خبر تزویج ام کلثوم من عمر

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] ‏خبر تزویج أم کلثوم من عمر، نوشته سید علی حسینی میلانی، پژوهشی است درباره ماجرای ازدواج ام کلثوم دختر امیر مؤمنان علی(ع) با عمر بن خطاب؛ رویدادی که همواره گروهی برای انکار وقایع تلخ و حوادث ناگوار صدر اسلام در رابطه با حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) بدان استدلال می کنند و می گویند: اگر آنچه مشهور است که عمر به خانه حضرت علی(ع) هجوم آورد و منجر به شهادت حضرت صدیقه(س) گردید، صحّت داشت، چنین ازدواجی صورت نمی گرفت، ولی این ازدواج واقع شده؛ ازاین رو، آن حوادث، اصلی ندارند و بین حضرت علی(ع) و عمر رابطه حسنه برقرار بوده است. این نوشتار تحقیقی درباره روایات ازدواج ام کلثوم با عمر است تا معلوم گردد که آیا استدلال مذکور تمام است و یا پوچ و بی حاصل می باشد؛ لذا نویسده تمام تلاش خود را کرده تا به ژرفا و عمق ماجرا پی ببرد و به گفتگوها و مجادله ها در این زمینه پایان بخشد. این کتاب به زبان عربی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.
کتاب دارای مقدمه ای از مرکز حقایق اسلامی و مقدمه ای از مؤلف است و مطالب آن در ضمن سه بخش تدوین شده است.
در این تحقیق، نخست اصل روایت از مشهورترین کتاب های اهل سنت آورده شده است. نویسنده هشت تن از راویانی که اخباری از این واقعه را در کتب خویش آورده اند بر می شمارد، که هریک از روات به وسیله روایات متعددی وقوع این ازدواج را گزارش کرده اند. برخی از این روایات به اصل ماجرا - یعنی قضیه تزویج امیرالمؤمنین(ع) دخترش را به عمر - مربوط می شود، برخی به قضایای ازدواج ام کلثوم پس از مرگ عمر و برخی دیگر نیز به جریان وفات او و پسرش مربوط است. قدیمی ترین راوی و ناقل این روایت ابن سعد، نویسنده کتاب الطبقات الکبری است. او در این کتاب، چند روایت را در این موضوع نقل می نماید؛ از جمله: «ام کلثوم، دختر علی(ع) و فاطمه(س)، هنوز دختر نابالغی بود که عمر بن خطاب او را به همسری گرفت
راوی دیگری که روایاتی را در این باره آن نقل کرده ، ابوبشر دولابی است. وی در کتاب الذریة الطاهرة در بخش مربوط به ام کلثوم دختر فاطمه(س)، روایاتی چند در این موضوع نقل کرده است. نویسنده سپس به ترتیب: روایت حاکم نیشابوری در المستدرک، روایات بیهقی در السنن الکبری، روایات خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، روایات ابن عبدالبر در الاستیعاب، روایات ابن اثیر در أسد الغابة و روایات ابن حجر در الإصابة را به تفصیل آورده است
در بخش دوم نگارنده به بررسی سندی این روایات پرداخته است. از نظر ایشان با توجه به اصول و قواعد علمی اهل سنت در علم حدیث و با استناد به سخنان علمای آن ها در علم رجال، اگر کسی با دقت به سندهای این روایات بنگرد و آن ها را بررسی نماید، برای او روشن می گردد که اصل این داستان، پایه و اساسی ندارد؛ چه رسد به جزئیات امور و موارد فرعی وابسته به آن؛ زیرا اولا راویان این ماجرا را می توان به دو گروه تقسیم نمود:
ثانیا این ماجراها و حکایات ، در دو کتاب معروف صحیح البخاری و صحیح مسلم موجود نیست. مؤلف این دو کتاب، از این روایات اعراض کرده و آن ها را در صحاحشان نیاورده اند. همچنین این روایات در کتاب های روایی دیگر اهل سنت - که به صحاح معروفند - نیز نقل نشده است. بنابراین، همه نویسندگان صحاح شش گانه اهل سنت بر ترک و عدم نقل این روایات، اتفاق نظر داشته اند. حتی در کتاب های روایی مانند مسند احمد بن حنبل هم نیامده است و خود احمد و عدّه ای دیگر به تبعیت از او، اظهار داشته اند که آنچه در این کتاب - مسند احمد - نیامده است، صحیح نیست

پیشنهاد کاربران

بپرس