خورموج
لغت نامه دهخدا
خورموج. [ خُرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر بحدود و مشخصات زیر: شمال بخش اهرم ، باختر ارتفاعات مند و تنگستان ، خاور ارتفاعات دهستان خاویز و ارتفاعات لاور، رئیس غلام ، جنوب دهستان چغاپور. این دهستان در شمال باختری بخش واقع و هوای آن گرم و آب مشروب آن از قنات و چاه و زراعت آن دیمی است. محصولات خورموج عبارتند از: غلات و خرما و تنباکو. شغل اهالی زراعت و باغبانی و کسب از صنایع دستی عبابافی است. این بخش خورموج از 22 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و تعداد نفوس آن در حدود 16000 تن و قراءمهم عبارت از خُرْدرازی ، فقیه حسنان ، کلل ، حیدری و لاور و رئیس غلام است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
خورموج. [ خُرْ ] ( اِخ ) قصبه مرکزی بخش خورموج از شهرستان بوشهر است با مختصات جغرافیایی زیر: طول 51 درجه و 22 دقیقه و عرض 28 درجه و 39 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا 55 متر. این قصبه در 82هزارگزی جنوب خاوری بوشهر و 28هزارگزی جنوب اهرم و 137هزارگزی شمال باختری کنگان کنار راه عمومی بوشهر به کنگان ( از راه کاکی ) واقع است. هوای آن گرم و آب مشروب آن از قنات و چاه است. سکنه این قصبه 2677 تن می باشد. شغل اهالی زراعت و پیله وری و صنعت دستی معمولاً عبابافی. در حدود 14 باب دکان و یک باب دبستان دارد. ادارات دولتی آن بخشداری ، پست ، ژاندارمری ، بهداری ، دخانیات ، دارائی و آمار است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
پیشنهاد کاربران
خور موج
دو قسمت است
خور موج
خور به معنای تالاب است و
موج یا ماج به معنای شور وتلخ است که روی هم رفته می شود
( منطقه تالاب شور وتلخ )
دو قسمت است
خور موج
خور به معنای تالاب است و
موج یا ماج به معنای شور وتلخ است که روی هم رفته می شود
( منطقه تالاب شور وتلخ )