لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) جانوریست از رد. شکمپاییان جزو شاخ. نرم تنان که در حدود ۳۵٠٠ گونه از آن شناخته شده و در سراسر کر. زمین در خشکی و کنار نهرها زیست میکنند و برخی از گونه های آن نیز دریا زی هستند لیسک .
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
حَلَزون یا لیسَک نوعی نرم تن در ردهٔ شکم پایان است. علت اینکه حلزون را در رده شکم پایان قرار داده اند این است که در حقیقت تمام قسمت زیرین بدنش، پای آن به شمار می رود.
زیست شناسان تا به امروز بیش از ۳۰ هزار گونه حلزون را شناسایی کرده اند. حلزون از محیط زیست بسیار متنوعی برخوردار است. محل زندگی بعضی از گونه های حلزون در دریا بوده و بعضی دیگر در آبهای شیرین یا در باغ ها زندگی می کنند. از انواع گیاهان تغذیه می کند. حلزون ها به عنوان مواد غذایی، آفات و عوامل ناقل بیماری، پیوند قابل توجهی با زندگی انسان دارند؛ پوسته آنها هم به عنوان اشیاء تزئینی استفاده و در جواهرات گنجانده می شود. حلزون همچنین دارای بار معنایی فرهنگِ متمایل به بی حالی است[ ۱] و در گفتار از حلزون به عنوان صفت شخص یا چیزی که به اندازه کافی سریع حرکت نمی کند استفاده می شود. حلزون هم شکل یا شبیه حلزون گوش است. [ ۲]
بدن شامل قسمت های زیر است:
سر که دارای یک جفت بازوی حسی است، یک پای شکمی و پهن عضلانی که نوعی عمل خزیدن را انجام می دهد و یک توده احشایی پشتی و گنبد مانند که بیشتر اندام های داخلی در آن جای داشته اند. ( حلزون ها معمولاً صدف دارند اما برخی از گونه های بی صدف آن نیز مشاهده شده است. چشم حلزون معمولاً بر روی دو تا شاخک بر روی سر آن قرار گرفته است ) مرحله لاروی حلزون ولیگر نام دارد که مجهز به یک کمربند مژکی ظریف است و آن را به عنوان عضو شنا به کار می برد. قسمت پشتی ولیگر بعداً کاملاً بزرگ می شود و توده احشایی در حال رشد به سمت پشت برآمدگی می یابد. اما این رشد رو به بالا در طرف راست و چپ به طور یکسان صورت نمی گیرد و نتیجه آن پیچ خوردگی توده احشایی و صدفی است که روی این توده را می گیرد.
رشد رو به بالا همچنین سبب می شود که لوله گوارشی به شکل U درآید و مخرج کاملاً به دهان نزدیک شود. مجموعه توده احشایی ولی نسبت به بقیه بدن معمولاً معادل ۱۸۰ درجه در خلاف جهت حرکت عقربه های ساعت می چرخد. [ ۳] [ ۴] در نتیجه فضای جبه در جلو و در بالای سر قرار می گیرد، آبشش ها جلویی می شوند، مخرج سوراخ های دفعی و تناسلی همگی در جلو قرار می گیرند و به فضای جبه باز می شوند. لوله گوارشی از شکل U به صورت یک قطعه درمی آید و قلب می چرخد. [ ۵] [ ۶]
تحول به صورت تابیدگی بدون تردید نوعی سازگاری با روش زندگی در حال بلوغ است. حلزون ها با عقب کشاندن بدن به درون صدف از خود محافظت می کنند و چون صدف یک دهانه بیشتر ندارد، باز شدن دهان و مخرج در یک جا نوعی مزیت محسوب شده و دهان نزدیکتر به زمین خواهد بود. در عین حال با این پیچیدگی قسمت های سنگین بدن از سر راه دور شده، در روی قسمت عقبی بدن واقع می شوند. در نتیجه مرکز ثقل طوری جابجا می شود که حرکت شکم پای صدف دار آسان تر شود. [ ۶]
زیست شناسان تا به امروز بیش از ۳۰ هزار گونه حلزون را شناسایی کرده اند. حلزون از محیط زیست بسیار متنوعی برخوردار است. محل زندگی بعضی از گونه های حلزون در دریا بوده و بعضی دیگر در آبهای شیرین یا در باغ ها زندگی می کنند. از انواع گیاهان تغذیه می کند. حلزون ها به عنوان مواد غذایی، آفات و عوامل ناقل بیماری، پیوند قابل توجهی با زندگی انسان دارند؛ پوسته آنها هم به عنوان اشیاء تزئینی استفاده و در جواهرات گنجانده می شود. حلزون همچنین دارای بار معنایی فرهنگِ متمایل به بی حالی است[ ۱] و در گفتار از حلزون به عنوان صفت شخص یا چیزی که به اندازه کافی سریع حرکت نمی کند استفاده می شود. حلزون هم شکل یا شبیه حلزون گوش است. [ ۲]
بدن شامل قسمت های زیر است:
سر که دارای یک جفت بازوی حسی است، یک پای شکمی و پهن عضلانی که نوعی عمل خزیدن را انجام می دهد و یک توده احشایی پشتی و گنبد مانند که بیشتر اندام های داخلی در آن جای داشته اند. ( حلزون ها معمولاً صدف دارند اما برخی از گونه های بی صدف آن نیز مشاهده شده است. چشم حلزون معمولاً بر روی دو تا شاخک بر روی سر آن قرار گرفته است ) مرحله لاروی حلزون ولیگر نام دارد که مجهز به یک کمربند مژکی ظریف است و آن را به عنوان عضو شنا به کار می برد. قسمت پشتی ولیگر بعداً کاملاً بزرگ می شود و توده احشایی در حال رشد به سمت پشت برآمدگی می یابد. اما این رشد رو به بالا در طرف راست و چپ به طور یکسان صورت نمی گیرد و نتیجه آن پیچ خوردگی توده احشایی و صدفی است که روی این توده را می گیرد.
رشد رو به بالا همچنین سبب می شود که لوله گوارشی به شکل U درآید و مخرج کاملاً به دهان نزدیک شود. مجموعه توده احشایی ولی نسبت به بقیه بدن معمولاً معادل ۱۸۰ درجه در خلاف جهت حرکت عقربه های ساعت می چرخد. [ ۳] [ ۴] در نتیجه فضای جبه در جلو و در بالای سر قرار می گیرد، آبشش ها جلویی می شوند، مخرج سوراخ های دفعی و تناسلی همگی در جلو قرار می گیرند و به فضای جبه باز می شوند. لوله گوارشی از شکل U به صورت یک قطعه درمی آید و قلب می چرخد. [ ۵] [ ۶]
تحول به صورت تابیدگی بدون تردید نوعی سازگاری با روش زندگی در حال بلوغ است. حلزون ها با عقب کشاندن بدن به درون صدف از خود محافظت می کنند و چون صدف یک دهانه بیشتر ندارد، باز شدن دهان و مخرج در یک جا نوعی مزیت محسوب شده و دهان نزدیکتر به زمین خواهد بود. در عین حال با این پیچیدگی قسمت های سنگین بدن از سر راه دور شده، در روی قسمت عقبی بدن واقع می شوند. در نتیجه مرکز ثقل طوری جابجا می شود که حرکت شکم پای صدف دار آسان تر شود. [ ۶]
wiki: حلزون
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
حَلَزون (snail)
حَلَزون
حَلَزون
حَلَزون
حَلَزون
حَلَزون
نرم تن شکم پایی با تنفس هوازی، و صدف مارپیچی. هزاران گونه از این جانور در زمین و در آب وجود دارد. حلزون های جنس Helix دارای دو گونه در اروپاست. حلزون معمولی باغ Helix aspersa به گیاهان بسیار آسیب می رساند. حلزون ها نر و ماده اند. قبل از جفت گیری، «پیکان عشق» آهکی ای، پوشیده با مخاط ایجاد می کنند که پوست جفت شان را سوراخ می کند. مخاط دارای فرومونی است که مقاومت کانال تولیدمثل ماده را نسبت به اسپرم کم می کند. گاهی حلزون رومی Helix Pomatia را برای عرضه در بازارِ غذا پرورش می دهند. جمع آوری بیش از حد جمعیت آن ها را کاهش داده است. هر فرانسوی در سال حدود پنج کیلوگرم حلزون می خورد.
حَلَزون
حَلَزون
حَلَزون
حَلَزون
حَلَزون
نرم تن شکم پایی با تنفس هوازی، و صدف مارپیچی. هزاران گونه از این جانور در زمین و در آب وجود دارد. حلزون های جنس Helix دارای دو گونه در اروپاست. حلزون معمولی باغ Helix aspersa به گیاهان بسیار آسیب می رساند. حلزون ها نر و ماده اند. قبل از جفت گیری، «پیکان عشق» آهکی ای، پوشیده با مخاط ایجاد می کنند که پوست جفت شان را سوراخ می کند. مخاط دارای فرومونی است که مقاومت کانال تولیدمثل ماده را نسبت به اسپرم کم می کند. گاهی حلزون رومی Helix Pomatia را برای عرضه در بازارِ غذا پرورش می دهند. جمع آوری بیش از حد جمعیت آن ها را کاهش داده است. هر فرانسوی در سال حدود پنج کیلوگرم حلزون می خورد.
wikijoo: حلزون
جدول کلمات
مترادف ها
حلزون
حلزون، نرم تن صدف دار، لیسک، انسان یا حیوان تنبل و کندرو
حلزون، جانور نرم تن
حلزون، جانور نرم تن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
لیسک
کندرو
هلزون، یک واژه پارسی نرکیبی از:هله ( سکایی - خنثی ) به معنی صدف، و زون ( سانسکریت ) به معنی کرم حشره.
کندرو
هلزون، یک واژه پارسی نرکیبی از:هله ( سکایی - خنثی ) به معنی صدف، و زون ( سانسکریت ) به معنی کرم حشره.
از بعد روتولوژی حلزون کلمه ترکی است که به صورت حله اوزون ( Hele uzun ) و به معنی چیزی که خیلی کش میاد یا چیزی که کش اومده است، می باشد.
نام برخی از حشرات به انگلیسی:
ant = مورچه 🐜
bee = زنبور 🐝
wasp = زنبور 🐝
butterfly = پروانه 🦋
cockroach = سوسک 🪳
beetle = سوسک
cricket = جیرجیرک
... [مشاهده متن کامل]
dragonfly = سنجاقک
fly = مگس
grasshopper / locust = ملخ 🦗
mantis = آخوندک
ladybug ( American ) / ladybird 🦓 ( British ) = کفشدوزک 🐞
millipede / millepede = هزارپا
mosquito = پشه 🦟
moth = شب پره، شاپرک
snail = حلزون 🐌
spider = عنکبوت 🕷
termite = موریانه
tick = کنه
worm = کرم 🪱
caterpillar = کرم ابریشم
flea = کک
louse = شپش
❗️جمع: lice
aphid = شته
bedbug = ساس
leech = زالو
ant = مورچه 🐜
bee = زنبور 🐝
wasp = زنبور 🐝
butterfly = پروانه 🦋
cockroach = سوسک 🪳
beetle = سوسک
cricket = جیرجیرک
... [مشاهده متن کامل]
dragonfly = سنجاقک
fly = مگس
grasshopper / locust = ملخ 🦗
mantis = آخوندک
ladybug ( American ) / ladybird 🦓 ( British ) = کفشدوزک 🐞
millipede / millepede = هزارپا
mosquito = پشه 🦟
moth = شب پره، شاپرک
snail = حلزون 🐌
spider = عنکبوت 🕷
termite = موریانه
tick = کنه
worm = کرم 🪱
caterpillar = کرم ابریشم
flea = کک
louse = شپش
❗️جمع: lice
aphid = شته
bedbug = ساس
leech = زالو
بله
حق با ایلیا و مهرگان است
راب واژه ای کاملا پارسی است از این موضوع خیالتان راحت باشد {برابر Snail}
من تمام مقالات مربوط به پارسی را دیدم ( حداقل بیشتر از شما! )
در هیچ یک از مقالات تازی این واژه ربطی ندارد
... [مشاهده متن کامل]
ولی شُنج که سنسکریت است و تازیان به آن شَنج می گویند ، گونه ای صدف است که به نام علمی Turbinella Pyrum شناخته می شود
حق با ایلیا و مهرگان است
راب واژه ای کاملا پارسی است از این موضوع خیالتان راحت باشد {برابر Snail}
من تمام مقالات مربوط به پارسی را دیدم ( حداقل بیشتر از شما! )
در هیچ یک از مقالات تازی این واژه ربطی ندارد
... [مشاهده متن کامل]
ولی شُنج که سنسکریت است و تازیان به آن شَنج می گویند ، گونه ای صدف است که به نام علمی Turbinella Pyrum شناخته می شود
در گیلگی به آن راب می گوییم
لیسک . . . .
حلزون یا لیسک در زیست شناسی از تیره و تبار Mollusca است. جانواران این تیره بدون مهره وخیلی نرم هستند که در پوسته سفت و سخت خود پناه می برند. می توان به آن خانه آنها گفت. از آنجا که این جانوران خانه خود را در پشت خود دارند و آنرا همیشه با خود از جایی به جای دیگری می برند از دیدگاه من می شود به آنها[ خانه به دوش] گفت . حلزون دارای خانواده های زیادی است مانند به زبان لاتین: Arionidae// Limacidae// Zonitidae//Planorbidae//Lymnaeidae و غیره که همه را نمی نویسم. پوسته سخت حلزونهای آب شیرین خمره مانند هستند. مانند همان کوزه هایی که در آن ترشی می ریزند. شکل مار پیچی آن از رستای بالا به پائین در سوی پرک ساعت ( سایه به پارسی ) است. چیزی که آدم را به اندیشه فرو می برد این است که شکل مارپیچ کهکشانها با حلزون از خانواده planorbidae که آلمانی آن Tellerschnecken ( =حلزون پیشدستی ) می شود یکی است. چطور است که میان شکل کهکشان و پوسته حلزون پیوند وجود دارد؟ در زمان دانشجویی هنگامیکه در آزمایشگاه روی یک پروژه دانشی کار می کردم در ماه بهاری که آسمان بدون ابر بود و میشد ستارگان را دید دیر هنگام که کارم به پایان می رسید به بخش ستاره شناسی دانشگاه می رفتم و با دانشجویان این رشته که سرگرم کار بودنند با تلسکوپ به جهان ستارگان نگاه می کردم چقدر گسترده و بی اندازه است! آن شکل مارپیچ که از یک کانون به سوی پرک گاهشمار می چرخد در گیاهان هم هست. در گل آفتابگردان دانه های آن به شکل مارپیچ ( حلزون ) است. برگ پاره ایی از گیاهان روی ساقه فرم Spiral دارد. به این شکل که از راستای بالا برگها بایستی مارپیچی به سمت پائین شمرده شود. پله های ساختمانهایی را به همین فرم می سازند. آب توی دستشویی یا وان گرمابه که به آبراه می رود به شکل Spiral ( مارپیچ ) می چرخد. در اپاختر زمین وارانه پرک گاهشمار می چرخد و در نیم گوی نیمروزی south همسوی پرک گاهشمار می چرخد. پرکهای موتور های جت را به شکل مارپیچ حلزون می سازند. پس فرم حلزون تنها در دانش زیست و یا Biology نیست بلکه در ستارشناسی و آرشیتکت ( مهرازی ) و فیزیک هم هست.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کاکوما
پلخ
این واژه تازى ( اربى ) است و برابر پارسى آن اینهاست : لیسک Lisak ، راب Rab ، شُنگ Shong است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)