[ویکی فقه] حکمت خدا و امداد مومنان (قرآن). آیات قرآن کریم یکی از ثمرات حکمت خداوند را امداد مؤمنان بیان می کند.
امداد مؤمنان در جهاد، نمودی از عزت و حکمت خداوند است "بلی ان تصبروا وتتقوا ویاتوکم من فورهم هـذا یمددکم ربکم بخمسة ءالـف من الملـئکة مسومین• وما جعله الله الا بشری لکم ولتطمئن قلوبکم به وما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم. آری، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانه هایی با خود دارند، مدد خواهد داد! • ولی اینها را خداوند فقط بشارت، و برای اطمینان خاطر شما قرار داده و گر نه، پیروزی تنها از جانب خداوند توانای حکیم است! "منظور از کلمه" عند" مقام ربوبی است، که تمامی اوامر و فرامین بدان جا منتهی می شود، و هیچ یک از اسباب از آن مستقل و بی نیاز نیست، پس با در نظر گرفتن این نکته، معنای آیه چنین می شود: ملائکه مددرسان، در مساله مدد رساندن و یاری کردن هیچ اختیاری ندارند، بلکه آنها اسباب ظاهریه ای هستند که بشارت و آرامش قلبی را برای شما می آفرینند، نه این که راستی فتح و پیروزی شما مستند به یاری آنها باشد، و یاری آنها شما را از یاری خدا بی نیاز کند، نه، هیچ موجودی نیست که کسی را از خدا بی نیاز کند، خدایی که همه امور و اوامر به او منتهی می شود، خدای عزیزی که هرگز و تا ابد مغلوب کسی واقع نمی شود، خدای حکیمی که هیچگاه دچار جهل نمی گردد "اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملـئکة مردفین• وما جعله الله الا بشری ولتطمئن به قلوبکم وما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم. (به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک می خواستید و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می آیند، یاری می کنم. "" و ما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم" بیان انحصار حقیقت یاری در خدای تعالی است، و اینکه اگر پیشرفت و غلبه به کثرت نفرات و داشتن نیرو و شوکت بود، می بایستی مشرکین بر مسلمانان غلبه پیدا کنند که هم عده شان بیشتر بود، و هم مجهزتر از مسلمین بودند. جمله" ان الله عزیز حکیم" تمامی مضمون آیه و متعلقات آن را که در آیه قبلی بود تعلیل می کند، و می فرماید: به عزت خود ایشان را یاری داده و به حکمتش یاریش را به این شکل و به اینصورت اعمال کرد. "واذ زین لهم الشیطـن اعمــلهم وقال لا غالب لکم الیوم من الناس وانی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه وقال انی بریء منکم انی اری ما لا ترون انی اخاف الله والله شدید العقاب• اذ یقول المنـفقون والذین فی قلوبهم مرض غر هـؤلآء دینهم ومن یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم. و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها
در این جمله در مقام جواب گفتار منافقین می فرماید: خود ایشان دچار غرورند، و جمله" فان الله عزیز حکیم" در حقیقت سببی است که در جای مسبب به کار رفته، و معنایش این است که: این منافقین و بیماردلان در گفتار خود اشتباه کرده اند، برای اینکه مؤمنین بر خدای تعالی توکل کرده اند، و حقیقت هر تاثیری را به او نسبت داده اند و خود را به نیروی خدا و حول و قوه او تکیه داده اند و معلوم است کسی که در امور خود بر خدا توکل کند خداوند کفایتش می کند، چون او عزیز است، و هر کس که از او یاری جوید یاریش می کند او حکیم است، و در نهادن هر امری را در جای خود به خطا نمی رود. از این آیه استفاده می شود که جمعی از منافقین و سست ایمانها در جنگ بدر در میان مؤمنین بوده اند. چون کسی را منافق گویند که اظهار اسلام کند ولی در باطن کافر باشد، و معنا ندارد که چنین کسانی در بین لشکر کفار باشند، پس لا جرم در میان مسلمین بوده اند، و عمده اینجاست که با نفاق درونی در آن روز که روز سختی بود ایستادگی کردند، و باید دید عامل این ثبات و ایستادگی چه بوده. و اما سست ایمان ها و یا آنهایی که در باره حقانیت اسلام شک داشته اند هم بودنشان میان مؤمنین تصور می شود و هم بودنشان در میان مشرکین، بعضی ها هم گفته اند که طایفه ای از قریش بودند که در مکه مسلمان شده و پدرانشان ایشان را از اینکه به مسلمین ملحق شوند مانع بودند و در جنگ بدر مجبور شدند که با مشرکین قریش به جنگ بدر بیایند، و وقتی در بدر کمی و ذلت مسلمین را دیدند گفتند: این بیچاره ها دینشان مغرورشان کرده، و این قول در بحث روایتی آینده به زودی خواهد آمد- ان شاء الله. و به هر حال باید در پیرامون مفاد این آیه به دقت بحث کرد، و دید که به چه سبب این منافقین و آن سست ایمانها در این صحنه حاضر شدند، و چه شد که خود را به چنین موقف خطرناک درآوردند، چون شرکت در اینگونه مواقف تنها کار مردان حقیقت است که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده و شرکت منافقین با اسباب عادی معمولی جور نمی آید، خلاصه اینکه منافقین چرا در این صحنه حاضر شدند؟ و به چه منظوری تا آخرین لحظه با مسلمانان صابر صبر کردند؟ شاید در ذیل آیات راجع به منافقین و بیماردلان که بزودی در سوره توبه خواهد آمد- ان شاء الله- تا اندازه ای بحث کنیم. "لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة... واثـبهم فتحـا قریبـا• ومغانم کثیرة یاخذونها وکان الله عزیزا حکیمـا. خداوند از مؤمنان- هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضی و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می دانست از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود " «و کان الله عزیزا» یعنی: خداوند در کار خود مسلط و پیروز است. «حکیما» یعنی: خداوند در کارهایش حکیم و دانا است، و روی همین جهت بود که در جریان حدیبیه دستور صلح داد، و برای مسلمانان حکم فرمود که غنیمت بگیرند، و برای اهل خیبر حکم به شکست آنان فرمود.
امداد مؤمنان در جهاد، نمودی از عزت و حکمت خداوند است "بلی ان تصبروا وتتقوا ویاتوکم من فورهم هـذا یمددکم ربکم بخمسة ءالـف من الملـئکة مسومین• وما جعله الله الا بشری لکم ولتطمئن قلوبکم به وما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم. آری، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانه هایی با خود دارند، مدد خواهد داد! • ولی اینها را خداوند فقط بشارت، و برای اطمینان خاطر شما قرار داده و گر نه، پیروزی تنها از جانب خداوند توانای حکیم است! "منظور از کلمه" عند" مقام ربوبی است، که تمامی اوامر و فرامین بدان جا منتهی می شود، و هیچ یک از اسباب از آن مستقل و بی نیاز نیست، پس با در نظر گرفتن این نکته، معنای آیه چنین می شود: ملائکه مددرسان، در مساله مدد رساندن و یاری کردن هیچ اختیاری ندارند، بلکه آنها اسباب ظاهریه ای هستند که بشارت و آرامش قلبی را برای شما می آفرینند، نه این که راستی فتح و پیروزی شما مستند به یاری آنها باشد، و یاری آنها شما را از یاری خدا بی نیاز کند، نه، هیچ موجودی نیست که کسی را از خدا بی نیاز کند، خدایی که همه امور و اوامر به او منتهی می شود، خدای عزیزی که هرگز و تا ابد مغلوب کسی واقع نمی شود، خدای حکیمی که هیچگاه دچار جهل نمی گردد "اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملـئکة مردفین• وما جعله الله الا بشری ولتطمئن به قلوبکم وما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم. (به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک می خواستید و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می آیند، یاری می کنم. "" و ما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم" بیان انحصار حقیقت یاری در خدای تعالی است، و اینکه اگر پیشرفت و غلبه به کثرت نفرات و داشتن نیرو و شوکت بود، می بایستی مشرکین بر مسلمانان غلبه پیدا کنند که هم عده شان بیشتر بود، و هم مجهزتر از مسلمین بودند. جمله" ان الله عزیز حکیم" تمامی مضمون آیه و متعلقات آن را که در آیه قبلی بود تعلیل می کند، و می فرماید: به عزت خود ایشان را یاری داده و به حکمتش یاریش را به این شکل و به اینصورت اعمال کرد. "واذ زین لهم الشیطـن اعمــلهم وقال لا غالب لکم الیوم من الناس وانی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه وقال انی بریء منکم انی اری ما لا ترون انی اخاف الله والله شدید العقاب• اذ یقول المنـفقون والذین فی قلوبهم مرض غر هـؤلآء دینهم ومن یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم. و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها
در این جمله در مقام جواب گفتار منافقین می فرماید: خود ایشان دچار غرورند، و جمله" فان الله عزیز حکیم" در حقیقت سببی است که در جای مسبب به کار رفته، و معنایش این است که: این منافقین و بیماردلان در گفتار خود اشتباه کرده اند، برای اینکه مؤمنین بر خدای تعالی توکل کرده اند، و حقیقت هر تاثیری را به او نسبت داده اند و خود را به نیروی خدا و حول و قوه او تکیه داده اند و معلوم است کسی که در امور خود بر خدا توکل کند خداوند کفایتش می کند، چون او عزیز است، و هر کس که از او یاری جوید یاریش می کند او حکیم است، و در نهادن هر امری را در جای خود به خطا نمی رود. از این آیه استفاده می شود که جمعی از منافقین و سست ایمانها در جنگ بدر در میان مؤمنین بوده اند. چون کسی را منافق گویند که اظهار اسلام کند ولی در باطن کافر باشد، و معنا ندارد که چنین کسانی در بین لشکر کفار باشند، پس لا جرم در میان مسلمین بوده اند، و عمده اینجاست که با نفاق درونی در آن روز که روز سختی بود ایستادگی کردند، و باید دید عامل این ثبات و ایستادگی چه بوده. و اما سست ایمان ها و یا آنهایی که در باره حقانیت اسلام شک داشته اند هم بودنشان میان مؤمنین تصور می شود و هم بودنشان در میان مشرکین، بعضی ها هم گفته اند که طایفه ای از قریش بودند که در مکه مسلمان شده و پدرانشان ایشان را از اینکه به مسلمین ملحق شوند مانع بودند و در جنگ بدر مجبور شدند که با مشرکین قریش به جنگ بدر بیایند، و وقتی در بدر کمی و ذلت مسلمین را دیدند گفتند: این بیچاره ها دینشان مغرورشان کرده، و این قول در بحث روایتی آینده به زودی خواهد آمد- ان شاء الله. و به هر حال باید در پیرامون مفاد این آیه به دقت بحث کرد، و دید که به چه سبب این منافقین و آن سست ایمانها در این صحنه حاضر شدند، و چه شد که خود را به چنین موقف خطرناک درآوردند، چون شرکت در اینگونه مواقف تنها کار مردان حقیقت است که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده و شرکت منافقین با اسباب عادی معمولی جور نمی آید، خلاصه اینکه منافقین چرا در این صحنه حاضر شدند؟ و به چه منظوری تا آخرین لحظه با مسلمانان صابر صبر کردند؟ شاید در ذیل آیات راجع به منافقین و بیماردلان که بزودی در سوره توبه خواهد آمد- ان شاء الله- تا اندازه ای بحث کنیم. "لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة... واثـبهم فتحـا قریبـا• ومغانم کثیرة یاخذونها وکان الله عزیزا حکیمـا. خداوند از مؤمنان- هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضی و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می دانست از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود " «و کان الله عزیزا» یعنی: خداوند در کار خود مسلط و پیروز است. «حکیما» یعنی: خداوند در کارهایش حکیم و دانا است، و روی همین جهت بود که در جریان حدیبیه دستور صلح داد، و برای مسلمانان حکم فرمود که غنیمت بگیرند، و برای اهل خیبر حکم به شکست آنان فرمود.
wikifeqh: حکمت_خدا_و_امداد_مومنان_(قرآن)