[ویکی نور] محمد خواجوی یکی از برجسته ترین صدرا شناسان و عرفان پژوهان عصر جدید و مصحح و مترجم امهات متون ملاصدرا است. وی در شرحی خود نوشته بر زندگی خود می نویسد:
حقیر در سال 1313 شمسی در خانوادۀ نسبتا مرفّه و نیم مذهبی، به تقدیر الهی-به دنیا آمدم و پس از دوره های دبستان و دبیرستان در کلاس چهارم آن روز که پنجمین دیپلم علمی بود، شوق عربیت و علوم قدیمه سخت گریبان جانم را گرفت و تحصیل کلاسیک را رها کرده و روی بدان علوم آوردم و در طی اشتغال به امور کسبی در بازار تهران-نزد پدرم-که در تجارتخانه اش کار می کردم،در نزد مرحوم کمالی سبزواری که از اساتید معقول بود، مقدمات عربی و منطق را فرا گرفتم. پس از ازدواج در سال 1337 این شعله خاموش شد و در ضمن کار در مؤسسات گوناگون-که روزگار چون پر کاهی به هر گوشه ای پرتابم می کرد-برخی از ایام زندگانی و عنفوان شباب و ریعان جوانی را به تحصیل کتب عربی صرف کردم و دایره وار گرد ترسّلات تازی و پارسی و اشعار و لطایف و نکت و نوادر و ملح فضلای ماضی برآمده و خدمت استادان آن فن، زانو زدم و به حسن ارشاد و هدایتشان بر عجر بحر آن فنون واقف گشتم.
تا آنکه شوق قرآن عزیز و تفسیر آن که از کودکی در نهادم بود و به سودای آن درس دبیرستان و تحصیل مدرک را رها کردم و ندایش چون زمزمۀ قدسیان معبدانس در گوش جانم ندا می داد، مرا به تفسیر صدر المتالهین کشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تکرار بی نهایت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگی که داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شیخ ابوالحسن شعرانی-خواجه نصیر گمنام زمان-بود پس از چند جلسه ای که خدمت رسیدم و استعدادم را دید و پسندید، اصرار ورزید که شما باید مرتب سر درس حاضر باشید، با کار روزانه،شبها در بیت آن عالم ربانی مقداری از اسفار را خواندم.
پس از چندی سید المتألهین مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی از قزوین به تهران آمدند و در شبستان مرحوم شاه آبادی به افاده مشغول شدند. قدم از سر ساختم و آن محضر عرش را به مدت هفت سال یعنی تا پایان حیات صوری او-ادامه دادم و مقداری درس اصول فقه و خارج و معارف الهی و فلسفه را نزد ایشان خواندم. پس از فوت ایشان کتاب طبیعیات شفا را نزد استاد متفکر شهید مرحوم مطهری در مدرسۀ مروی تهران خواندم و در ضمن مقداری از شواهد الربوبیه و فصوص الحکم و فتوحات مکیه را نزد مرحوم حاج محمد علی حکیم شیرازی-استاد دانشگاه تهران-که بنا به دعوت مرحوم فروزانفر از شیراز، به تهران آمده بود و در خانقاه ذهبیه تهران مقام شیخیت داشت فرا گرفتم و در حضورش به سلوک مشغول شدم. مقداری از احادیث مشکل را در تابستانها در شهر مقدس مشهد نزد مرحوم علامۀ طباطبائی فرا گرفتم،چون درس فلسفۀ ایشان مشاء بود و حقیر جذب آن چندان نمی شد، در تفسیر آیات قرآن از آن مرد خدا بسیار بهره مند شدم. مقداری از معضلات و مبهمات فلسفه را از استاد گرانمایه آقای سید جلال الدین آشتیانی در مشهد و از نوشته های ممتّع ایشان آموختم.
اما کارهایی که در قرآن پژوهی انجام داده ام عبارتند از:
1-5 تصحیح و ترجمۀ تفسیر سورۀ جمعه، واقعه، طارق، اعلا و زلزال صدر المتألهین
حقیر در سال 1313 شمسی در خانوادۀ نسبتا مرفّه و نیم مذهبی، به تقدیر الهی-به دنیا آمدم و پس از دوره های دبستان و دبیرستان در کلاس چهارم آن روز که پنجمین دیپلم علمی بود، شوق عربیت و علوم قدیمه سخت گریبان جانم را گرفت و تحصیل کلاسیک را رها کرده و روی بدان علوم آوردم و در طی اشتغال به امور کسبی در بازار تهران-نزد پدرم-که در تجارتخانه اش کار می کردم،در نزد مرحوم کمالی سبزواری که از اساتید معقول بود، مقدمات عربی و منطق را فرا گرفتم. پس از ازدواج در سال 1337 این شعله خاموش شد و در ضمن کار در مؤسسات گوناگون-که روزگار چون پر کاهی به هر گوشه ای پرتابم می کرد-برخی از ایام زندگانی و عنفوان شباب و ریعان جوانی را به تحصیل کتب عربی صرف کردم و دایره وار گرد ترسّلات تازی و پارسی و اشعار و لطایف و نکت و نوادر و ملح فضلای ماضی برآمده و خدمت استادان آن فن، زانو زدم و به حسن ارشاد و هدایتشان بر عجر بحر آن فنون واقف گشتم.
تا آنکه شوق قرآن عزیز و تفسیر آن که از کودکی در نهادم بود و به سودای آن درس دبیرستان و تحصیل مدرک را رها کردم و ندایش چون زمزمۀ قدسیان معبدانس در گوش جانم ندا می داد، مرا به تفسیر صدر المتالهین کشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تکرار بی نهایت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگی که داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شیخ ابوالحسن شعرانی-خواجه نصیر گمنام زمان-بود پس از چند جلسه ای که خدمت رسیدم و استعدادم را دید و پسندید، اصرار ورزید که شما باید مرتب سر درس حاضر باشید، با کار روزانه،شبها در بیت آن عالم ربانی مقداری از اسفار را خواندم.
پس از چندی سید المتألهین مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی از قزوین به تهران آمدند و در شبستان مرحوم شاه آبادی به افاده مشغول شدند. قدم از سر ساختم و آن محضر عرش را به مدت هفت سال یعنی تا پایان حیات صوری او-ادامه دادم و مقداری درس اصول فقه و خارج و معارف الهی و فلسفه را نزد ایشان خواندم. پس از فوت ایشان کتاب طبیعیات شفا را نزد استاد متفکر شهید مرحوم مطهری در مدرسۀ مروی تهران خواندم و در ضمن مقداری از شواهد الربوبیه و فصوص الحکم و فتوحات مکیه را نزد مرحوم حاج محمد علی حکیم شیرازی-استاد دانشگاه تهران-که بنا به دعوت مرحوم فروزانفر از شیراز، به تهران آمده بود و در خانقاه ذهبیه تهران مقام شیخیت داشت فرا گرفتم و در حضورش به سلوک مشغول شدم. مقداری از احادیث مشکل را در تابستانها در شهر مقدس مشهد نزد مرحوم علامۀ طباطبائی فرا گرفتم،چون درس فلسفۀ ایشان مشاء بود و حقیر جذب آن چندان نمی شد، در تفسیر آیات قرآن از آن مرد خدا بسیار بهره مند شدم. مقداری از معضلات و مبهمات فلسفه را از استاد گرانمایه آقای سید جلال الدین آشتیانی در مشهد و از نوشته های ممتّع ایشان آموختم.
اما کارهایی که در قرآن پژوهی انجام داده ام عبارتند از:
1-5 تصحیح و ترجمۀ تفسیر سورۀ جمعه، واقعه، طارق، اعلا و زلزال صدر المتألهین
wikinoor: خواجوی،_محمد