[ویکی فقه] حکمت خدا و تنزه از شرک (قرآن). یکی از آثار حکمت خداوند که در قرآن کریم نیز آمده است تنزیه باری تعالی از شریک است.
حکمت و عزت خداوندی، مقتضای نبود هرگونه شریک برای اواست. "قل ارونی الذین الحقتم به شرکاء کلا بل هو الله العزیز الحکیم. بگو: «کسانی را که بعنوان شریک به او ملحق ساخته اید به من نشان دهید! هرگز چنین نیست! (او شریک و شبیهی ندارد)، بلکه او خداوند عزیز و حکیم است! "در این آیه که پنجمین فرمان به پیامبر صلی الله علیه وآله می باشد بار دیگر به مساله توحید که سخن را از آن آغاز کرده بود باز می گردد و با این مساله بحث را خاتمه می دهد: می فرماید: " بگو کسانی را که به عنوان شریک به خداوند ملحق ساخته اید به من ارائه دهید" (قل ارونی الذین الحقتم به شرکاء). آنها چه ارزشی و لیاقتی دارند؟ اگر منظورتان این یک مشت سنگ و چوب بیجان و خاموش است، زهی بدبختی و شرمساری که ساخته ها و پرداخته های دست خود را از عالم جمادات که پائین ترین موجوداتند برگیرید و همسان خداوند بزرگ پندارید. و اگر اینها را سمبل ارواح و فرشتگان می دانید باز مصیبت است و گمراهی، چرا که آنها نیز مخلوق او هستند و سر بر فرمان او. لذا به دنبال این جمله با یک کلمه خط بطلان بر همه این اوهام کشیده می گوید" نه هرگز چنین نیست"! (کلا). اینها هرگز ارزش معبود بودن را ندارند، و در این پندارهای شما چیزی از واقعیت نیست، بس است بیدار شوید، تا کی این راه نادرست را ادامه می دهید؟! در حقیقت" کلا" کلمه کوچکی است که همه این معانی را در بر گرفته. و سرانجام برای تاکید و تحکیم این سخن می گوید: " بلکه تنها اوست خداوند عزیز و حکیم" (بل هو الله العزیز الحکیم). عزت و شکست ناپذیریش ایجاب می کند که در حریم ربوبیتش کسی راه نیابد، و حکمتش اقتضا می کند که این قدرت را بجا صرف کند. آری داشتن این صفات نشانه واجب الوجود بودن اوست و واجب الوجود هستی بی انتهاست هرگز قابل تعدد نیست و شریک و شبیهی ندارد، چرا که هر تعددی او را محدود و ممکن می سازد، که وجود بی پایان همیشه یکی است
حکمت و عزت خداوندی، مقتضای نبود هرگونه شریک برای اواست. "قل ارونی الذین الحقتم به شرکاء کلا بل هو الله العزیز الحکیم. بگو: «کسانی را که بعنوان شریک به او ملحق ساخته اید به من نشان دهید! هرگز چنین نیست! (او شریک و شبیهی ندارد)، بلکه او خداوند عزیز و حکیم است! "در این آیه که پنجمین فرمان به پیامبر صلی الله علیه وآله می باشد بار دیگر به مساله توحید که سخن را از آن آغاز کرده بود باز می گردد و با این مساله بحث را خاتمه می دهد: می فرماید: " بگو کسانی را که به عنوان شریک به خداوند ملحق ساخته اید به من ارائه دهید" (قل ارونی الذین الحقتم به شرکاء). آنها چه ارزشی و لیاقتی دارند؟ اگر منظورتان این یک مشت سنگ و چوب بیجان و خاموش است، زهی بدبختی و شرمساری که ساخته ها و پرداخته های دست خود را از عالم جمادات که پائین ترین موجوداتند برگیرید و همسان خداوند بزرگ پندارید. و اگر اینها را سمبل ارواح و فرشتگان می دانید باز مصیبت است و گمراهی، چرا که آنها نیز مخلوق او هستند و سر بر فرمان او. لذا به دنبال این جمله با یک کلمه خط بطلان بر همه این اوهام کشیده می گوید" نه هرگز چنین نیست"! (کلا). اینها هرگز ارزش معبود بودن را ندارند، و در این پندارهای شما چیزی از واقعیت نیست، بس است بیدار شوید، تا کی این راه نادرست را ادامه می دهید؟! در حقیقت" کلا" کلمه کوچکی است که همه این معانی را در بر گرفته. و سرانجام برای تاکید و تحکیم این سخن می گوید: " بلکه تنها اوست خداوند عزیز و حکیم" (بل هو الله العزیز الحکیم). عزت و شکست ناپذیریش ایجاب می کند که در حریم ربوبیتش کسی راه نیابد، و حکمتش اقتضا می کند که این قدرت را بجا صرف کند. آری داشتن این صفات نشانه واجب الوجود بودن اوست و واجب الوجود هستی بی انتهاست هرگز قابل تعدد نیست و شریک و شبیهی ندارد، چرا که هر تعددی او را محدود و ممکن می سازد، که وجود بی پایان همیشه یکی است
wikifeqh: حکمت_خدا_و_تنزه_از_شرک_(قرآن)