[ویکی فقه] حکمت خدا و نفع و ضرر رسانی (قرآن). یکی از آثار حکمت خداوند نفع و ضرر رساندن خداوند به آدمیان است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
نفع و ضرر رساندن خداوند به آدمیان و مقهور بودن آنان در برابر وی، بر اساس حکمت او است. "وان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو وان یمسسک بخیر فهو علی کل شیء قدیر• وهو القاهر فوق عباده وهو الحکیم الخبیر. اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی تواند آن را برطرف سازد! و اگر خیری به تو رساند، او بر همه چیز تواناست (و از قدرت او، هر گونه نیکی ساخته است.) • اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلط است و اوست حکیم آگاه " در حقیقت توجه به غیر خدا به خاطر این است که یا آنها را سرچشمه خیرات و یا برطرف کننده مصائب و مشکلات می دانند، همانطور که خضوع تا سر حد پرستش در برابر صاحبان قدرت و زر و زور نیز یکی از این دو انگیزه را دارد، آیه فوق می گوید اراده خداوند بر همه چیز حکومت می کند، اگر نعمتی را از کسی سلب کند و یا نعمتی را به کسی ارزانی دارد هیچ منبع قدرتی در جهان نیست که بتواند آن را دگرگون سازد، پس چرا در برابر غیر خدا سر تعظیم فرود می آورند؟ تعبیر به" یمسسک" در مورد" خیر" و" شر" که از ماده" مس" گرفته شده اشاره به این است که حتی کوچکترین خیر و شری بدون اراده و قدرت او ممکن نیست. این موضوع نیز لازم به تذکر است که: آیه فوق با صراحت کامل عقیده" ثنویین" (دوگانه پرستان) را که قائل به دو مبدا خیر و شر بودند رد می کند و هر دو را از ناحیه خدا می داند، ولی در جای خود گفته ایم که" شر مطلق" در جهان وجود ندارد و بنا بر این هنگامی که شر به خدا نسبت داده می شود منظور اموری است که به ظاهر سلب نعمت است ولی در واقع و در مورد خود خیر است، یا برای بیدار باش و یا تعلیم و تربیت و برطرف ساختن غرور و طغیان و خود خواهی و یا به خاطر مصالح دیگر است. در آیه بعد برای تکمیل این بحث می گوید: " او است که بر تمام بندگان قاهر و مسلط است" (و هو القاهر فوق عباده). " قهر" و" غلبه" گرچه یک معنی را می رسانند ولی از نظر ریشه لغوی با هم تفاوت دارند، قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزی گفته می شود که طرف هیچ گونه مقاومتی نتواند از خود نشان دهد. ولی در کلمه" غلبه" این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومتهایی برطرف، پیروز گردد، به تعبیر دیگر شخص قاهر به کسی می گویند که برطرف مقابل آن چنان تسلط و برتری داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبی که بر شعله کوچک آتشی ریخته شود که در دم آن را خاموش کند. بعضی از مفسران معتقدند که قاهریت معمولا در جایی به کار برده می شود که طرف مقابل موجود عاقلی باشد ولی غلبه اعم است و پیروزیهای بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل می شود. «۱» بنا بر این اگر در آیه قبل اشاره به عمومیت قدرت خدا در برابر معبودهای ساختگی و صاحبان قدرت شده، نه به این معنی است که او ناچار است مدتی با قدرتهای دیگر گلاویز شود تا آنها را به زانو در آورد، بلکه قدرت او قدرت قاهره است و تعبیر" فوق عباده" نیز برای تکمیل همین معنی است. با این حال چگونه ممکن است یک انسان آگاه او را رها کند و به دنبال موجودات و اشخاصی بود که از خودشان هیچ قدرتی ندارند و حتی قدرت ناچیزشان نیز از ناحیه خدا است. اما برای اینکه این توهم پیش نیاید که خداوند مانند بعضی از صاحبان قدرت ممکن است کمترین سوء استفاده ای از قدرت نامحدود خود کند در پایان آیه می فرماید: " و با این حال او حکیم است و همه کارش روی حساب، و خبیر و آگاه است و کمترین اشتباه و خطا در اعمال قدرت ندارد" (و هو الحکیم الخبیر)
نفع و ضرر رساندن خداوند به آدمیان و مقهور بودن آنان در برابر وی، بر اساس حکمت او است. "وان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو وان یمسسک بخیر فهو علی کل شیء قدیر• وهو القاهر فوق عباده وهو الحکیم الخبیر. اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی تواند آن را برطرف سازد! و اگر خیری به تو رساند، او بر همه چیز تواناست (و از قدرت او، هر گونه نیکی ساخته است.) • اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلط است و اوست حکیم آگاه " در حقیقت توجه به غیر خدا به خاطر این است که یا آنها را سرچشمه خیرات و یا برطرف کننده مصائب و مشکلات می دانند، همانطور که خضوع تا سر حد پرستش در برابر صاحبان قدرت و زر و زور نیز یکی از این دو انگیزه را دارد، آیه فوق می گوید اراده خداوند بر همه چیز حکومت می کند، اگر نعمتی را از کسی سلب کند و یا نعمتی را به کسی ارزانی دارد هیچ منبع قدرتی در جهان نیست که بتواند آن را دگرگون سازد، پس چرا در برابر غیر خدا سر تعظیم فرود می آورند؟ تعبیر به" یمسسک" در مورد" خیر" و" شر" که از ماده" مس" گرفته شده اشاره به این است که حتی کوچکترین خیر و شری بدون اراده و قدرت او ممکن نیست. این موضوع نیز لازم به تذکر است که: آیه فوق با صراحت کامل عقیده" ثنویین" (دوگانه پرستان) را که قائل به دو مبدا خیر و شر بودند رد می کند و هر دو را از ناحیه خدا می داند، ولی در جای خود گفته ایم که" شر مطلق" در جهان وجود ندارد و بنا بر این هنگامی که شر به خدا نسبت داده می شود منظور اموری است که به ظاهر سلب نعمت است ولی در واقع و در مورد خود خیر است، یا برای بیدار باش و یا تعلیم و تربیت و برطرف ساختن غرور و طغیان و خود خواهی و یا به خاطر مصالح دیگر است. در آیه بعد برای تکمیل این بحث می گوید: " او است که بر تمام بندگان قاهر و مسلط است" (و هو القاهر فوق عباده). " قهر" و" غلبه" گرچه یک معنی را می رسانند ولی از نظر ریشه لغوی با هم تفاوت دارند، قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزی گفته می شود که طرف هیچ گونه مقاومتی نتواند از خود نشان دهد. ولی در کلمه" غلبه" این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومتهایی برطرف، پیروز گردد، به تعبیر دیگر شخص قاهر به کسی می گویند که برطرف مقابل آن چنان تسلط و برتری داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبی که بر شعله کوچک آتشی ریخته شود که در دم آن را خاموش کند. بعضی از مفسران معتقدند که قاهریت معمولا در جایی به کار برده می شود که طرف مقابل موجود عاقلی باشد ولی غلبه اعم است و پیروزیهای بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل می شود. «۱» بنا بر این اگر در آیه قبل اشاره به عمومیت قدرت خدا در برابر معبودهای ساختگی و صاحبان قدرت شده، نه به این معنی است که او ناچار است مدتی با قدرتهای دیگر گلاویز شود تا آنها را به زانو در آورد، بلکه قدرت او قدرت قاهره است و تعبیر" فوق عباده" نیز برای تکمیل همین معنی است. با این حال چگونه ممکن است یک انسان آگاه او را رها کند و به دنبال موجودات و اشخاصی بود که از خودشان هیچ قدرتی ندارند و حتی قدرت ناچیزشان نیز از ناحیه خدا است. اما برای اینکه این توهم پیش نیاید که خداوند مانند بعضی از صاحبان قدرت ممکن است کمترین سوء استفاده ای از قدرت نامحدود خود کند در پایان آیه می فرماید: " و با این حال او حکیم است و همه کارش روی حساب، و خبیر و آگاه است و کمترین اشتباه و خطا در اعمال قدرت ندارد" (و هو الحکیم الخبیر)
wikifeqh: حکمت_خدا_و_نفع_و_ضرر_رسانی_(قرآن)