[ویکی فقه] عنوان تفسیر موضوعی از مصطلحات نوپدید دوره معاصر و عصر بازگشت به قرآن و بیش از هر چیز وامدار تحولات فکری و فرهنگی بنیادین در قرن چهاردهم است که برخی مفسران و مصلحان دینی بر ضرورت آن تأکید ورزیده اند. این شیوه تفسیر هنوز گام های آغازین خود را برمی دارد و تا رسیدن به بلوغ و پختگی فاصله زیادی دارد.
علل گرایش به تفسیر موضوعی در دوره معاصر را در عوامل ذیل می توان جست و جو کرد:۱. مشاهده انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و جوامع اسلامی و در مقابل، رشد تمدنی غرب. مصلحان دینی راز این انحطاط را در جدایی از آموزه های قرآن نهفته دیدند و این، ضرورت بازگشت به قرآن را ایجاب می کرد. از سوی دیگر ناکارآمدی تفسیر ترتیبی به شیوه سنتی در استنباطات روشمند و تفسیر صحیح تر قرآن کریم و نیز پاسخگویی به نیازهای فکری و گرایشی مسلمانان روش دیگری در تفسیر را اقتضا می کرد تا مفسر بتواند پاسخگوی مسائل و معضلات جهان اسلام باشد. ۲. پیدایش مکاتب فکری و گرایش های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در غرب و طرح پرسش های جدید در عرصه زندگی انسان متجدد و هجوم شبهات به حریم و ساحت قرآن و مسائل مختلف اسلامی به ویژه در حوزه های اجتماعی، حقوق بشر ، زن، حکومت و سیاست و جز این ها ضرورت رویکردی جدید را برای عرضه پرسش های فکری و گره های موجود در زندگی بر قرآن و دریافت پاسخ قرآن در قالب نظریه و نظام و مکتب و به صورت مجموعه ای منسجم ایجاب می کرد؛ از کیان آن دفاع کنند. ۳. غنی ترین قالب برای شناساندن پیام های قرآن و آموزه های اسلام به جهان در نظر دانشمندان مسلمان استفاده از شیوه تفسیر موضوعی می نمود.۴. برخی گرایش های انحرافی در تفسیر مانند افراط در گرایش تفسیر علمی و تأویل و باطنگرایی در تفسیر قرآن موجب شد بعضی دانشمندان تفسیر موضوعی را به ویژه در حوزه مفهوم شناسی واژه های قرآن راهی مطمئن برای دستیابی به دلالت های صحیح و دریافت مفاهیم عصر نزولی الفاظ دانسته، بر آن تأکید کنند. بدین ترتیب در حدود نیمه قرن چهاردهم موج گسترده ای از رویکرد به تفسیر موضوعی برخاست و به سرعت روبه گسترش نهاد.
علل گرایش به تفسیر موضوعی در دوره معاصر را در عوامل ذیل می توان جست و جو کرد:۱. مشاهده انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و جوامع اسلامی و در مقابل، رشد تمدنی غرب. مصلحان دینی راز این انحطاط را در جدایی از آموزه های قرآن نهفته دیدند و این، ضرورت بازگشت به قرآن را ایجاب می کرد. از سوی دیگر ناکارآمدی تفسیر ترتیبی به شیوه سنتی در استنباطات روشمند و تفسیر صحیح تر قرآن کریم و نیز پاسخگویی به نیازهای فکری و گرایشی مسلمانان روش دیگری در تفسیر را اقتضا می کرد تا مفسر بتواند پاسخگوی مسائل و معضلات جهان اسلام باشد. ۲. پیدایش مکاتب فکری و گرایش های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در غرب و طرح پرسش های جدید در عرصه زندگی انسان متجدد و هجوم شبهات به حریم و ساحت قرآن و مسائل مختلف اسلامی به ویژه در حوزه های اجتماعی، حقوق بشر ، زن، حکومت و سیاست و جز این ها ضرورت رویکردی جدید را برای عرضه پرسش های فکری و گره های موجود در زندگی بر قرآن و دریافت پاسخ قرآن در قالب نظریه و نظام و مکتب و به صورت مجموعه ای منسجم ایجاب می کرد؛ از کیان آن دفاع کنند. ۳. غنی ترین قالب برای شناساندن پیام های قرآن و آموزه های اسلام به جهان در نظر دانشمندان مسلمان استفاده از شیوه تفسیر موضوعی می نمود.۴. برخی گرایش های انحرافی در تفسیر مانند افراط در گرایش تفسیر علمی و تأویل و باطنگرایی در تفسیر قرآن موجب شد بعضی دانشمندان تفسیر موضوعی را به ویژه در حوزه مفهوم شناسی واژه های قرآن راهی مطمئن برای دستیابی به دلالت های صحیح و دریافت مفاهیم عصر نزولی الفاظ دانسته، بر آن تأکید کنند. بدین ترتیب در حدود نیمه قرن چهاردهم موج گسترده ای از رویکرد به تفسیر موضوعی برخاست و به سرعت روبه گسترش نهاد.
wikifeqh: خاستگاه_تفسیر_موضوعی