حماسهٔ گیلگَمِش برآیند قطعه های ادبی درباره گیلگمش از دوره های مختلف ( ح. ۲۱۰۰ پیشا دوران مشترک تا ح. ۱۰۰۰ پیشا دوران مشترک ) و به زبان های گوناگون از جمله سومری، اکدی، هیتی، هوری و اوگاریتی است. نسخه های مختلف گیلگمش بر روی لوح گِلی و به خط میخی نوشته و در شهرهای باستانی مختلف در بین النهرین، شام و آناتولی پیدا شده اند. نسخهٔ بابلی معیار حماسه، در همان زمان خود با واژگان آغازین Sha naqba īmuru ( «او که دریا را دید» ) شناخته می شده است. پس از غارت نینوا توسط اتحاد مادها و بابلی ها در سال ۶۱۲ پیشا دوران مشترک، رونوشت های آشوربانی پال از این حماسه، تا حدود ۲۵۰۰ سال پس از آن خوانده نشدند.
نخستین بار در سالهای ۱۸۵۰ و ۱۸۵۳، آستن هنری لایارد و دستیارش هرمزد رسام الواح را در کتابخانه های شاهی نینوا کشف کردند. در سال ۱۸۷۲ جرج اسمیت در حین مرتب کردن لوح ها در موزه بریتانیا، لوح «طوفان» را پیدا کرد و ترجمهٔ آن را در «انجمن باستان شناسی کتاب مقدس» ( با حضور نخست وزیر ) ارائه داد. تعداد سطرهای یازده لوح حماسه، مابین ۱۸۳ تا ۳۲۶ است، در کل حدود ۳٬۰۰۰ سطر وجود داشته است. حماسه مانند کتابی است که بخشی از آن را موریانه خورده یا طوماری که آتش نیمی از آن را سوزانده باشد.
گیلگمش ( پادشاه ستمگر اوروک ) دو سوم خدا و یک سوم انسان است. خدایان انکیدو را خلق می کنند تا هماورد او باشد اما آن دو پس از رویارویی، دوست و سپس عاشق هم می شوند. پس از کشتن هومبابا در جنگل سدر، ایشتار خواستار قهرمان می شود اما گیلگمش با توهین بسیار او را رد می کند. ایشتار نرگاو آسمان را گسیل می کند تا آن دو همراه را بکشد اما موفق نمی شود. خدایان به جرم نافرمانی، انکیدو را جوانمرگ می کنند؛ گیلگمش سفر جنون آمیزی را آغاز می کند تا به جاودانگی دست یابد. به دیدار اوتنپیشتی در آنسوی آب های مرگ و در انتهای جهان می رود، پس از شنیدن داستان طوفان، درمی یابد جاودانگی برای او آرزوی دستیابی ناپذیری است.
به عقیدهٔ اندرو جرج، حماسه گیلگمش، در جایگاه یکی از آثار اصلی ادبیات جهان قرار دارد و آن را می توان «سند انسان گرایی باستانی» در نظر گرفت. حماسه آترام - هاسیس یکی از پس زمینه های دینی - اساطیری داستان است. در باور سنتی، خدایان آنچه را برای شکوفایی بشر به آن نیاز بوده است در سپیده دم تاریخ و در دوره پیش از طوفان پدید آورده اند، چیز دیگری قرار نیست کشف شود. ارتباطی بین سفر گیلگمش برای پیدا کردن بازمانده «طوفان» و بازگرداندن زندگی مذهبی وجود دارد. شاعر لازم ندیده اشاره بیشتری بکند اما به روشنی گیلگمش عامل دوباره متمدن کردن سرزمین خود و ابزار ائا بوده است. واژگان آغازین حماسه همین ارتباط را برقرار می کنند، «دریا» نشان دهندهٔ قلمروی ائا است. وارونه رویداد تمیزی است که حتماً هر بابلی فرهیخته ای آن را دریافته است؛ قهرمانی که در زندگی نتوانست خدا باشد، با مرگ توانست.
نخستین بار در سالهای ۱۸۵۰ و ۱۸۵۳، آستن هنری لایارد و دستیارش هرمزد رسام الواح را در کتابخانه های شاهی نینوا کشف کردند. در سال ۱۸۷۲ جرج اسمیت در حین مرتب کردن لوح ها در موزه بریتانیا، لوح «طوفان» را پیدا کرد و ترجمهٔ آن را در «انجمن باستان شناسی کتاب مقدس» ( با حضور نخست وزیر ) ارائه داد. تعداد سطرهای یازده لوح حماسه، مابین ۱۸۳ تا ۳۲۶ است، در کل حدود ۳٬۰۰۰ سطر وجود داشته است. حماسه مانند کتابی است که بخشی از آن را موریانه خورده یا طوماری که آتش نیمی از آن را سوزانده باشد.
گیلگمش ( پادشاه ستمگر اوروک ) دو سوم خدا و یک سوم انسان است. خدایان انکیدو را خلق می کنند تا هماورد او باشد اما آن دو پس از رویارویی، دوست و سپس عاشق هم می شوند. پس از کشتن هومبابا در جنگل سدر، ایشتار خواستار قهرمان می شود اما گیلگمش با توهین بسیار او را رد می کند. ایشتار نرگاو آسمان را گسیل می کند تا آن دو همراه را بکشد اما موفق نمی شود. خدایان به جرم نافرمانی، انکیدو را جوانمرگ می کنند؛ گیلگمش سفر جنون آمیزی را آغاز می کند تا به جاودانگی دست یابد. به دیدار اوتنپیشتی در آنسوی آب های مرگ و در انتهای جهان می رود، پس از شنیدن داستان طوفان، درمی یابد جاودانگی برای او آرزوی دستیابی ناپذیری است.
به عقیدهٔ اندرو جرج، حماسه گیلگمش، در جایگاه یکی از آثار اصلی ادبیات جهان قرار دارد و آن را می توان «سند انسان گرایی باستانی» در نظر گرفت. حماسه آترام - هاسیس یکی از پس زمینه های دینی - اساطیری داستان است. در باور سنتی، خدایان آنچه را برای شکوفایی بشر به آن نیاز بوده است در سپیده دم تاریخ و در دوره پیش از طوفان پدید آورده اند، چیز دیگری قرار نیست کشف شود. ارتباطی بین سفر گیلگمش برای پیدا کردن بازمانده «طوفان» و بازگرداندن زندگی مذهبی وجود دارد. شاعر لازم ندیده اشاره بیشتری بکند اما به روشنی گیلگمش عامل دوباره متمدن کردن سرزمین خود و ابزار ائا بوده است. واژگان آغازین حماسه همین ارتباط را برقرار می کنند، «دریا» نشان دهندهٔ قلمروی ائا است. وارونه رویداد تمیزی است که حتماً هر بابلی فرهیخته ای آن را دریافته است؛ قهرمانی که در زندگی نتوانست خدا باشد، با مرگ توانست.
wiki: حماسه گیلگمش
حماسه گیلگمش (فیلم). آهنگ های کوچک افسر ارشد شپش هونار، یا این جارو کوچولوی نامشخص، تقلیل بسیار پنهانی از حماسه گیلگمش، تابلوی دوم ( معروف به این جارو کوچولوی بی نام ) یک فیلم کوتاه استاپ موشن محصول ۱۹۸۵ توسط برادران کی است. این فیلم بر اساس اولین لوح حماسه گیلگمش ساخته شده است. این فیلم محصول ۱۹۸۵ با داشتن طولانی ترین عنوان، به طور کلی با نام این جارو کوچولوی نامشخص شناخته می شود. در آغاز قرار بود یک برنامه یک ساعته توسط کانال ۴ ساخته شود که جنبه هایی از حماسه بابلی باستانی گیلگمش، یکی از قدیمی ترین آثار ادبی شناخته شده بازمانده، که ترکیبی از انیمیشن عروسکی، سکانس های رقص و عناصر مستند زنده است را بررسی کند. با این حال، کانال چهار در مورد پروژه مطمئن نبود، و تنها موافقت کرد که یک سکانس انیمیشن کوتاه را به عنوان پایلوت تامین کند - که در نهایت تمام چیزی بود که ساخته شد. [ ۱]
به عنوان یک بازنمایی نمادین، دنیای گیلگمش دنیایی از شر و فریب است که همزمان با تنش های روانی - جنسی و طنین شخصی برای اسکله ها همراه است. قلاب های پزشکی، قیچی های زنگ زده، و سیم های تیز تیغ تیز، همگی حاکی از موضوع اختگی هستند که نه تنها با تله ی مکانیکی سادیستی که گیلگمش می گذارد، بلکه با ترتیبی که در آن دو تخم مرغ را روی دهانه ی برش می گذارد، برجسته می شود و آنها را در جایی قرار می دهد. بیضه خودش باید باشه چنین تصاویر وحشیانه و خشونت آمیز جنسی در فیلم های دیگر برادران، به ویژه در خیابان تمساح ها ، که در آن مواد ارگانیک به صورت نمایشی از اندام تناسلی مردانه سازماندهی شده و سپس با سنجاق های خیاط سوراخ می شوند، دوباره تکرار می شود. [ ۲]
در شعر حماسی گیلگمش پادشاه اوروک است و به شهروندان خود ظلم می کند. در اقتباس اسکله، او ارباب پادشاهی منزوی است که تنها ساکن آن است.
در حماسه انکیدو مرد وحشی است که توسط خدایان خلق شده است تا حواس گیلگمش را از فعالیت های مشکوک خود منحرف کند. انکیدو در حال ریشه کن کردن تله ها، خراب کردن تجارت تله گذار دیده می شود. سپس انکیدو توسط شمهات، یک فاحشه معبد، اغوا می شود که اولین گام برای متمدن کردن اوست. نسخه برادران نشان می دهد که انکیدو ابتدا توسط شمهات اغوا می شود و او را به دامی می کشاند که گیلگمش برای او درست کرده است. [ ۳]
این فیلم علاوه بر افسانه گیلگمش، الهامات بسیاری داشت. خشونتی که در فیلم وجود دارد ادای احترامی به نویسنده اتریشی کنراد بایر است، طراحی فیزیکی گیلگمش بر اساس آثار هنری هاینریش آنتون مولر، یکی از سه هنرمندی است که برادران کی در ابتدا قصد داشتند فیلم خود را به آنها تقدیم کنند.
به عنوان یک بازنمایی نمادین، دنیای گیلگمش دنیایی از شر و فریب است که همزمان با تنش های روانی - جنسی و طنین شخصی برای اسکله ها همراه است. قلاب های پزشکی، قیچی های زنگ زده، و سیم های تیز تیغ تیز، همگی حاکی از موضوع اختگی هستند که نه تنها با تله ی مکانیکی سادیستی که گیلگمش می گذارد، بلکه با ترتیبی که در آن دو تخم مرغ را روی دهانه ی برش می گذارد، برجسته می شود و آنها را در جایی قرار می دهد. بیضه خودش باید باشه چنین تصاویر وحشیانه و خشونت آمیز جنسی در فیلم های دیگر برادران، به ویژه در خیابان تمساح ها ، که در آن مواد ارگانیک به صورت نمایشی از اندام تناسلی مردانه سازماندهی شده و سپس با سنجاق های خیاط سوراخ می شوند، دوباره تکرار می شود. [ ۲]
در شعر حماسی گیلگمش پادشاه اوروک است و به شهروندان خود ظلم می کند. در اقتباس اسکله، او ارباب پادشاهی منزوی است که تنها ساکن آن است.
در حماسه انکیدو مرد وحشی است که توسط خدایان خلق شده است تا حواس گیلگمش را از فعالیت های مشکوک خود منحرف کند. انکیدو در حال ریشه کن کردن تله ها، خراب کردن تجارت تله گذار دیده می شود. سپس انکیدو توسط شمهات، یک فاحشه معبد، اغوا می شود که اولین گام برای متمدن کردن اوست. نسخه برادران نشان می دهد که انکیدو ابتدا توسط شمهات اغوا می شود و او را به دامی می کشاند که گیلگمش برای او درست کرده است. [ ۳]
این فیلم علاوه بر افسانه گیلگمش، الهامات بسیاری داشت. خشونتی که در فیلم وجود دارد ادای احترامی به نویسنده اتریشی کنراد بایر است، طراحی فیزیکی گیلگمش بر اساس آثار هنری هاینریش آنتون مولر، یکی از سه هنرمندی است که برادران کی در ابتدا قصد داشتند فیلم خود را به آنها تقدیم کنند.
wiki: حماسه گیلگمش (فیلم)
حماسه گیلگمش (مارتینی). حماسه گیلگمش ( به چکی: Epos o Gilgamešovi ) یک اوراتوریو برای صدای تک نواز، کر و ارکستر بوهوسلاو مارتینی است که در سال های ۱۹۵۴ - ۱۹۵۵ در نزدیکی نیس در فرانسه ساخته شد، [ ۱] و در سال ۱۹۵۸[ ۲] در بازل، سوئیس با عنوان و متن آلمانی ( Das Gilgamesch - Epos ) اجرا شد[ ۳]
ماجا ساچر از موزه بریتانیا بازدید کرد و کتابچه مربوط به الواح میخی گلی مربوط به گیلگمش را به سوئیس آورد. مارتینی با این موضوع آشنا شد ( او در سال ۱۹۱۹ اثری بر اساس موضوع دیگر بابلی به نام ایستار خلق کرد ) و در سپتامبر ۱۹۴۸ از دوستش ساچر خواست تا ترجمه کاملی را به دست آورد. این یکی از باستان شناسان رجینالد کمبل تامپسون بود. [ ۴] با این حال، مارتینی متن خود را به زبان انگلیسی، بر اساس ترجمه هگزامتر کمپبل تامپسون، حماسه گیلگمیش ( ۱۹۲۸ ) ، [ ۳] به سبک خودش نوشت و آزادانه آنچه را که برای موسیقی او مناسب تر بود انتخاب کرد. [ ۵] مارتینی ترجیح می داد آن را در متنی به زبان چکی بنویسد و به گفته زندگی نامه نویسش، میلوش شافرانک، از شنیدن خیلی دیر در مورد ترجمه چکی اخیر حماسه توسط شاعر لوبور ماتوش متاسف بود. [ ۶] بعدها، فردیناند پوژمان متن مارتینی را بر اساس آثار ماتوش برای چیزی که به Epos o Gilgamešovi تبدیل شد ترجمه کرد. [ ۷] آهنگساز کار خود را در حوالی کریسمس در سال ۱۹۵۴ آغاز کرد و در ۱۸ فوریه ۱۹۵۵ به پایان رساند و در تمام مدت ارتباط نزدیک با ساچرز را حفظ کرد. [ ۴]
متن شامل پرتره مقطعی از حماسه اصلی گیلگمش در سه بخش است. [ ۸] آنها با عنوان "گیلگمش"، "مرگ انکیدو" و "تداعی" هستند که در آن گیلگمش انکیدو را از دنیای مردگان فرا می خواند. [ ۹] بخش هایی از متن جابه جا می شود - برای مثال بخش اول شامل عناصر لوح سوم است و بخش پایانی از لوح دهم می آید. [ ۴]
• قسمت ۱، "گیلگمش": مردم وحشت حاکم خود را توصیف می کنند و از آررو می خواهند که برای گیلگمش همدمی ایجاد کند تا حواس او پرت شود. آررو انکیدو را خلق می کند. گیلگمش در مورد شکارچی باخبر می شود و او را از طریق اغوای جنسی تحت تأثیر خود قرار می دهد. انکیدو رویکردهای زن را می پذیرد و به شهر می رود. افراد انکیدو دیگر نمی خواهند با او باشند و فرار می کند. گیلگمش و انکیدو با هم می جنگند.
• قسمت ۲، "مرگ انکیدو": جنگ گذشته، آنها با هم دوست می شوند. اما انکیدو بیمار می شود و خواب می بیند که خواهد مرد. که بعد از دوازده روز درد می میرد. گیلگمش برای او گریه می کند. او به دنبال زندگی ابدی است، اما نمی تواند آن را بیابد.
• قسمت ۳، "طلسم": گیلگمش متوجه می شود که نتوانسته است راز جاودانگی را بیاموزد. انکیدو باید با افسونی دوباره زنده شود و به او بگوید؛ در گفت و گو با روح او، تنها چیزی که شنیده می شود این است: «دیدم».
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفماجا ساچر از موزه بریتانیا بازدید کرد و کتابچه مربوط به الواح میخی گلی مربوط به گیلگمش را به سوئیس آورد. مارتینی با این موضوع آشنا شد ( او در سال ۱۹۱۹ اثری بر اساس موضوع دیگر بابلی به نام ایستار خلق کرد ) و در سپتامبر ۱۹۴۸ از دوستش ساچر خواست تا ترجمه کاملی را به دست آورد. این یکی از باستان شناسان رجینالد کمبل تامپسون بود. [ ۴] با این حال، مارتینی متن خود را به زبان انگلیسی، بر اساس ترجمه هگزامتر کمپبل تامپسون، حماسه گیلگمیش ( ۱۹۲۸ ) ، [ ۳] به سبک خودش نوشت و آزادانه آنچه را که برای موسیقی او مناسب تر بود انتخاب کرد. [ ۵] مارتینی ترجیح می داد آن را در متنی به زبان چکی بنویسد و به گفته زندگی نامه نویسش، میلوش شافرانک، از شنیدن خیلی دیر در مورد ترجمه چکی اخیر حماسه توسط شاعر لوبور ماتوش متاسف بود. [ ۶] بعدها، فردیناند پوژمان متن مارتینی را بر اساس آثار ماتوش برای چیزی که به Epos o Gilgamešovi تبدیل شد ترجمه کرد. [ ۷] آهنگساز کار خود را در حوالی کریسمس در سال ۱۹۵۴ آغاز کرد و در ۱۸ فوریه ۱۹۵۵ به پایان رساند و در تمام مدت ارتباط نزدیک با ساچرز را حفظ کرد. [ ۴]
متن شامل پرتره مقطعی از حماسه اصلی گیلگمش در سه بخش است. [ ۸] آنها با عنوان "گیلگمش"، "مرگ انکیدو" و "تداعی" هستند که در آن گیلگمش انکیدو را از دنیای مردگان فرا می خواند. [ ۹] بخش هایی از متن جابه جا می شود - برای مثال بخش اول شامل عناصر لوح سوم است و بخش پایانی از لوح دهم می آید. [ ۴]
• قسمت ۱، "گیلگمش": مردم وحشت حاکم خود را توصیف می کنند و از آررو می خواهند که برای گیلگمش همدمی ایجاد کند تا حواس او پرت شود. آررو انکیدو را خلق می کند. گیلگمش در مورد شکارچی باخبر می شود و او را از طریق اغوای جنسی تحت تأثیر خود قرار می دهد. انکیدو رویکردهای زن را می پذیرد و به شهر می رود. افراد انکیدو دیگر نمی خواهند با او باشند و فرار می کند. گیلگمش و انکیدو با هم می جنگند.
• قسمت ۲، "مرگ انکیدو": جنگ گذشته، آنها با هم دوست می شوند. اما انکیدو بیمار می شود و خواب می بیند که خواهد مرد. که بعد از دوازده روز درد می میرد. گیلگمش برای او گریه می کند. او به دنبال زندگی ابدی است، اما نمی تواند آن را بیابد.
• قسمت ۳، "طلسم": گیلگمش متوجه می شود که نتوانسته است راز جاودانگی را بیاموزد. انکیدو باید با افسونی دوباره زنده شود و به او بگوید؛ در گفت و گو با روح او، تنها چیزی که شنیده می شود این است: «دیدم».
wiki: حماسه گیلگمش (مارتینی)