حکم سؤال

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکم سؤال (قرآن). حسّ کنجکاوی باید تعدیل شود ونباید در پی اطلاعاتی رفت که سبب ایجاد کدورت، مشکلات و اختلال در نظام جامعه می شود.
عدم جواز پرسش از احکام مسکوت مانده در دین:• «یـایها الذین ءامنوا لا تسـلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم... ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهایی که اگر برای شما آشکار گردد ناراحت و غمگینتان می کند (از پیامبر) مپرسید (مانند مدت عمر، مرگ دوستان، زوال ملک و آنچه طبق حکمت و نظام اتم عالم تکوین پنهان است) و اگر هنگامی که قرآن نازل می گردد (و فرشته وحی حاضر است) از آنها بپرسید بر شما آشکار می گردد. خداوند از آنها (از پرسش های ناروای گذشته) درگذشت و خداوند بسیار آمرزنده و بردبار است.»شک نیست که سؤال کردن کلید فهم حقائق است، و به همین دلیل کسانی که کمتر می پرسند کمتر می دانند، و در آیات و روایات اسلامی نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمی دانند بپرسند، ولی از آنجا که هر قانونی معمولا استثنایی دارد، این اصل اساسی تعلیم و تربیت نیز استثنایی دارد و آن اینکه گاهی پاره ای از مسائل پنهان بودنش برای حفظ نظام اجتماع و تامین مصالح افراد بهتر است در اینگونه موارد جستجوها و پرسش های پی در پی، برای پرده برداشتن، از روی واقعیت، نه تنها فضیلتی نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز می باشد، همچنین مردم در همکاری های خود نیاز به خوش بینی دارند و برای حفظ این سرمایه بزرگ صلاح این است که از تمام جزئیات حال یکدیگر با خبر نباشند، زیرا بالآخره هر کس نقطه ضعفی دارد، و فاش شدن تمام نقطه های ضعف، همکاری های افراد را مواجه با اشکال می کند، مثلا ممکن است یک فرد با شخصیت و مؤثر تصادفا در یک خانواده پست و پائین متولد شده باشد، اکنون اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودی او در جامعه متزلزل گردد در این گونه موارد به هیچ وجه نباید افراد، اصراری داشته باشند و به جستجو برخیزند. یا اینکه بسیاری از نقشه ها و طرح های مبارزات اجتماعی باید تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشای آنها ضربه ای بر موفقیت و پیروزی اجتماع است.اینها و امثال آن مواردی است که سؤال کردن در آن صحیح نیست و رهبران تا در فشار زیاد قرار نگیرند، نباید آنها را پاسخ گویند. قرآن در آیه فوق به این موضوع اشاره کرده، صریحا می گوید: ای کسانی که ایمان آورده اید از اموری که افشای آنها باعث ناراحتی و دردسر شما می شود پرسش نکنید (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ ). ولی از آنجا که سؤالات پی در پی از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید برای دیگران گردد و مفاسد بیشتری به بار آورد اضافه می کند اگر در اینگونه موارد زیاد اصرار کنید بوسیله آیات قرآن بر شما افشاء می شود و به زحمت خواهید افتاد (وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ ینَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ ). اینکه افشا کردن اینها را به زمان نزول قرآن اختصاص می دهد به خاطر آن است که سؤالات مربوط به مسائلی بوده که می بایست از طریق وحی روشن گردد. سپس اضافه می کند: تصور نکنید اگر خداوند از بیان پاره ای از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته بلکه می خواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است (عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ ).
سؤال از اهل خبره
لزوم سؤال و پرسش از اهل خبره، برای رفع تحیر:• «... فسـل الذین یقرءون الکتـب من قبلک لقد جاءک الحق من ربک فلا تکونن من الممترین پس اگر (فرضا) از آنچه (از معارف دینی) به سوی تو نازل کردیم در شک و تردیدی از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی می خوانند بپرس؛ به یقین که حق از جانب پروردگارت برای تو آمده، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.»• «... فسـلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون و (برای تحکیم روابط خود با خلق) پیش از تو نیز نفرستادیم جز مردانی را که به آنها وحی می کردیم (نه فرشتگان و نه زنان و نه اجنّه را)، پس از اهل ذکر (از متخصّصین دینی عصرتان) بپرسید اگر نمی دانید (تا بدانید که ارسال پیامبر اسلام تعجب آور نیست).»• «... فسـلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون و ما پیش از تو (برای مردم به عنوان پیامبر و رسول) نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می کردیم (نه فرشتگان و نه زنان و نه اجنّه را) پس اگر (این سیره جاریه الهی را) نمی دانید از اهل ذکر (از علمای تورات و انجیل غیر محرّف، و سایر کتاب های آسمانی) بپرسید.»• «... فسـل به خبیرا آن کسی که آسمان ها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز (شش روز روشن یا شش شبانه روز یا شش دوران) بیافرید، سپس بر تخت تسلط بر آفریده ها استقرار و استیلا یافت، (او خدای) رحمان است، پس از او که آگاه است (حقیقت را) بپرس.»
سؤال از جاهلان
حرمت سؤال پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم از جاهلان درباره قصه اصحاب کهف:• «سیقولون ثلـثة رابعهم کلبهم ویقولون خمسة سادسهم کلبهم رجمـا بالغیب ویقولون سبعة وثامنهم کلبهم قل ربی اعلم بعدتهم ما یعلمهم الا قلیل... ولا تستفت فیهم منهم احدا به زودی (کفّار قومت) می گویند: آنها سه نفرند چهارمی آنها سگ شان است. و می گویند: پنج نفرند ششمی آنها سگ شان است. سخن پراکنی بی دلیل! و می گویند:هفت نفرند و هشتمی آنها سگ شان است. بگو: پروردگار من به شمار آنها داناتر است؛ جز اندکی (از اهل کتاب و امت تو کسی شمار) آنها را نمی داند، پس درباره آنها جز به گفتگوی ظاهری (به مقداری که قرآن بیان کرده) محاجّه مکن و درباره آنها از احدی از آنان نظر مخواه.»

پیشنهاد کاربران

بپرس