خربندگی


مترادف خربندگی: الاغ داری، چارواداری، خربانی، قاطرچیگری

لغت نامه دهخدا

خربندگی. [ خ َ ب َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) عمل خربنده. حالت خربنده :
کاین چه زبونی وچه افکندگی است
کاه و گل این پیشه خربندگی است.
نظامی.
اگر سست رای است در بندگی
ز جان داری افتد بخربندگی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

شغل و عمل خر بنده

فرهنگ معین

(خَ بَ دِ ) (حامص . ) ۱ - نگهبانی از خر. ۲ - کرایه دادن خر.

فرهنگ عمید

شغل و عمل خربنده.

پیشنهاد کاربران

خربندگی:بار کشی
( ( کاین چه زبونی و چه افکندگی است
کار گل این پیشه خر بندگی است ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 326 . )
امروز ه معادل آن در ترکی می شود " اشَّگ ایشی " معنی تحت الفظی: کار خر، یا گفته می شود اشَّکْلیک : تقریبا ً معنی خریّت معنی می دهد . یعنی اینکار کار ِ خر است.
...
[مشاهده متن کامل]


بپرس