[ویکی فقه] خطابه، یکی از اقسام صناعات خمس در منطق می باشد.
خطابه و خطاب به معنی سخن گفتن رودررو یا فریفتن به زبان است و در اصطلاح منطق، صناعتی علمی که هدف آن اقناع مخاطب است. خطابه در ابتدا، نام شیوه ای تعلیمی بود که از پروتاگوراس (۴۸۱ـ۴۱۱ق م) آغاز شد، اما سوفسطاییان نخستین کسانی بودند که آن را به صورت یک فن و با هدف رسیدن به مقاصد سیاسی و شخصی خویش به کار گرفتند و در قبال مزد و پاداش به دیگران نیز آموختند. این رویکرد به دلیل نیاز فراوان آن زمان به ایراد سخنان قانع کننده در دادگاه ها بود. سقراط و افلاطون از اولین کسانی بودند که در برابر این جریان واکنش نشان دادند و سعی کردند از درست جلوه دادن سخن نادرست به وسیله سخنوری جلوگیری کنند و به همین منظور روش دیالکتیکی را برگزیدند.
آرای افلاطون درباره خطابه
افلاطون در رساله های گرگیاس و به ویژه فایدروس، آرای خود را درباره خطابه در قالب گفتگوی دیالکتیکی سقراط با سوفسطاییان به طور مفصّل بیان می کند. وی در گرگیاس که به منظور نکوهش فن سخنوری تصنیف شده، آن را نمودی از فن، که فقط بر تمرین تجربی مبتنی است، تلقی کرده است. افلاطون در فایدروس (۲۶۴c، ۲۶۶ ed-)، خطابه را به موجود زنده ای تشبیه می کند که باید آغاز، میانه و انجامی داشته باشد و همه این قسمت ها به هم پیوسته باشند. او در ادامه به ساختار مناسب سخن اشاره می کند که مشتمل است بر مقدمه، شرح مطالب، دلایل و براهین، قراین و نشانه ها. وی در این رساله کوشیده است این فن را که پیش تر به طور قاطع رد کرده بود، بر پایه ای دیالکتیکی و روانشناختی مبتنی سازد و بر سخنور لازم دانسته که موضوع سخنش را از عالی ترین جنس تا سافل ترین آن به دقت بررسی کند و با یکیک سیرت ها و خصال و کیفیت روانی شنوندگانی که می خواهد از طریق سخن بر آنان تأثیر گذارد، آشنایی کامل داشته باشد. ارسطو خطابه را همچون شعر ، یکی از رشته های فرعی فلسفه عملی و نه در زمره اجزای منطق (ارگانون) می دانست. گفته شده که انگیزه اصلی ارسطو در تألیف دو کتاب اول ریطوریقا یا فن خطابه به احتمال قوی این بوده است که کمال مطلوب خطابه را که افلاطون در فایدروس عرضه کرده بود، تحقق بخشد. در واقع، ارسطو تکمیل کننده فن خطابه بود. وی به طور جدی و منسجم به بحث خطابه پرداخت و با تألیف کتابی در فن خطابه، قواعد حاکم بر آن را تدوین کرد. قبل از ارسطو نیز کتب و رسالاتی در باب فن خطابه تالیف شده، از جمله رساله ای که کوراکس در این زمینه نگاشته و در آن به بحث از ترتیب خطابه و استدلال های خطابی پرداخته بود. تیسیاس، شاگرد کوراکس، نیز کتابی درباره خطابه به همان روش استادش تألیف کرده است. ریطوریقا معرب لفظ Rhetorike یونانی است (Rethorik یا Rhetoric به انگلیسی). این صناعت که به حوزه فرهنگ اسلامی پا نهاد، به ریطوریقا یا فن خطابه معروف شد.
اشاره ابن ندیم به خطابه ارسطو
ابن ندیم به ترجمه اسحاق بن حنین و ترجمه ابراهیم بن عبداللّه از خطابه ارسطو اشاره کرده است. خطابه ارسطو از جمله کتبی است که فارابی آن را تفسیر کرده است. مسلمانان نیز در تبیین و شرح خطابه ارسطو همت گماشتند و تقریبآ بدون دخل و تصرف، مباحث آن را پذیرفتند. امروزه مباحث فن خطابه، چیزی جز تکمیل و ترجمه خطابه ارسطو نیست.
دیدگاه ارسطو درباره خطابه
...
خطابه و خطاب به معنی سخن گفتن رودررو یا فریفتن به زبان است و در اصطلاح منطق، صناعتی علمی که هدف آن اقناع مخاطب است. خطابه در ابتدا، نام شیوه ای تعلیمی بود که از پروتاگوراس (۴۸۱ـ۴۱۱ق م) آغاز شد، اما سوفسطاییان نخستین کسانی بودند که آن را به صورت یک فن و با هدف رسیدن به مقاصد سیاسی و شخصی خویش به کار گرفتند و در قبال مزد و پاداش به دیگران نیز آموختند. این رویکرد به دلیل نیاز فراوان آن زمان به ایراد سخنان قانع کننده در دادگاه ها بود. سقراط و افلاطون از اولین کسانی بودند که در برابر این جریان واکنش نشان دادند و سعی کردند از درست جلوه دادن سخن نادرست به وسیله سخنوری جلوگیری کنند و به همین منظور روش دیالکتیکی را برگزیدند.
آرای افلاطون درباره خطابه
افلاطون در رساله های گرگیاس و به ویژه فایدروس، آرای خود را درباره خطابه در قالب گفتگوی دیالکتیکی سقراط با سوفسطاییان به طور مفصّل بیان می کند. وی در گرگیاس که به منظور نکوهش فن سخنوری تصنیف شده، آن را نمودی از فن، که فقط بر تمرین تجربی مبتنی است، تلقی کرده است. افلاطون در فایدروس (۲۶۴c، ۲۶۶ ed-)، خطابه را به موجود زنده ای تشبیه می کند که باید آغاز، میانه و انجامی داشته باشد و همه این قسمت ها به هم پیوسته باشند. او در ادامه به ساختار مناسب سخن اشاره می کند که مشتمل است بر مقدمه، شرح مطالب، دلایل و براهین، قراین و نشانه ها. وی در این رساله کوشیده است این فن را که پیش تر به طور قاطع رد کرده بود، بر پایه ای دیالکتیکی و روانشناختی مبتنی سازد و بر سخنور لازم دانسته که موضوع سخنش را از عالی ترین جنس تا سافل ترین آن به دقت بررسی کند و با یکیک سیرت ها و خصال و کیفیت روانی شنوندگانی که می خواهد از طریق سخن بر آنان تأثیر گذارد، آشنایی کامل داشته باشد. ارسطو خطابه را همچون شعر ، یکی از رشته های فرعی فلسفه عملی و نه در زمره اجزای منطق (ارگانون) می دانست. گفته شده که انگیزه اصلی ارسطو در تألیف دو کتاب اول ریطوریقا یا فن خطابه به احتمال قوی این بوده است که کمال مطلوب خطابه را که افلاطون در فایدروس عرضه کرده بود، تحقق بخشد. در واقع، ارسطو تکمیل کننده فن خطابه بود. وی به طور جدی و منسجم به بحث خطابه پرداخت و با تألیف کتابی در فن خطابه، قواعد حاکم بر آن را تدوین کرد. قبل از ارسطو نیز کتب و رسالاتی در باب فن خطابه تالیف شده، از جمله رساله ای که کوراکس در این زمینه نگاشته و در آن به بحث از ترتیب خطابه و استدلال های خطابی پرداخته بود. تیسیاس، شاگرد کوراکس، نیز کتابی درباره خطابه به همان روش استادش تألیف کرده است. ریطوریقا معرب لفظ Rhetorike یونانی است (Rethorik یا Rhetoric به انگلیسی). این صناعت که به حوزه فرهنگ اسلامی پا نهاد، به ریطوریقا یا فن خطابه معروف شد.
اشاره ابن ندیم به خطابه ارسطو
ابن ندیم به ترجمه اسحاق بن حنین و ترجمه ابراهیم بن عبداللّه از خطابه ارسطو اشاره کرده است. خطابه ارسطو از جمله کتبی است که فارابی آن را تفسیر کرده است. مسلمانان نیز در تبیین و شرح خطابه ارسطو همت گماشتند و تقریبآ بدون دخل و تصرف، مباحث آن را پذیرفتند. امروزه مباحث فن خطابه، چیزی جز تکمیل و ترجمه خطابه ارسطو نیست.
دیدگاه ارسطو درباره خطابه
...
wikifeqh: خطابه_در_فلسفه