حکم ضمان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضَمان در دو معنا به کار رفته است: ۱. اشتغال ذمّه به چیزی؛ ۲. تعهّد و التزام .
ضمان در لغت به معنای کفالت و غرامت کشیدن (پرداخت غرامت ) آمده است.
سه معنای ضمان در فقه
ضمان در کلمات فقها در یکی از سه معنای زیر به کار رفته است:۱. مطلق اشتغال ذمّه، به هر سببی از اسباب. بنابراین، هر که ذمّه اش مشغول به چیزی شود، ضامن آن است. اسباب اشتغال ذمّه متعدد و مختلف است، از قبیل: تلف کردن مال دیگری ( اتلاف ) از روی ستم (قاعده اتلاف)؛ معامله ای که در آن دو عوض و یا یکی از آن دو کلّی باشد؛ حکم شارع مقدس همچون ضمان حقوق شرعی از زکات و خمس پیش از پرداخت آن به مستحقان؛ جریمه مالی ای که به سبب کشتن یا آسیب رساندن به دیگری از روی خطا بر ذمّه فرد می آید ( دیات ) و عقد ضمان که خواهد آمد. ۲. مطلق تعهد و التزام به مال یا نفْس. این معنا از ضمان با انشای تعهد و التزام تحقق می یابد. تعهّد گاه به احضار کسی و گاه به پرداخت مالی ( دین ) است. در فرض دوم، تعهد کننده یا بدهکارِ مضمون عنه است و یا نیست. تعهد به احضار کسی کفالت (کفالت) و به پرداخت بدهی از سوی بدهکار به مضمون عنه حواله (حواله) و از سوی غیر بدهکار، ضمان به معنای اخص نامیده می شود. ۳. تعهد و التزام به مال. ضمان به این معنا، ضمان به معنای اخص نامیده می شود؛ در مقابل معنای دوم که از آن به ضمان به معنای اعم نام می برند. ضمان در این کاربرد با انشای تعهدِ فرد بری ء الذمة از آنچه ذمّه مضمون عنه بدان مشغول است، تحقق می یابد. برخی گفته اند: تعهد و التزام به مال، ضمان به معنای اخص است؛ خواه تعهد کننده بدهکار مضمون عنه باشد یا نباشد؛ با این تفاوت که صورت نخست، هم مصداق حواله خواهد بود و هم ضمان. ضمان به معنای دوم (ضمان به معنای اعم) و سوم (ضمان به معنای اخص) ضمان عقدی است. هرگاه ضمان، مطلق به کار رود، مراد ضمان به معنای اخص می باشد که موضوع این نوشتار است.
عقد یا تعهد بودن ضمان
آیا ضمان عقدی بر خود عقدی که اثر آن تعهد است اطلاق می شود یا آنکه ضمان، خود تعهد است نه عقدی که سبب آن شود؟ مسئله مورد بحث است. برخی گفته اند: اطلاق ضمان بر عقد ، مجاز و از باب نامیدن سبب تعهد (عقد) به نام مسبب (تعهد) است.
عناوین چهارگانه مبحث ضمانت
...

[ویکی فقه] حکم ضمان (قرآن). ضامن گرفتن برای جلب اطمینان، سابقه تاریخی دارد و ضامن باید فرد معیّن ومشخّصی باشد.
ضمان، از قراردادهای مشروع در دین یوسف (علیه السلام):• «ولما دخلوا علی یوسف..؛ و چون بر یوسف وارد شدند، وی برادرش (بنیامین) را در نزد خود جای داد (و به او) گفت: همانا من برادر تو هستم، پس در مقابل آنچه (این برادران تا حال درباره من و تو) انجام می دادند اندوه مخور.»• «فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه..؛ پس چون آنها را به آذوقه و وسایل سفرشان مجهز نمود جام آبخوری را (که همان پیمانه بود) در باردان برادرش قرار داد، سپس جارزننده ای بانگ برآورد که ای کاروانیان، حتما شما دزدید. (مراد سرقت جام در ظاهر و سرقت یوسف از پدر در واقع بوده، یا دروغ برای مصلحت لازم بلامانع است.)»• «قالوا نفقد صواع الملک ولمن جاء به حمل بعیر وانا به زعیم؛ گفتند: پیمانه شاه را گم کرده ایم و برای هر کسی که آن را بیاورد بار یک شتر (جایزه یا حق الجعالة) خواهد بود و (من جارزننده) خودم آن را ضامنم.»
تفسیر آیات
وقتی برادران وارد بر یوسف شدند، و به او اعلام داشتند که دستور تو را به کار بستیم و با اینکه پدر در آغاز موافق فرستادن برادر کوچک با ما نبود با اصرار او را راضی ساختیم، تا بدانی ما به گفته و عهد خود وفاداریم. یوسف، آنها را با احترام و اکرام تمام پذیرفت، و به میهمانی خویش دعوت کرد، دستور داد هر دو نفر در کنار سفره یا طبق غذا قرار گیرند، آنها چنین کردند، در این هنگام بنیامین که تنها مانده بود گریه را سر داد و گفت: اگر برادرم یوسف زنده بود، مرا با خود بر سر یک سفره می نشاند، چرا که از یک پدر و مادر بودیم، یوسف رو به آنها کرد و گفت: مثل اینکه برادر کوچک تان تنها مانده است؟ من برای رفع تنهائیش او را با خودم بر سر یک سفره می نشانم! سپس دستور داد برای هر دو نفر یک اطاق خواب مهیا کردند، باز بنیامین تنها ماند یوسف گفت: او را نزد من بفرستید، در این هنگام یوسف برادرش را نزد خود جای داد، اما دید او بسیار ناراحت و نگران است و دائما به یاد برادر از دست رفته اش یوسف می باشد، در اینجا پیمانه صبر یوسف لبریز شد و پرده از روی حقیقت برداشت، در این هنگام طبق بعضی از روایات، یوسف به برادرش بنیامین گفت: آیا دوست داری نزد من بمانی، او گفت آری ولی برادرانم هرگز راضی نخواهند شد چرا که به پدر قول داده اند و سوگند یاد کرده اند که مرا به هر قیمتی که هست با خود بازگردانند، یوسف گفت: غصه مخور من نقشه ای می کشم که آنها ناچار شوند ترا نزد من بگذارند، سپس هنگامی که بارهای غلات را برای برادران آماده ساخت دستور داد پیمانه گرانقیمت مخصوص را، درون بار برادرش بنیامین بگذارد. در این هنگام ماموران کیل مواد غذایی مشاهده کردند که اثری از پیمانه مخصوص و گرانقیمت نیست، در حالی که قبلا در دست آنها بود: لذا همین که قافله آماده حرکت شد، کسی فریاد زد: ای اهل قافله شما سارق هستید! (ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ ). برادران یوسف که این جمله را شنیدند، سخت تکان خوردند و وحشت کردند، چرا که هرگز چنین احتمالی به ذهن شان راه نمی یافت که بعد از این همه احترام و اکرام، متهم به سرقت شوند! لذا رو به آنها کردند و گفتند: مگر چه چیز گم کرده اید؟ گفتند ما پیمانه سلطان را گم کرده ایم و نسبت به شما ظنین هستیم و از آنجا که پیمانه گرانقیمت و مورد علاقه ملک بوده است، هر کس آن را بیابد و بیاورد، یک بار شتر به او جایزه خواهیم داد (وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ).سپس گوینده این سخن برای تاکید بیشتر گفت: و من شخصا این جایزه را تضمین می کنم .
تعریف زعیم
زعیم بمعنی کفیل و عهده دار است طبرسی گفته زعیم، کفیل و ضمین نظیر هم اند و نیز زعیم بمعنی رئیس است راغب در تقریب آن گوید: چون عقیده بر این است که قول رئیس و کفیل محل احتمال کذب است ؛ تعبیر وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ ؛ یعنی هر که آنرا بیاورد برای اوست بار شتری و من بآن بار ضامنم که باو داده شود و یا باو کفیلم که عذابش نکنند. از آیه یاد شده مشروعیت ضمان استفاده شده است. در آیه سَلْهُمْ أَیهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ ؛ زعیم بمعنی متعهد و یا باطل گو است. در مجمع آنرا کفیل گفته. یعنی: بپرس کدام شان متعهد است که روز قیامت برای آنهاست آنچه برای مؤمنان است. در نهج البلاغه خطبه ۱۶ آمده : «ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ ».

پیشنهاد کاربران

بپرس