حضرات خمس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حضرات خَمس، اصطلاحی عرفانی در مکتب ابن عربی، به معنای مراتب پنج گانه وجود است.
حضرت در لغت به معنای نزدیکی و قرب (با نظر احترام) و پیشگاه و محضر و مقام است.

معنای حضرات خمس
شاگردان و پیروان ابن عربی براساس باور به این که تنها مصداق حقیقی وجود، ذات حق تعالی است و تمام هستی را وجود نامتناهی او در برگرفته است (وحدت وجود)، برای تبیین کثرت ظهورات حق تعالی (موجودات)، به مراتب طولی وجود قائل شدند و حضرات خَمس (مراتب پنج گانه وجود) نظریه ایشان درباره تعداد و کیفیت این مراتب است.

حضرات خمس در آثار بزرگان
بحث از مراتب کلی وجود، که در اندیشه نوافلاطونی سابقه دارد، در آثار ابن عربی تحت عنوان «حضرت الوجود» یا «حضرات الالهیه» (یا تعابیری مانند «حضرات الاسماء») آمده و به طور کلی واژه حضرت برای اشاره به هر یک از مراتب الهی وجود، در آثار او بسیار به کار رفته است. به گفته ابن عربی، تعداد این مراتب و حضرات را تنها خدا می داند. خود ابن عربی اصطلاح حضرات خمس را به کار نبرده است؛ اگر چه فکر اولیه آن را می توان در کتاب انشاءالدوائر او یافت.

پیشینه کاربرد اصطلاح حضرات خمس
...

پیشنهاد کاربران

من ( با نام های مستعار قدیمی از قبیل قندی، قندی عارفانه ) معتقدم که انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون و یا به بیانی دیگر از دوران مهد کودک تاریخ اندیشه، فکر، خیال، تصور و توَهُم تا به امروز نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود: الف - خدای حقیقی و واقعی، بیکران و بینهایت یعنی بدون کرانه و نهایت در حالت کلی و بیکرانی؛ اول ، وسط، آخر، بیرون و درون همه چیز و همه کس، ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت، محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر هرکدام دقیقن به تعداد یک هفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دّهر ها در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی ( یعنی اولین زندگی دنیوی پس از وقوع اولین مهبانگ روی پائین ترین پله و درجه تکاملی ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی ( یعنی آخرین زندگی دنیوی روی بالاترین پله و درجه تکاملی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. لذا غیر از این نوع خدا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن یا وجود داشتن این نوع خدا هرگز از طرف انسان به هیچگونه اثباتی هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت بلکه خود انسان نیازمند شناخت این نوع خدا بوده و هست و خواهد بود. ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. از امروز به بعد و بسوی آینده میتوان خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی نامید و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، اُمتی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، ایدئولوژیکی، الاهیاتی، کلامی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی. خدمت پیروان شریف و ارجمند حضرات خمس ابن عربی، قیصری و اعم و ذالک کودکانه عرض می نمایم که تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب کلمات به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، زیرا پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه مصادف خواهد بود با بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداراتی برتر از قبل و نه وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت. همچنین یکی از فرمولبندی های ژرف و بنیادی و بسیار مهم کلامی قرآن بصورت 《السماوات سبع و الارض 》 یعنی هفت آسمان طبقه بر طبقه یا محیط و محاط و یک کره زمین در مرکز مشترک آنها حقیقت ندارد بلکه به شکل 《 السماوات و الارضین سبع و ما فی بَین هُم 》 یعنی آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که ریشه در معنای پیام آسمانی هفت سین خود ما ایرانیان داشته و دارد منجمله آسمان های هفتگانه آبراهام یا ابراهیم و ارسطو و بطلمیوس ( پتو لمه اوس: پتو یا لحاف او از پشم گوسفند بافته شده است و یا او پتوی روی گوسفند است ) . همچنین آیه ی قرآنی 《کما بدائکم تعودون 》 در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه خود پیامبر اسلام به معنای بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه بوده و میباشد و نه اینکه بسوی او باز می آیید. لذا عبارت
...
[مشاهده متن کامل]

《 ما سوی الله 》بیان یک خیال و تصور واهی و سفسطه بازی کلام دینی بیش نبوده و نمی باشد. این عبارت در اصل و ریشه به معنای غیر الله نبوده بلکه از سه کلمه به شکل زیر ساخته شده : ما ضمیر اول شخص جمع و سو یعنی بسویِ ، در جهتِ و الله، به معنای زیر: ما یعنی پیروان دین اسلام در میدان رقابت سر سختانه با الفاظ یا نام های دیگر از قبیل یَهوَه تحت عنوان آقا یا سرور دنیای قوم یهود و پدر آسمانی اقوام مسیحی و اهورامزدای زرتشتیان و برهمن کیهانی هندوان و بودائیان و نام های دیگر در زبان و فرهنگ اقوام دیگر بسوی جهانی شدن نام الله و با هدف غلبه و پیروزی بر آن الفاظ یا کلمات و یا نام ها در حرکت هستیم و نه بسوی خدای حقیقی و واقعی که هیچ موجود و هیچ چیز دیگری غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. میگویند که ترک عادت موجب مرض میشود و شاید به همین علت و دلیل پیروان آئین ها و ادیان و مذاهب و سیستم های فلسفی و دیوان های عرفانی منجمله پیروان آتئیسم و کمونیزم نمی توانند و یا نمی خواهند از عادت های کهنه و دیرینه دست بر دارند ( زیرا میترسند که مریض شوند ) و از نو و از راه و به روشی دیگر به چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن و هدف از این آفرینش به امر و خواست خدای حقیقی و واقعی بیندیشند، فکر و خیال کنند و تصور نمایند. در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر گردشگران اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد، من معتقدم که پرستش و طاعت و بندگی به یک بُت غیبی واحد، احد، یگانه و یکتا از یکطرف و پرستش و طاعت و بندگی به بت های گوناگون گلی، چوبی، سنگی، فلزی، نقره ای و طلائی از طرفدیگر در پیشگاه بیکران و بینهایت خدای حقیقی و واقعی ( که هیچ موجود و هیچ چیز دیگری منجمله بابا آدم و ننه حوای حضرات موسا و ایسا و محمّد در خارج یا در بیرون از آن نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد ) هردو به یک سهم مساوی با هم بی ارزش، بی فایده و بی سود و ثمرند و هردو به پشیزی یا به یک سِنت دلار و یورو و یا به یک ده شاهی سابق و یا به یک پَیسه ی روپیه نمی ارزند. بجای مرصاد العباد یا گذرگاه بندگان سالک و عارف میتوان از گذرگاه دایره وار شیر خروشان و اربده کش طبیعت بهمراه کلیه ی تاروپود های کثیر یا فراوان و گوناگون بین دو بهشت برین متوالی اندیشید و آنهم به روش علمی و حقیقی و نه به روش شریعت های گوناگون و متناقض وحیانی و حدیثی و روائی دینی و طریقت های کج و معوج صوفیانه و عارفانه با هدف لقاء الله در پایان سیر الی الله و با آرزوی فنا شدن در الله و پناه بردن بخدا و سپس بقاء یافتن در خدای ایرانیان.

برای محاسبه و تعیین تعداد مراتب یا درجات تکاملی هستی یا وجود ( محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار ) بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان یا قوه محض ( به قول بعضی حکیمان و عارفان دینی : هیولای اولیه ) و دیگری نهایت کمال ایده آل یا فعلیت محض ( به قول ابن عربی و افلاطون : اعیان ثابته و ایده ها یا مثال ها ) به روش ریاضی به کشف دو ثابت کلی نیاز داریم ؛یکی زمان کل یا طول زمانی سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای هر کدام از جهان ها بین برترین حالت های ملکوتی یعنی نظام احسن آفرینش مبداء و معاد و دیگری طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی. آنگاه تعداد مراتب مساوی خواهد بود با نتیجه عمل تقسیم زمان کل بر طول عمر کلی کیهان با واحد بار یا دفعه. حاصل محاسبات کودکانه این حقیر بطور اختصار به شرح زیر می باشد :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - زمان کل یا طول زمانی سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای جهان بین دو حالت ایده آل ملکوتی مبداء و معاد برابر است با حاصلضرب عدد 19 در 10 بتوان 36 سال شمسی ( نه قمری ) .
ب - طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی در حال حاضر توسط منجمین و کیهان شناسان برجسته غیر قابل پیشبینی و محاسبه و تعیین می باشد. اما این حقیر بر این باورم که طول عمر کلی کیهان به احتمال قوی و قریب به یقین برابر است 90 میلیارد سال شمسی. نیمی از این عمر یعنی 45 میلیارد سال به فاز انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق دارد.
ت - حاصل تقسیم زمان کل بر طول عمر کلی کیهان برابر است با حاصلضرب عدد 2 در 10 بتوان 26 بار یا مرتبه و یا درجه تکاملی.
اگر در آینده علوم نجوم و کیهان شناسی به مقدار حقیقی طول عمر کلی کیهان دست یافتند، آنگاه برای محاسبه و تعیین مراتب وجود بجای 90 میلیارد سال، میتوان از مقدار حقیقی آن استفاده کرد. هرکدام از مراتب یا درجات مختلف تکاملی بین دو سر حد اشاره شده در بالا به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، پشت سر هم در قالب یک عالم شهودی از طریق چرخه یا گردش وقوع هفت مه بانگ متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان به ظهور می رسند و عمر خودرا سپری می نمایند. این همه مرتبه و درجه بطور کلی قابل تقسیم و دسته بندی به هفت عالم ، هفت آسمان و زمین ؛ هفت وادی امر و تکوین و هفت شهر عشق می باشند. و بهمین دلیل هرکدام از حلقه های سلسله طویل وقوع مه بانگ ها از هفت مه بانگ متوالی و یا هفت پله یا منزل با یک مرتبه یا درجه تکاملی هم سطح ، می باشند. این سخن به این معناست که تعداد مراتب یا درجات تکاملی هرکدام از عوالم و آسمان و زمین ها و وادی ها و شهر های هفتگانه عشق برابر خواهند بود با حاصل عمل تقسیم تعداد کل مراتب بر عدد 7 .
در پایان لازم به اشاره می دانم که باور ابن عربی بر این بوده است که فقط خداوند متعال به تعداد کل مراتب یا درجات هستی یا وجود علم و آگاهی کامل دارد. شاید این پدیده حقیقت داشته باشد که خداوند متعال گاهی اوقات از طریق الهام و القاء ( نه بصورت وحی به گوش سر ) نور ذره ای از علم و آگاهی خودرا در آینه شفاف دل و باطن بعضی انسان ها بتاباند و انعکاس آن نور در فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل بعضی انسان ها اثر خودرا بجای بگذارد. حال ادعای این حقیر این نیست که در این محاسبات نور خداوند متعال در دل و باطن من ناچیز تابیده شده باشد. عبارت معروف منصور حلاج یعنی " انا الحق " به معنای من حق هستم نمی باشد بلکه به معنای " ما حق هستیم " و ضمیر اول شخص ما تنها اشاره به جمیع افراد انسانی ندارد بلکه کلیه موجودات زنده و غیر زنده. در زبان عربی اِن به معنای من و اِنا به معنای ما می باشد. اِنا الله و اِنا علیه راجعون.

گویا کلمات حضرت و عالم مترادف و هم معنی باشند، زیرا عارفان بزرگ کل عالم را محضر یا ظهور و تجلی حق تعالی میدانند. لذا بجای حضرات خمسه میتوان با خیال راحت و بدون شک و شبهه از عوالم پنجگانه استفاده کرد. این حضرات یا عوالم پنجگانه عرفانی با نام های زیر می باشند:
...
[مشاهده متن کامل]

ا - حضرت یا عالم غیب مطلق . ۲ - عالم حضرت عقل یا عالم ارواح، انفاس یا روان های مجرد. ۳ - عالم مثال، خیال، برزخ . ۴ - عالم شهادت مطلق یا عالم اجسام و محسوسات. ۵ - عالم انسان کامل .
یا با الفاظی دیگر : لاهوت، جبروت، ملکوت، ملک یا ناسوت و انسان کامل.
بعضی عارفان عالم غیب مطلق را با عالم شهادت مطلق جمع نموده و آنرا جمع عوالم یعنی انسان کامل نام نهاده اند. به این معنا که چهار عالم در وجود انسان به ظهور رسیده اند. اشتباه بزرگی که در اندیشه عارفان بزرگ وجود داشته، این است که عالم غیب مطلق هرگز به شهادت مطلق نخواهد رسید. چرا؟ پاسخ خیلی ساده است، زیرا برای اینکه لایتناهی که از صفات بارز غیب مطلق است به تواند به شهادت مطلق برسد به بینهایت به توان بی نهایت زمان ها نیاز مند است. لذا ذات مقدس یا غیب مطلق ضرورتا خود را باید به واحد های محدود تقسیم نماید که در چهارچوب این واحد های متناهی بتواند طی قوس نزولی، بخش محدودی از وجود خودرا به شهادت مطلق برساند و سپس در قوس صعودی بتواند بطور کامل به حالت اولیه خود برگردد. بدون این تقسیم، سیر نزولی غیب مطلق به شهادت مطلق هرگز بطور کامل نمیتواند صورت بگیرد و آنهم به دلیل اشاره شده در بالا. در این رابطه می توان ادعا نمود که اصل کثرت از وحدت امری اختیاری نبوده بلکه ضروری بوده است. البته در ذات مقدس، غیب مطلق و یا پنهانی ترین بخش وجود خداوند، آزادی و ضرورت هردو مترادف و یکی می باشند و نه در تضاد باهم. برای جلو گیری از تکرار مکررات خسته کننده به انسان بر میگردم که ببینیم غیب مطلق در وجود انسان چیست؟ پنج مرتبه وجود را چگونه میتوان در وجود انسان کشف کرد؟ ابعاد پنهانی و نهفته در وجود انسان کدام اند؟
برای سهولت در بررسی، این حقیر پنج عالم عرفانی را یک عالم تقلیل میدهم که همین واقعیت باشد که ما انسان ها بخش قابل توجهی از آن هستیم. در همه جهان هم همین واقعیت وجود دارد. البته این یک فرضیه خیالی است و مثل کشف و شهود عارفان از لحاظ علمی غیر قابل اثبات و رد می باشد. لذا خواننده گرامی اختیار تام دارد که یا به آن باور داشته باشد و یا آنرا رد نماید. ظاهر انسان را بخوبی می شناسیم، اما باطن انسان با وجود این همه شناخت، هنوز بطور کامل شناخته نشده است. برای شناخت مراتب وجود انسان بهتر است که نگاهی گذرا به تمایلات جنسی آشکار و پنهان انسان بیندازیم. هر فرد انسانی دارای یک تمایل اصلی و یک تمایل جنسی فرعی می باشد، به استثنای جنس میانی یا بین آ بین که بطور همزمان دارای دو میل جنسی اصلی و فرعی است . بطور مثال، یک مرد دارای یک میل جنسی اصلی است که توجه آن به جنس مخالف یا زن معطوف میباشد. این پدیده ظاهر واقعیت وجودی انسان نشان میدهد، اما همان فرد دارای یک میل جنسی فرعی هم می باشد که توجه آن به سمت جنس موافق یعنی یک مرد دیگر معطوف است. حال هیچ فرقی نمیکند که آن مرد به وجود آن میل جنسی فرعی آگاه باشد و یا نه. در مورد یک زن هم واقعیت به همین روال و منوال است. علت و ریشه اصلی هم جنس گرائی در عده قلیلی از جوامع بشری، وجود همین میل جنسی فرعی می باشد.
با مشاهده شهودی این میل جنسی و میل های افزون تری ، این حقیر به این نتیجه میرسد که خداوند متعال در طرح اولیه خلقت برای افراد انسانی فقط یک سرنوشت جنسی را پیشاپیش تعیین نکرده است بلکه پنج نوع مختلف و طوریکه بعدا خواهیم دید جهت اجرا و رقم خوردن این پنج سرنوشت، نه به پنج بلکه به هفت عالم نیاز خواهد بود. این پنج میل جنسی را می توان حضرات خمسهِ امیال جنسی انسان نامید. برای اینکه این حضرات خمسه به ظهور برسند و وجود خودرا تجربه کنند و امیال آنان برآورده گردد به وجود هفت عالم مستقل نیاز مند اند چرا که یک عالم به تنهایی قادر نیست که ظهور همزمان آنان را تحمل نماید. یک فرد انسانی بطور غیبی و پنهانی شش انسان دیگر را به صورت استعداد یا قوه محض و صِوَر خیالی و ذهنی در وجود خود دارد و این تصاویر را میتوان اعیان ثابته نامید که پشت سر هم به نوبت ایستاده و در انتظار ظهور و به فعلیت در آمدن اند. طبیعت فعلی توانائی ایجاد شرائط و امکان ظهور آنها را ندارد، لذا این طبیعت یک روزی در آینده های دور دستی خواهد مرد و دو باره تولد خواهد یافت و اولین تصویر ذهنی به ظهور عینی خواهد رسید و الا آخر تا همه این اعیان ثابته به فعلیت در آیند. مرگ طبیعت و کیهان از طریق انقباض مجدد صورت خواهد گرفت، طوریکه کل کیهان در مرکز خود بر اثر انقباض به یک نقطه فیزیکی بسیار ریز و متراکم و داغ و سنگین و نامرئی تبدیل خواهد شد و آن نقطه دوبار منبسط خواهد شد و اجزاء کیهان دوباره به ظهور خواهند رسید. خداوند متعال با دست های مبارک اش قبض و بسط کیهان را انجام نمیدهد، بلکه اجرای آنرا در طرح مطلق اولیه آفرینش به عهده قوانین طبیعت در چهارچوب زنجیره علت و معلول مادی - روحی سپرده است و پس از آن دیگر هرگز در کار حرکت کیهان و طبیعت و سرنوشت انسان دخالت دیگری نمیکند. طوریکه همه دخالت ها از پیش نموده و غایات همه چیز و همه کس را از پیش تعیین نموده است، طوریکه در طول سفر بی پایان خود نیازی به تجدید نظر و احیانا تغییر در تصمیم گیری اولیه را ندارد. به تاس اندازی مجدد نیازی نخواهد داشت. زیرا قبل از صدور امر خلقت بر وجود خود، همه تاس ها را انداخته و به اطمینان مطلق رسیده است.
نقشه و نسخه ظهور حضرات خمسه به شکل زیر می باشند :
برای مردان : عالم دوم : زن ▪ عالم سوم : دوباره مرد▪ عالم چهارم : دوباره زن ▪ عالم پنجم: مرد - مرد ▪ عالم ششم : زن - زن ▪ عالم هفتم : مرد - زن ▪
برای زنان عالم دوم از مرد شروع میشود و عالم پنجم بصورت : زن - زن و عالم ششم بشکل : مرد - مرد خواهد بود. در چهار عالم اول فقط دو حضرت جنسی به ظهور می رسند. زیرا در عالم اول و دوم رابطه و نسبت ماده و روح به شکل زیر می باشد : ماده حد اکثر و روح حد اقل. در عالم سوم و چهارم این رابطه و این نسبت معکوس می گردد بصورت : روح حداکثر و ماده حداقل. این رابطه در سه عالم آخر هم به نفع جنبه روحی می باشد به این معنا که روح حد اکثر خودرا حفظ میکند. برخلاف باور ماده گرایان و روح گرایان که هرکدام به تجرد موضوع دوست داشتنی خود قائل اند، روح و ماده هرگز از هم جدا نمی شوند و بطور جاودانه همراه همدیگر می باشند. در چهار عالم اولیه میل حضرات دوگانه جنسی به سمت بیرون و به غیر از فرد خود میباشد. در سه عالم آخری سه حضرت دیگر به ظهور می رسند که هرکدام دوقلوی همدیگر میباشند که در بحث های دیگر آنها را " زوج های بنیادی خودی " نامگذاری نمودم. در آن سه عالم آخری، توجه میل جنسی حضرت انسان از بیرون به درون و باطن و به سمت خود معطوف میگردد و آنهم به سه صورت مختلف : هم جنس : نر - نر ▪ ماده - ماده ▪ و غیر هم جنس : نر - ماده▪
در عالم پنجم و پس از آن تولید مثل از طریق آمیزش جنسی والدین و از راه رحم مادر صورت نمیگیرد، بلکه از طریق تقسیم سلولی روحی در طبیعت روحی و خارج از بدن مادر. جمعیت انسان از عالم پنجم دوبرابر خواهد شد. طول عمر هر دو عالم متوالی برابر می باشند و در دو عالم سوم و چهارم طول عمر انسان به مراتب طولانی تر از طول عمر او در عالم اول و دوم خواهد بود و در عالم هفتم طول عمر انسان به مراتب طولانی تر از عالم سوم و چهارم. این هفت عالم به طور بیشمار از نو به ظهور خواهند رسید و آنهم نه به شکل تکرار جاودانه بلکه هر بار در سطحی بالا تر و کمال یافته تر. زنجیره تولد و مرگ در آیین هندوان و بوداییان بصورت تکرار جاودانه است بدون سیر و سلوک به سوی سرحد کمال، لذا بودا آنرا سم سرا نامیده است که معنای سرای پر از درد و رنج است و کوشیده از با انجام تمرین ها و مراقبت های هشتگانه از این زنجیره خودرا رها نماید و به آرامش مطلق برسد که هندوان آنرا موشکا و خود بودا آنرا نیروانا نامیده است. در حقیقت و واقعیت انسان نمیتواند خود را از قید و بند زنجیره تولد و مرگ رها نماید، زیرا رهایی از آن مطلقا غیر ممکن است. اگر بودا میتوانست اصل تکامل را در چهار چوب زنجیره تولد و مرگ کشف کند، آنگاه شاید به فکر رهایی از قید و بند آن نمی افتاد و احتمالا میتوانست آنرا تا سرحد کمال دنبال میکرد. حلقه های زنجیره یا پله های صعودی تکامل شبیه هم نیستند بلکه هر حلقه و هر پله کمال یافته تر خواهد بود از حلقه و پله قبلی.
هدف زندگانی انسان و معنا و مفهوم آن علاوه به رسیدن سعادت اخروی و جاودانگی زندگی و شناخت مطلق خویش و جهان و خداوند، در اصل رسیدن به زوجیت با خود و تجربه عشق خویشن می باشد. زرتشت در سروده های گات ها در قالب دعا از اهورا مزدا به حق نظم نیک کیهانی استدعا میکند که از طریق نوسازی جهان به وی زندگی جاودانه به بخشد.

بپرس