[ویکی فقه] بعد از شکل گیری خوارج در دوران خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در جریان جنگ صفین و متلاشی شدن آن ها توسط خود حضرت در جنگ نهروان، این گروه با ایجاد مزاحمت برای مسلمانان و اخلال در نظم جامعه، به یک معضل جدی برای دستگاه حکومت تبدیل گشته و بعد از این که در طول مدت خلافت معاویه، دردسرهای فراوانی را برای وی ایجاد نمودند، نیز در دوران خلافت حاکمان بعدی جامعه اسلامی از جمله عبدالله بن زبیر، مشروعیت این خاندان را با چالش روبرو ساختند.
هنگامی که کار ابن زبیر در مکه بالا گرفت، خوارج که پس از قتل ابوبلال مرداس یکی از رهبران خود توسط ابن زیاد، بر آنان سخت گرفته بود، به دستور نافع بن ازرق که خود از بزرگان خوارج بود، به ابن زبیر پیوستند تا با یزیدیان بجنگند. هنگامی که نزد او می رفتند، ابن ازرق رو به آنان گفت: خدا برایتان کتاب فرستاده و در آن جهاد را بر شما مقرر داشته و از گفتار خویش حجت آورده است. اینک ستمگران و متجاوزان، شمشیر کشیده اند و در مکه شوریده است. بیایید سوی کعبه برویم و این مرد را ببینیم. اگر موافق عقیده ی ما باشد، همراه وی با دشمن (لشگر شام) جهاد می کنیم و اگر عقیده دیگر داشته باشد، تا آن جا که می توانیم از کعبه دفاع خواهیم کرد، آن گاه در کارهای خویش بنگریم.وقتی نزد عبدالله بن زبیر رسیدند، وی از آمدنشان خرسند شد و گفت که با عقیده آن ها موافق است و بی تامل و گفتگو، رضایتشان را حاصل کرد که همراه وی جنگیدند، تا وقتی که یزید مرد و سپاه شام از مکه به سوی شام بازگشت.
جدایی خوارج از ابن زبیر
پس از این که خبر مرگ یزید به لشگر شام در مکه رسید و جامعه اسلامی در بحران تعیین خلافت گرفتار آمد، لشگر شام بدون دستیابی به نتیجه ای بازگشت. در این میان، مساله ای پدید آمد که باعث جدایی خوارج از ابن زبیر گردید. علت این جدایی، اختلاف عقیده خوارج با ابن زبیر درباره ی عثمان خلیفه سوم بود. وقتی عبدالله بن زبیر به عقیده آن ها پی برد، خطبه ای طولانی ادا کرد و بر شیخین و عثمان و علی (علیه السّلام) ثنا گفت و از آن چه خوارج می پنداشتند، تبری جست و گفت: همه ی شما را به شهادت می گیرم که من دوست پسر عفان و دشمن دشمنان او هستم. خوارج فریاد زدند که: خدا از تو بیزار است، ابن زبیر در جواب گفت: خدا از شما بیزار است، بدین ترتیب، خوارج از گرد او پراکنده شدند. بعد از این ماجرا، نافع بن ازرق حنظلی و عبدالله بن صفار سعدی و عبدالله بن اباض و حنظلة بن بیهس و بنی الماحوز؛ یعنی (عبدالله و عبیدالله و زبیر از بنی سلیط بن یربوع و از قبیله تمیم) به بصره آمدند. ابو طالوت از بنی بکر بن وائل و ابو فدیک عبدالله بن ثور بن قیس بن ثعلبه و عطیة بن اسود یشکری به یمامه رفتند و به یاری ابوطالوت به یمامه حمله نمودند. سپس یارانش او را ترک گفتند و گرد نجدة بن عامر حنفی را گرفتند. از این پس خوارج به چهار گروه تقسیم شدند: ازارقه، نجدیه، صفریه و اباضیه.
← خوارج ازارقه و حمله به بصره
۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷.
...
هنگامی که کار ابن زبیر در مکه بالا گرفت، خوارج که پس از قتل ابوبلال مرداس یکی از رهبران خود توسط ابن زیاد، بر آنان سخت گرفته بود، به دستور نافع بن ازرق که خود از بزرگان خوارج بود، به ابن زبیر پیوستند تا با یزیدیان بجنگند. هنگامی که نزد او می رفتند، ابن ازرق رو به آنان گفت: خدا برایتان کتاب فرستاده و در آن جهاد را بر شما مقرر داشته و از گفتار خویش حجت آورده است. اینک ستمگران و متجاوزان، شمشیر کشیده اند و در مکه شوریده است. بیایید سوی کعبه برویم و این مرد را ببینیم. اگر موافق عقیده ی ما باشد، همراه وی با دشمن (لشگر شام) جهاد می کنیم و اگر عقیده دیگر داشته باشد، تا آن جا که می توانیم از کعبه دفاع خواهیم کرد، آن گاه در کارهای خویش بنگریم.وقتی نزد عبدالله بن زبیر رسیدند، وی از آمدنشان خرسند شد و گفت که با عقیده آن ها موافق است و بی تامل و گفتگو، رضایتشان را حاصل کرد که همراه وی جنگیدند، تا وقتی که یزید مرد و سپاه شام از مکه به سوی شام بازگشت.
جدایی خوارج از ابن زبیر
پس از این که خبر مرگ یزید به لشگر شام در مکه رسید و جامعه اسلامی در بحران تعیین خلافت گرفتار آمد، لشگر شام بدون دستیابی به نتیجه ای بازگشت. در این میان، مساله ای پدید آمد که باعث جدایی خوارج از ابن زبیر گردید. علت این جدایی، اختلاف عقیده خوارج با ابن زبیر درباره ی عثمان خلیفه سوم بود. وقتی عبدالله بن زبیر به عقیده آن ها پی برد، خطبه ای طولانی ادا کرد و بر شیخین و عثمان و علی (علیه السّلام) ثنا گفت و از آن چه خوارج می پنداشتند، تبری جست و گفت: همه ی شما را به شهادت می گیرم که من دوست پسر عفان و دشمن دشمنان او هستم. خوارج فریاد زدند که: خدا از تو بیزار است، ابن زبیر در جواب گفت: خدا از شما بیزار است، بدین ترتیب، خوارج از گرد او پراکنده شدند. بعد از این ماجرا، نافع بن ازرق حنظلی و عبدالله بن صفار سعدی و عبدالله بن اباض و حنظلة بن بیهس و بنی الماحوز؛ یعنی (عبدالله و عبیدالله و زبیر از بنی سلیط بن یربوع و از قبیله تمیم) به بصره آمدند. ابو طالوت از بنی بکر بن وائل و ابو فدیک عبدالله بن ثور بن قیس بن ثعلبه و عطیة بن اسود یشکری به یمامه رفتند و به یاری ابوطالوت به یمامه حمله نمودند. سپس یارانش او را ترک گفتند و گرد نجدة بن عامر حنفی را گرفتند. از این پس خوارج به چهار گروه تقسیم شدند: ازارقه، نجدیه، صفریه و اباضیه.
← خوارج ازارقه و حمله به بصره
۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷.
...
wikifeqh: خوارج_دوران_عبدالله_بن_زبیر