اوتارکی[ ۱] یا سیاست خودبسندگی[ ۲] ( به انگلیسی:autarky ) معمولاً به وضعیتی گفته می شود که اقتصاد یک نظام سیاسی از پیگیری رسیدن به سرحد صرفاً قابلیتِ خودکفایی، عبور کرده و در اهداف و برنامه ریزی ها حد انزوای کامل اقتصادی را مدنظر قرار دهد. [ ۳] چنین نظام اقتصادی «اقتصاد بسته» نامیده می شود. [ ۴] هنگامی از اوتارکی سخن به میان می آید که نهادی بتواند بدون کمک از بیرون یا تجارت خارجی به فعالیت یا زندگی خود ادامه دهد. منظور از ادامهٔ فعالیت لزوماً فعالیت اقتصادی نیست، برای نمونه می توان به ساختار خودبسنده نظامی اشاره کرد که کشوری بتواند بدون دریافت کمک از سایر کشورها از خود دفاع کند. رژیم خودبسنده می تواند مربوط به کل یک کشور باشد یا اینکه در یک زمینهٔ محدود مانند مالکیت یک ماده خام کلیدی باشد. [ نیازمند منبع]
استقلال اقتصادی به معنی خودبسندگی در رفع نیازهای اساسی و جلوگیری از سلطهٔ کشورهای دیگر بر اقتصاد بومی است. از مهم ترین شاخص های استقلال اقتصادی، عدم تأثیرپذیری گسترده از نوسانات و بحران اقتصادی در سطح جهان و ثبات ارزش پول و نداشتن اقتصاد تک محصولی است.
مکتب سوداگری، سیاستی بود که از سوی فرمانروایان به ویژه در سدهٔ ۱۷ و ۱۸ میلادی پیگیری می شد. به این ترتیب که داشتن رابطهٔ تجاری با بیرون از قلمرو ممنوع یا محدود بود. در دههٔ ۱۹۳۰ آلمان نازی کشوری بود که ترجیح می داد تجارت در درون مرزهای اقتصادی خودش را به بالاترین میزان برساند و تجارت خارجی به ویژه با بریتانیا، شوروی و فرانسه را به کمترین حد برساند. کشورهای با اقتصاد ضعیف تر مانند آمریکای جنوبی، بالکان و کشورهای اروپای شرقی مانند یوگسلاوی، رومانی و مجارستان در محدودهٔ مرز اقتصادی آلمان جای می گرفتند. آلمان ها برای رشد به شدت به مواد خام نیاز داشتند و این کشورها از آن برخوردار بودند. [ ۵] تجارت با این کشورها که زیر نظر وزیر اقتصاد وقت، هیالمار شاخت بود بر این پایه بود که دریافت مادهٔ خام تنها به شرط دادن محصولات تولیدی آمانی باشد و نه پرداخت پول. [ ۶] با اینکه در بازهٔ سال های ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۷ واردات خوراک بسیار کاهش یافت اما با توجه به سیاست آلمان نازی برای بازسازی نظامی خودش در همان دوذان واردات مواد خام ۱۰ درصد افزایش یافت. امروزه کشوری که کاملاً خودکفا باشد کمیاب است. شاید بتوان به کرهٔ شمالی اشاره کرد. این کشور برپایهٔ جهان بینی سیاسی جوچه ( خودکفایی ) اداره می شود. بر خلاف این سیاست، کره با کشورهایی چون روسیه، چین، سوریه، ایران، ویتنام و بسیاری کشورهای اروپایی و آفریقایی ارتباط دارد. نمونهٔ دیگر می توان به پادشاهی بوتان اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاستقلال اقتصادی به معنی خودبسندگی در رفع نیازهای اساسی و جلوگیری از سلطهٔ کشورهای دیگر بر اقتصاد بومی است. از مهم ترین شاخص های استقلال اقتصادی، عدم تأثیرپذیری گسترده از نوسانات و بحران اقتصادی در سطح جهان و ثبات ارزش پول و نداشتن اقتصاد تک محصولی است.
مکتب سوداگری، سیاستی بود که از سوی فرمانروایان به ویژه در سدهٔ ۱۷ و ۱۸ میلادی پیگیری می شد. به این ترتیب که داشتن رابطهٔ تجاری با بیرون از قلمرو ممنوع یا محدود بود. در دههٔ ۱۹۳۰ آلمان نازی کشوری بود که ترجیح می داد تجارت در درون مرزهای اقتصادی خودش را به بالاترین میزان برساند و تجارت خارجی به ویژه با بریتانیا، شوروی و فرانسه را به کمترین حد برساند. کشورهای با اقتصاد ضعیف تر مانند آمریکای جنوبی، بالکان و کشورهای اروپای شرقی مانند یوگسلاوی، رومانی و مجارستان در محدودهٔ مرز اقتصادی آلمان جای می گرفتند. آلمان ها برای رشد به شدت به مواد خام نیاز داشتند و این کشورها از آن برخوردار بودند. [ ۵] تجارت با این کشورها که زیر نظر وزیر اقتصاد وقت، هیالمار شاخت بود بر این پایه بود که دریافت مادهٔ خام تنها به شرط دادن محصولات تولیدی آمانی باشد و نه پرداخت پول. [ ۶] با اینکه در بازهٔ سال های ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۷ واردات خوراک بسیار کاهش یافت اما با توجه به سیاست آلمان نازی برای بازسازی نظامی خودش در همان دوذان واردات مواد خام ۱۰ درصد افزایش یافت. امروزه کشوری که کاملاً خودکفا باشد کمیاب است. شاید بتوان به کرهٔ شمالی اشاره کرد. این کشور برپایهٔ جهان بینی سیاسی جوچه ( خودکفایی ) اداره می شود. بر خلاف این سیاست، کره با کشورهایی چون روسیه، چین، سوریه، ایران، ویتنام و بسیاری کشورهای اروپایی و آفریقایی ارتباط دارد. نمونهٔ دیگر می توان به پادشاهی بوتان اشاره کرد.
wiki: خودبسندگی