کرد قباهای گل خشتک زرین پدید
کرد علمهای روز پرچم شب را نهان.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 331 ).
بر قد لاله قمر دوخت قباهای زرخشتک لفظی نهاد بر سر چینی قبا .
خاقانی ( از جهانگیری ).
آنکه قدرش چو کشد دامن رفعت بر چرخ همچو خشتک بودش شکل زمین زیر بغل.
کمال الدین اسماعیل.
خشت دیوانش بر صدره گردون خشتک طرز بنیانش بر دامن آفاق طراز.
خواجه سلمان.
آستین شاه نشینها که برون میدارندچارسو خشتک و ایزاره فراویزنگار.
نظام قاری.
تخریص ؛ خشتک پیراهن و جز آن معرب تیریز. تخریصه ؛ خشتک پیراهن و جزآن. خضمان ؛ گریبان و خشتک پیراهن. ( منتهی الارب ). || پارچه چارگوشه میان تنبان و شلوار. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). پارچه مربع نشیمن گاه از شلوار. ( یادداشت بخط مؤلف ) : همه بخشتک شلوار برنشینم و بس
نه اسب تازی باید مرا نه سازبزر.
مسعودسعد.
|| آئینه ٔزانو. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). خشتچه :بی رضایت هر که پوید یک قدم
خشتک زانوی او برکنده باد.
( از فرهنگ جهانگیری ).
|| خَشتَق. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خشتق شود. || دو پاره برنجین مربع قطور است که در آسیاهای آبی گذارند. ( یادداشت بخط مؤلف ). || کنایه از فرج زنان. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ).