[ویکی فقه] خلاصة الکلام فی افتخار الاسلام. مؤلف:محمد صادق فخر الاسلام
این اثر در موضوع امتیازات و برتری های اسلام بر سایر ادیان و بنا بر درخواست خواص از علما و مردم به ویژه مردم اصفهان در سال (۱۳۲۲ هـ . ق) به رشته تحریر درآمده است و بنا بر تصریح مؤلف آن در ۲۸ جمادی الاول همان سال در منطقه سرقنات جی نزدیک امامزاده حسن تهران، نوشته شده است. فخر الاسلام در تأیید این کتاب از ناحیه معصومین ـ علیهم السلام ـ به خوابی که یکی از بستگان وی دیده است استناد می کند و جریان را در آن کتاب می نگارد که خلاصه اش چنین است: «یکی از بستگان وی در خواب می بیند که درب منزل را می کوبند، به درب منزل می رود می بیند دو نفر جلوی درب ایستاده اند، یکی لباس سادات و دیگری لباس جنگ به تن دارد. می گوید: شما کی هستید. آن کسی که لباس رزمی به تن دارد می گوید: «آقا هستند»؟ می گوید چه کار دارید؟ می گویند از طرف سید الشهدا ـ علیه السلام ـ برای فخر الاسلام،عصا آورده ایم. می گوید: به من بدهید تا من به او بدهم. می گوید: ما باید خودمان عصا را به او بدهیم از این رو وارد خانه شده و عصا را به فخر الاسلام می دهد و می فرماید: این عصا، مرحمتی و هدیه حضرت سید الشهدا برای شماست، به خاطر آن رساله ای که در «سرقنات» در مورد اصول دین نوشته اید فخر الاسلام سوال کرد: شما که هستید: فرمود: من عباس ـ علیه السلام ـ هستم.» این رؤیا، نشانه ای از ارزشمندی اثر فوق و قبولی زحمات طاقت فرسای وی نسبت به ترویج معارف دینی است.
این اثر در موضوع امتیازات و برتری های اسلام بر سایر ادیان و بنا بر درخواست خواص از علما و مردم به ویژه مردم اصفهان در سال (۱۳۲۲ هـ . ق) به رشته تحریر درآمده است و بنا بر تصریح مؤلف آن در ۲۸ جمادی الاول همان سال در منطقه سرقنات جی نزدیک امامزاده حسن تهران، نوشته شده است. فخر الاسلام در تأیید این کتاب از ناحیه معصومین ـ علیهم السلام ـ به خوابی که یکی از بستگان وی دیده است استناد می کند و جریان را در آن کتاب می نگارد که خلاصه اش چنین است: «یکی از بستگان وی در خواب می بیند که درب منزل را می کوبند، به درب منزل می رود می بیند دو نفر جلوی درب ایستاده اند، یکی لباس سادات و دیگری لباس جنگ به تن دارد. می گوید: شما کی هستید. آن کسی که لباس رزمی به تن دارد می گوید: «آقا هستند»؟ می گوید چه کار دارید؟ می گویند از طرف سید الشهدا ـ علیه السلام ـ برای فخر الاسلام،عصا آورده ایم. می گوید: به من بدهید تا من به او بدهم. می گوید: ما باید خودمان عصا را به او بدهیم از این رو وارد خانه شده و عصا را به فخر الاسلام می دهد و می فرماید: این عصا، مرحمتی و هدیه حضرت سید الشهدا برای شماست، به خاطر آن رساله ای که در «سرقنات» در مورد اصول دین نوشته اید فخر الاسلام سوال کرد: شما که هستید: فرمود: من عباس ـ علیه السلام ـ هستم.» این رؤیا، نشانه ای از ارزشمندی اثر فوق و قبولی زحمات طاقت فرسای وی نسبت به ترویج معارف دینی است.
[ویکی فقه] مؤلف:محمد صادق فخر الاسلام
این اثر در موضوع امتیازات و برتری های اسلام بر سایر ادیان و بنا بر درخواست خواص از علما و مردم به ویژه مردم اصفهان در سال (۱۳۲۲ هـ . ق) به رشته تحریر درآمده است و بنا بر تصریح مؤلف آن در ۲۸ جمادی الاول همان سال در منطقه سرقنات جی نزدیک امامزاده حسن تهران، نوشته شده است. فخر الاسلام در تأیید این کتاب از ناحیه معصومین ـ علیهم السلام ـ به خوابی که یکی از بستگان وی دیده است استناد می کند و جریان را در آن کتاب می نگارد که خلاصه اش چنین است:«یکی از بستگان وی در خواب می بیند که درب منزل را می کوبند، به درب منزل می رود می بیند دو نفر جلوی درب ایستاده اند، یکی لباس سادات و دیگری لباس جنگ به تن دارد. می گوید: شما کی هستید. آن کسی که لباس رزمی به تن دارد می گوید: «آقا هستند»؟ می گوید چه کار دارید؟ می گویند از طرف سید الشهدا ـ علیه السلام ـ برای فخر الاسلام،عصا آورده ایم. می گوید: به من بدهید تا من به او بدهم. می گوید: ما باید خودمان عصا را به او بدهیم از این رو وارد خانه شده و عصا را به فخر الاسلام می دهد و می فرماید: این عصا، مرحمتی و هدیه حضرت سید الشهدا برای شماست، به خاطر آن رساله ای که در «سرقنات» در مورد اصول دین نوشته اید فخر الاسلام سوال کرد: شما که هستید: فرمود: من عباس ـ علیه السلام ـ هستم.» این رؤیا، نشانه ای از ارزشمندی اثر فوق و قبولی زحمات طاقت فرسای وی نسبت به ترویج معارف دینی است.
این اثر در موضوع امتیازات و برتری های اسلام بر سایر ادیان و بنا بر درخواست خواص از علما و مردم به ویژه مردم اصفهان در سال (۱۳۲۲ هـ . ق) به رشته تحریر درآمده است و بنا بر تصریح مؤلف آن در ۲۸ جمادی الاول همان سال در منطقه سرقنات جی نزدیک امامزاده حسن تهران، نوشته شده است. فخر الاسلام در تأیید این کتاب از ناحیه معصومین ـ علیهم السلام ـ به خوابی که یکی از بستگان وی دیده است استناد می کند و جریان را در آن کتاب می نگارد که خلاصه اش چنین است:«یکی از بستگان وی در خواب می بیند که درب منزل را می کوبند، به درب منزل می رود می بیند دو نفر جلوی درب ایستاده اند، یکی لباس سادات و دیگری لباس جنگ به تن دارد. می گوید: شما کی هستید. آن کسی که لباس رزمی به تن دارد می گوید: «آقا هستند»؟ می گوید چه کار دارید؟ می گویند از طرف سید الشهدا ـ علیه السلام ـ برای فخر الاسلام،عصا آورده ایم. می گوید: به من بدهید تا من به او بدهم. می گوید: ما باید خودمان عصا را به او بدهیم از این رو وارد خانه شده و عصا را به فخر الاسلام می دهد و می فرماید: این عصا، مرحمتی و هدیه حضرت سید الشهدا برای شماست، به خاطر آن رساله ای که در «سرقنات» در مورد اصول دین نوشته اید فخر الاسلام سوال کرد: شما که هستید: فرمود: من عباس ـ علیه السلام ـ هستم.» این رؤیا، نشانه ای از ارزشمندی اثر فوق و قبولی زحمات طاقت فرسای وی نسبت به ترویج معارف دینی است.
wikifeqh: خلاصةالکلام_فی_افتخارالاسلام