لَر / کول
به زبان بختیاری
حُشک
به معنی خشک در زبان بختیاری
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}.
1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟
دگرگونی آوای {چ/ش}.
پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بنا بر چَمِ این واژه که برابر {دنبال کردن، پیگیری} است، میتوانیم از آن برای {هَش/هَشتَگ} بِکار ببریم.
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه {هَشیتَن} ساخته میشود/بن کنونی {هَش} است/با افزودن پسوند {ار/ه} واژه {هَشا/هَشه} ساخته میشود. /از خود {هَش} نیز میتوان بکار برد.
از میان این سه، واژگان {هَش/هَشار} بِهتر هستند.
در پارسی امروزی، واژه {خَش} را داریم که میتوان از آن نیز برای واژه سازی به جای {کُد/پَسورد} به کار برد.
پیشنهاد بنده {خَشَک} به جای {کُد} و {خَشار} به جای {پسورد} است. /پسوند های {َک} و {ار}.
واژگان پیشنهادی در پایان:هَش/هَشار/خَشَک/خَشار
پشتوانه ( ها ) :رویه 1524 از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا}
بِدرود!
ساکن و برجای، سرد و بی روح و مرده وافسرده و منجمد، بی آب و رونق، تهی وخالی، بی برگ و بی مایه، بی عزت و ارج و آبرو، بی میل و نامنعطف، شکننده و ضعیف
در اصل به معنای تهی و خالی و فقیر از هر چیزی
بی آب
بی نم
یبس
یابس
واژه خشک
معادل ابجد 920
تعداد حروف 3
تلفظ xošk
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: hušk]
مختصات ( خُ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی xoSk
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
کردی جنوبی: وِشک wešk ، هِشک hešk
خشگ
از ریشه هندواروپائی سوس - sus یاخشگ در فارسی باستان اوشک uška ودر اوستا هش huš. و سانسکریت سوس. susa و در لاتین استروس austerus کدر انگلیسی برگشت های sear ، sere ، austere میباشند.
واژه خشک کاملا پارسی است چون درترکی می شود kuru در عربی می شود جاف این واژه یعنی خشک صد درصد پارسی است
منبع. https://lamtakam. com/dictionaries/motaradef_motazad/7325/خشک
خشک
در اوستایی به "خُشک" چنین می گفتند:
1 - "هوشکَ" به چمِ "خشک" ( هوشکو زمَ =زمینِ خشک )
( ن. ک رویه های 1604 - 1605 از "فرهنگ واژه های اوستا" )
2 - "هوش" به چمِ "خشک کردن، خشک شدن"
( ن. ک رویه 1603 از "فرهنگ واژه های اوستا" )
... [مشاهده متن کامل]
3 - "هیشکو - پانسنو" به چمِ" غبار خشک، گرد خشک، خاک خشک"
( ن. ک رویه 1576 از "فرهنگ واژه های اوستا" )
نکته:دگرگونیِ آوایی ( خ/ه ) در اوستایی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
کنایه از سرد شدن و بد رفتار کردن با کسی
واژه "خشک" برگرفته از فعل ترکی "قوروماق" یا "کوروماک " به معنی خشک شدن می باشد.
از این فعل ، فعل " قوروشماق" یا "کوروشماک " مشتق می شود که به یک معنا به معنی خشک شدن کامل ، خشک شدن تمام بخش ها و از دست دادن کل آب و رطوبت و محکم و سخت شدن و. . . می باشد
... [مشاهده متن کامل]
از این فعل مشتق "قوروشوک" یا " کوروشوک" شکل می گیرد شکل می گیرد که به معنی به طور کامل خشک شده و خشک و سفت شده و. . . می باشد.
"کوروشوک" با تبدیل به خوروشوک و سپس به شکل "خورشک " و سپس با حذف حرف "ر" به شکل" خوشک" در آمده و سپس به شکل "خشک" تغییر کرده است.
خشک از ریشه خش میاد، نمونه های دیگر
خشک=خش ک ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش بزک، انگولک، جفتک، سرخک، متلک، ناخنک، مترسک، پرک، کپک، چشمک، سرک، نرمک، گرمک و. . . است )
خشم=خش ( خشن، زمخت، اخم ) م ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش زخم، اخم، شخم، تخم، مهم، لخم و. . . است )
... [مشاهده متن کامل]
خشن=خش ( خشم، خراش ) ن ( پسوند نامساز )
خشخش
خاشخاش=خشخاش
خراش
خشاب=خش ( خراش، خشم ) اب ( پسوند نامساز شدن، نمونه دیگرش گواب ( جواب ) ، نواب، جوراب، کباب، کتاب، دولاب، مهراب، مرداب، گوراب ( خراب ) ، سراب، تناب، نوشاب، شاداب، پرتاب، آسیاب، سیراب )
خشت=برا لبه های تیزش از ریشه خش بهریده اند
خَش
روشنگری: در زبان پارسی سداها مهم نیستند و میتوانند بگردنند
مانند: خَش، خِشخِش، خُشک و. . .
پژمرده، زرد، بی طراوت، بی آب، بی نم، کویر، برهوت، یبس، یابس، بی روح، بی عاطفه، سرد، متعصب، مقرراتی، غیرقابل انعطاف، انعطاف ناپذیر، نرمش ناپذیر
خشک: با بی مهری
پیر دستش گرفت خشک به دست
عهد و میثاق کرد و پیمان بست
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 556 )
در معنی حقیقی به نظر می رسد خُشک : تحریف کلمه خشت به معنای قطعه’ گلین خشک شده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در زبان ترکی به خشک قؤرو گفته می شود و قؤرود به معنی خشک شده که در فارسی همان کشک است که چکیده دوغ باشد که آن را در جلو آفتاب خشک کرده اند . قورغا یعنی گندم برشته شده . در زبان اویغوری به خشک قؤرغاق گفته می شود .
داداش dry یعنی مرطوب ببخشید ولی فازت چیه
خشک
معامله ایی در تهران
یابس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)