خنامان
لغت نامه دهخدا
خنامان. [ خ ِ ] ( اِخ ) ده مرکزی دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. با 525 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه فرعی است. پاسگاه ژاندارمری و دبستان و 5 باب دکان در آنجاوجود دارد. بنای زیارتگاهی بنام سیدابراهیم از اولادامام موسی کاظم و بی بی ناز بدانجا است که ظاهراً از دوره صفویان است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نام بنده حمید کرمی است از روستای روکرد ( روژگرد ) نام دهستان ابتدا کنامان بوده است بمعنای لانه وجایگاه شیر یا بیشه شیر و پلنگ بوده است بدلیل شرایط جغرافیایی و فرهنگ مردم غیور این دهستان این نام را بر این
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
منطقه نهاده بودند که با نگاهی به تاریخ این روستا و اسناد تاریخی موجود که مبارزات مردم این دهستان با مهاجمان ( از صدر اسلام ومبارزه با تازیان وحشی گرفته تا حتی در مبارزه با لطفعلی خان زند و این اواخر نیز با تقدیم شهدای غیور در جنگ تحمیلی و. . . ) که گواه این نامگذاری میباشد ولی در طول تاریخ به مرور در گویش عمومی واژه خنامان جایگزین واژه کنامان شده است
معنیش مربوط میشه محلی که دارای قنات های زبادی است و خنامان یا قنات اباد