از بلندی و ز پهنی و بزرگی که نمود
راست گفتی که نه شیر است هیونی است کلان
مهره گردن چون تخم سپندان کردی
بُختیی را که سر و دست زدی بر خز ران.
حکیم ازرقی ( از آنندراج ).
|| نشسته براه رفتن هم هست چنانکه طفلان روند. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).خز. [ خ َزز ] ( ع مص ) خار بر سر دیوارنهادن تا کس برآمدن نتواند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). پرچین بردیوار نهادن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || به تیر و نیزه دوختن. ( منتهی الارب )( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). منه : خزه بسهم. || بهم بازدوختن. ( تاج المصادر بیهقی ).
خز. [ خ َزز ] ( ع اِ ) جانوری است معروف که از پوست آن پوستین سازند. ( برهان قاطع ). جانوری مانند سمور که از پوست وی پوستین سازند. ( ناظم الاطباء ). ج ، خزوز. ( منتهی الارب ). داود ضریر انطاکی می گوید: حیوانی است بحری چهارپای در حجم گربه ای که رنگش به سبزی زند و از پوست آن لباس های نفیس کنند و پادشاهان بکار برند. مؤلف لغت نامه در وصف این حیوان می گوید: «در زمان ما حیوانی است چون گربه دوماهه و باریکتر از آن با دمی دراز و پرپشم کمی کوتاهتر از تن او و پشم آن رنگی زرد مایل بسیاهی و شفاف دارد و در طهران مکرر زنده آن را دیده ام که از اراضی اطراف پایتخت گرفته اند و او در کافتن زمین سخت چابک باشد و در مدت نیم ساعت دیدم در باغچه بیش از ذرعی سوراخی کرده ، پوست آن را پوستین کنند». جانوری است مانند سمور که پوست سیاه دارد و در بلاد روس و خزر خاصه سینبر بسیار است و از پوست آن پوشش کنند و سیاه آن را به ترکی قراخز خوانند. ( آنندراج ). غنم البحر. کلب الماء :
بخز و قاقم و سمور و سنجاب
بزیورهای نغز و در خوشاب.
( ویس و رامین ).
صاحب ذخیره گوید: خز حیوانی است که گند آن بیدستر است. || پوست خز؛ پشم وپوست آن : شکم بدلطیف و درخشان بلور
ولیکن بنرمی چو خز و سمور.
فردوسی.
دوصد درج در و عقیق بلورهزار و چهل تنگ خز سمور.
( گرشاسب نامه ).
مراد از خز پوست حیوانی است که از سمور کوچکتر و معروف است در دوم گرم و خشک و پوشیدن او جهت نقرس و فالج و ضعف باء و رفع جذام و حکه سریعالاثر و موی سوخته او جهت قطع نزف الدم و خشک کردن جراحات و آشامیدن او جهت فتق و اعصاب و اعضاء عصبانی نافعاست. ( از تحفه حکیم مؤمن ). بعضی برآنند که پوستهایی [ خز و غیره ] که در این آیات مذکور است پوست حیوانات صحرائی می باشد مثل دلفین و دوکونج و گاو بحری برخی برآنند که اسم حیوانی است که اهالی سوریه آن را خریر گویند و همین لفظ را برای گاو بحری نیز استعمال نمایند. ( قاموس کتاب مقدس ). || جامه ابریشمین. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ). جامه ای که از ابریشم بافند. ( یادداشت بخط مؤلف ). جامه ای است که تار و پود آن از ابریشم است. ( زمخشری ) : بیشتر بخوانید ...