حیاء

لغت نامه دهخدا

حیاء. [ ح َ ] ( ع اِ ) توبه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شرم. ( منتهی الارب ). || حشمت. ( از اقرب الموارد ). جرجانی گوید: گرفتگی نفس است از چیزی و ترک آن چیز از ترس سرزنش. ( اقرب الموارد ). و آن بردو نوع است نفسانی و ایمانی. و حیاء نفسانی شرمی است که خداوند آنرا در همه نفوس آورده است مانند شرم از کشف عورت و جماع بین مردم. و حیاء ایمانی شرمی است که مؤمن را از ارتکاب معاصی از ترس خدا بازمیدارد. ( تعریفات جرجانی ص 65 ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || فرج شتر ماده و رحم آن. ( منتهی الارب ). فرج اشتر. ( مهذب الاسماء ). || فرج گوسفند ماده و ددگان ماده و گاهی با الف مقصوره آید. ( منتهی الارب ). ج ، احیاء و احییه و حی. || باران. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به حیا شود. || ( مص ) زیستن. ( منتهی الارب ). رجوع به حیاة شود. || هویدا گردیدن راه. || شرم داشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِمص . ) شرمساری ، خجلت . ،~ را خوردن و آبرو را قی کردن کنایه از: بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حَیاء، یکی از صفات پسندیده نفسانی است که در شرع مقدس بر آن تاکید شده که مقابل آن صفت رذیله بی شرمی قرار دارد؛از حیا در بابهای طهارت ، زکات ، حج و جهاد سخن گفته‏اند.
حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت می‏شود. مقابل آن، بی شرمی قرار دارد.

معنای لغوی حیاء
حیاء از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»، به معنای شرم داشتن و آزَرم و منظور از آن خودداری از انجام دادن کارهای زشت به سبب ترس از سرزنش شدن است.

حیاء درلغتنامه های عربی
در برخی لغتنامه های عربی، مصادر «اِستِحیاء»، «تَوبَه» (از ریشه وأب) و «حِشمت» (از ریشه حش م)؛ هم معنای آن تلقی شده اند.

متضاد حیاء
...

[ویکی شیعه] حَیاء، از صفات نیک و فضایل اخلاقی به معنای شرم کردن از ارتکاب زشتی ها. حیاء حالتی نفسانی است که موجب متانت و وقار و خودداری از انجام رفتار ناپسند می گردد. در روایات شیعه، حیا کلید خوبی ها، سبب پاکدامنی و مانع کارهای زشت قلمداد شده و عقل و ایمان از اسباب آن برشمرده شده اند. همچنین به مواردی از حیای ناپسند همچون حیا ورزیدن از تحصیل علم، شرم از کسب درآمد حلال، خدمت به مهمان، احترام به پدر و مادر و نیز طلب حقوق خود اشاره شده است.
حیاء از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»، به معنای شرم داشتن و آزَرم از ارتکاب زشتی ها که در مقابل آن وقاحت و بی ­شرمی قرار دارد.
این واژه در اصطلاح، نوعی حالت روانی یا انفعال و انقباض نفسانی است که موجب متانت و وقار در رفتار، حرکات و سکنات انسان شده و همچنین موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می ­گردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است. در نتیجه هر چه این حالت در انسان قوی تر باشد، شخصیت آدمی وزین تر و رفتارش سنجیده تر خواهد بود و از آنچه با آراستگی شخصیت منافات دارد، بیشتر اجتناب می کند.

دانشنامه آزاد فارسی

حَیاء
در طبقه بندی فضایل اخلاقی، نخستین فضیلت از فضیلت های دوازده گانۀ عفّت. مراد آن است که چون انسان بنگرد که انجام دادن کردارهای زشت و ناروا موجب نکوهش او می شود، از آن کردارها دست می کشد. علمای علم اخلاق حیا را دو گونه دانسته اند: الف: نفسانی، حیایی است که خداوند در سرشت انسان نهاده است، مثل شرمساری از عریان شدن در جمع؛ ب: ایمانی، خویی است که از ایمان به بار می آید و مؤمن را از پرداختن به کردارهای گناه آلود باز می دارد؛ در اصطلاح عرفان، امساکنفس از چیزی و ترک آن به علت ملامت و سرزنشی که در آن است و حاصل آن قرب سالک است به خداوند. عارفان، حیا را حالتی می دانند که از احترامِ همراه با محبّت سرچشمه می گیرد. از این رو اگر حضرت حق، ولو در نازل ترین صورت، در ادراک سالک جلوه کند، از سویی جلال او تعظیم و احترام آور، و از سویی دیگر جمال او محبّت زاست. درنتیجه حیا برای سالک حاصل می شود، و پس از آن، هم بیشتر در اجتناب از نواهی شرعی می کوشد، و هم بهتر به اوامر آن گردن می نهد. خواجه عبدالله انصاری این حالت را به سه دسته تقسیم کرده است؛ اول حیای عوام و مبتدیان، دوم حیای متوسطان و سوم حیای خاصان که از شهود سالک حاصل می شود.

پیشنهاد کاربران

جامه ٔ شرم . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عفت . پاکدامنی . حیا : ز سر تاج فرهنگ بفکنده ای ز تن جامه ٔ شرم برکنده ای . فردوسی .
حیاء به معنی "شرم" است.
مثال: الحیاء حسن ولکن فی النساء احسن.
ترجمه: شرم خوب است ولی در زنان بهتر است.

بپرس