لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
حصی لبان
دانشنامه عمومی
حَسَن لَبه ( نام علمی: Styrax ) نام یک سرده از تیره حسن لبگان ( Styracaceae ) در رده دولپه ای ها است. سرده حسن لبه حدود ۱۳۰ گونه دارد که بیشتر بومی مناطق معتدل گرم و گرمسیری نیم کره شمالی هستند.
در کتب طب سنتی با نام های «حسن لبه»، «حصی لبان» و «حصی لبان جاوی» آمده است. به هندی لوبان می گویند. در بازار دارویی ایران به ماده ای که از این گیاه گرفته می شود «جوهر حسن لبه» گفته می شود. در بازار دارویی، حسن لبه صمغ رزینی یا نوعی بلسان با بویی شبیه وانیل است. [ ۱]
درختان جنس حسن لبه درختانی هستند به بلندی متوسط، پوست تنه آنها خاکستری سفید، برگ ها بیضی ناصاف شبیه برگ به با دمبرگ کوتاه و به طور متناوب قرار گرفته اند. گل های آنها قله ای یا سنبله است.
از نظر ترکیبات شیمیایی عمده ترین ماده موجود در حسن لبه اسید بنزوئیک است که ماده عامل آن است. در بعضی از گونه های درختان اسید سینامیک نیز وجود دارد ولی نقشی در اثر دارویی آن ندارد و اثر دارویی آن منحصراً مربوط به ماده عامل آن جوهر حسن لبه یا بنزوئیک اسید است. برای گرفتن حسن لبه باید پوست درخت را خرد و له کرد. این ماده از پوست درخت که زخمی نشده باشد به دست نمی آید.
حسن لبه در چین در موارد سوختگی، ضرب خوردگی و ضعف پس از زایمان و برای تسکین دردهای ناحیه قلب و کمر تجویز می شود.
اصطرک، استرک یا میعه رزینی جامد است که در زبان ترکی به آن «قره بوخور» می گویند. [ ۲] این رزین نیز از درختی از خانواده Styracaceae با نام علمی Styrax officinalis L گزفته می شود. دیوسکوریدس گوید رنگ آن زعفرانی و دارای چربی و شبیه صمغ صنوبر است.
در لغت نامه دهخدا آمده است که که به صمغ حسن لبه، کمکام، کمکامه، انگم و کنگام و اصطرک هم می گویند و درختش کلنگو نام دارد. دهخدا می نوید: حصی لبان . ( ع اِ ) عسل اللبنی. میعة سائلة. ( منتهی الارب ) . حسن لبه؛ و مؤلف تحفه گوید: حصی لبان بفارسی حسن لبه نامند و او صمغ ضِرو یمنی است و کمکام عبارت از او؛ و مؤلف تذکره گوید که اکثر اهل این صناعت تحقیق ننموده اند و من بعد از مشقت بسیار تحقیق کرده ام که صمغ ضرو است و در اول تکون صمغ مذکور بقدر دانهٔ گندم ظاهر شده، بتدریج بقدر خربزه ای می شود وبوی او مرکب از بوی مصطکی و کندر و خوشبوترین صمغهاو سفید مایل به سرخی و سیاهی و محلل و جاذب و در دوم گرم و در اول خشک و مقوی دل و مورث سرور، و خائیدن او جهت تقویت لثه و طلای او جهت حبس کردن نزلات و قطور او با روغنها جهت درد بارد گوش و آشامیدن او جهت مغص و تقویت معده و دماغ و ازالهٔ رطوبات و تحلیل آن نافع و قدر شربتش تا دو درم و مصدع محرورین و مصلحش روغن بنفشه و خشخاش و بدلش لادن و مصطکی بالمناصفه.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر کتب طب سنتی با نام های «حسن لبه»، «حصی لبان» و «حصی لبان جاوی» آمده است. به هندی لوبان می گویند. در بازار دارویی ایران به ماده ای که از این گیاه گرفته می شود «جوهر حسن لبه» گفته می شود. در بازار دارویی، حسن لبه صمغ رزینی یا نوعی بلسان با بویی شبیه وانیل است. [ ۱]
درختان جنس حسن لبه درختانی هستند به بلندی متوسط، پوست تنه آنها خاکستری سفید، برگ ها بیضی ناصاف شبیه برگ به با دمبرگ کوتاه و به طور متناوب قرار گرفته اند. گل های آنها قله ای یا سنبله است.
از نظر ترکیبات شیمیایی عمده ترین ماده موجود در حسن لبه اسید بنزوئیک است که ماده عامل آن است. در بعضی از گونه های درختان اسید سینامیک نیز وجود دارد ولی نقشی در اثر دارویی آن ندارد و اثر دارویی آن منحصراً مربوط به ماده عامل آن جوهر حسن لبه یا بنزوئیک اسید است. برای گرفتن حسن لبه باید پوست درخت را خرد و له کرد. این ماده از پوست درخت که زخمی نشده باشد به دست نمی آید.
حسن لبه در چین در موارد سوختگی، ضرب خوردگی و ضعف پس از زایمان و برای تسکین دردهای ناحیه قلب و کمر تجویز می شود.
اصطرک، استرک یا میعه رزینی جامد است که در زبان ترکی به آن «قره بوخور» می گویند. [ ۲] این رزین نیز از درختی از خانواده Styracaceae با نام علمی Styrax officinalis L گزفته می شود. دیوسکوریدس گوید رنگ آن زعفرانی و دارای چربی و شبیه صمغ صنوبر است.
در لغت نامه دهخدا آمده است که که به صمغ حسن لبه، کمکام، کمکامه، انگم و کنگام و اصطرک هم می گویند و درختش کلنگو نام دارد. دهخدا می نوید: حصی لبان . ( ع اِ ) عسل اللبنی. میعة سائلة. ( منتهی الارب ) . حسن لبه؛ و مؤلف تحفه گوید: حصی لبان بفارسی حسن لبه نامند و او صمغ ضِرو یمنی است و کمکام عبارت از او؛ و مؤلف تذکره گوید که اکثر اهل این صناعت تحقیق ننموده اند و من بعد از مشقت بسیار تحقیق کرده ام که صمغ ضرو است و در اول تکون صمغ مذکور بقدر دانهٔ گندم ظاهر شده، بتدریج بقدر خربزه ای می شود وبوی او مرکب از بوی مصطکی و کندر و خوشبوترین صمغهاو سفید مایل به سرخی و سیاهی و محلل و جاذب و در دوم گرم و در اول خشک و مقوی دل و مورث سرور، و خائیدن او جهت تقویت لثه و طلای او جهت حبس کردن نزلات و قطور او با روغنها جهت درد بارد گوش و آشامیدن او جهت مغص و تقویت معده و دماغ و ازالهٔ رطوبات و تحلیل آن نافع و قدر شربتش تا دو درم و مصدع محرورین و مصلحش روغن بنفشه و خشخاش و بدلش لادن و مصطکی بالمناصفه.
wiki: حسن لبه
پیشنهاد کاربران
59 . چینی ها دو ماده خوشبوی متفاوت را به نــــــــــــــــــام an ) - si hian یاnan ( می نامند ــ یکی از فرآورده های باستانی سرزمین های ایرانی است که هنوز شناسایی نشده و دیگری حسن لبه که از Styrax benjoin گیرند که درختچه ای است در مجمع الجزایر مالایا. 4 این دو را باید بدرستی جدای از یکدیگر شمرد و دانست که نام که در اصل به ماده خوشبو ی ایرانی داده بودند، بعدها، پس از قطع ورود آن از ایران به کالای مالایایی داده شد ــ شاید به دلیل وجود شباهتی ظاهری میان این دو ــ هر چند از نظر گیاهشناسی و تاریخی هیچ ارتباطی میانشان نیست. تلاش چائو ژو ـ کوا برای ایجاد رابطه ای میان این دو، و این حدس که احتمالاً نام این ماده از آن ـ سی ( سرزمین پارت ) گرفته شده، اما خود آن از راه سان ـ فو ـ تسی ( San - fo - ts‛i ) ( پالمبانگ در سوماترا ) وارد چین شده، 5 نباید پایه ای داشته باشد، زیرا مسئله ورود از سرزمین پارت یا ایران به سوماترا نیست، بلکه این ماده فرآورده بومی گیاهی است که در واقع در سوماترا، بورنئو و دیگر جزایر مالایا می روید. 1 این فرآورده را در زبان مالایایی kamiñan ( گارسیا: cominham ) ، در زبان جاوه ای meñan ، در زبان سوندایی miñan می نامند. روشن است که وجود دو ماده با یک نام نویسندگان چینی را بسی سر درگم کرده و شاید سر در گمی نویسندگان اروپایی نیز کم از آنها نبوده است. دست کم این موضوع تاکنون بروشنی نشان داده نشده و آن که گنگ تر از همه سخن گفته برتشنایدر است. 2
... [مشاهده متن کامل]
به گفته سو کون، nan - si hian در مـــــتیان مردمان ژون ( Žun ) باخـــــــتری ( سی ـ ژون ) تولید می شود ـ نامی گنگ که شاید اشاره به سرزمین های ایرانی داشته باشد ( ص203 ) . لی سون در کتابش، Hai yao pen ts‛ao ، که در نیمه دوم سده هشتم نوشته شده، می گوید این گیاه در نان ـ هایی ( Nan - hai ) ( ’’دریــــــــای جنوب‘‘، یعنی مجمع الجزایر ) و در سرزمین پو ـ سه می روید. ملازم شدن پو ـ سه با نان ـ هایی در اینجا این احتمال را پیش می آورد که اشاره وی به پو ـ سه مالایا باشد نه ایران، و آنچه این گمان را تیز می کند گفته لی شی ـ چن خود است که این گیاه اینک در آنام، سوماترا و تمامی سرزمینهای بیگانه می روید. 3گذاردن نام nan - si بر فرآورده ای مالایایی را می توان بر این پایه درست شمرد که درجنوب باختری چین، در باختر ایراوادی، شهری نان ـ سی ( Nan - si ) نام بود که در سفرنامه کیا تان ( Kia Tan ) و در Man šu از دوره تانگ آمده است. 4 جای درست این مکان دانسته نیست. شاید این جا یا جائی همنام با آن نام خود را به این محصول داده باشد؛ اما اینک این نگر از اندازه گمانی فراتر نرود. در Tien hai yü hen či5 آمده است که nan - si در سرزمین بومی پا ـ پو تا ـ تین ( Pa - po ta - tien ) در یون ـ نان تولید می شود که پیشتر نام داشت.
در Yu yan tsa tsu6 شرح زیر آمده است: ’’درخت مولد ماده خوشبو nan - si از سرزمین پو ـ سه خیزد . 1 در پو ـ سه آن را درخت p‛i - sie ( ’’درخت دور کننده بدشگونی‘‘ ) می نامند. 2 بلندای درخت به ده متر می رسد و پوستی به رنگ زرد ـ سیاه دارد. برگها مستطیل اند، 3 و در سرتاسر زمستان سبز می مانند. در دومین ماه سال شکوفه هائی زرد آرد. وسط گلها کم و بیش به سبز ( یا آبی ) می زند. گل میوه نشود؛ با خراشیدن پوست درخت ژدی شهد مانند پدید آید که آن را ماده خوشبو nan - si می نامند. در ماه ششم یا هفتم، وقتی این ماده سخت می شود، می توان آن را بخور کرد، بخوری که به جهان ارواح اندر شده همه ارواح خبیث را می تاراند. " گرچه گیاهشناس نیستم نمی توانم بپذیرم که این وصفِ Styrax benjoin باشد. این جنس تنها از درختچه هائی تشکیل می شود که هیچ گاه بلندای آنها به ده متر نمی رسد و گلهای آن سفید است نه زرد. از این گذشته، باورم نیست که در اینجا با گیاهی ایرانی سروکار داشته باشیم، بلکه از دید من مراد از آن پو ـ سه ای که در Yu yan tsa tsu یاد شده باید مثل موارد دیگر، پو ـ سه مالایایی باشد. 4
یک مورد شناسایی nan - si هست که نخستین بار پلیو5 بدان توجه داد: در فرهنگ چینی ـ سنسکریت Fan yi min yi tsi6 این نام برابر guggula در سنسکریت آمده است: نامِ ژد ـ انگمی که از Boswellia serrata به دست آید و محصول Balsamodendron mukul یا Commiphora roxburghii ، همان bdellion یونانیان، است. 7 شاید پای انواع دیگر Balsamodendron نیز در میان باشد؛ و نیاید فراموش کرد که Balsamodendron و Boswellia دو گونه از یک تیره، تیره Burseraceae ]بورسراسه[ یا Amyrideae ]نرگسیان[، اند. حق با پلیو است که گمان می برد بدین ترتیب درک نامِ nan - si hian آسانتر است، زیرا گویا با نام باستانی ایرانِ دوران اشکانی در زبان چینی ارتباط دارد. در واقع در سنـــــــــگلاخهای بلوچستان دو گـــــــونه ی مـــــــــــولد بخور هســــــت : pubescens Balsamodendron و B. mukul، 1 که مردان اسکندر آنها را در صحراهای گدروسیا دیدند، و بازرگانان فنیقی که وی را همراهی می کردند، بسی از آن را گرد آوردند.
بدین ترتیب، هر چند این امکان هست که نام nan - si hian در اصل برای رساندن ’’ماده خوشبو پارتی‘‘ به کار می رفته، نباید این حقیقت را نادیده گرفت که در اسناد تاریخی باستانی درباره سرزمین پارت ( آن ـ سی ) و ایران ( پو ـ سه ) نامی از آن به میان نیامده است ــ وضعیتی استثنایی که باید تأمل انگیز باشد. از این ماده تنها به عنوان محصول کوچا ( Kuča ) در ترکستان و قلمرو تسائو ( Ts‛ao ) ( جغتا ) در شمالِ تسون ـ لین ( Ts‛un - lin ) یاد شده است. 2
فزون بر توضیح جغرافیایی، چینی ها کوشیده اند ریشه ای واژه به واژه ی برای این نام پیدا کنند. به گفته لی شی ـ چن، این ماده خوشبو’’ دفع بلا کند و تمامی ارواح پلید را آرام ؛ از همینرو چنین نام گرفته است. البته کسانی هم بر این باورند که nan - si نام سرزمینی است. " البته این تفسیر واژه به واژه ای بی گمان تحمیلی و خیالبافانه است. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مه . . .
... [مشاهده متن کامل]
به گفته سو کون، nan - si hian در مـــــتیان مردمان ژون ( Žun ) باخـــــــتری ( سی ـ ژون ) تولید می شود ـ نامی گنگ که شاید اشاره به سرزمین های ایرانی داشته باشد ( ص203 ) . لی سون در کتابش، Hai yao pen ts‛ao ، که در نیمه دوم سده هشتم نوشته شده، می گوید این گیاه در نان ـ هایی ( Nan - hai ) ( ’’دریــــــــای جنوب‘‘، یعنی مجمع الجزایر ) و در سرزمین پو ـ سه می روید. ملازم شدن پو ـ سه با نان ـ هایی در اینجا این احتمال را پیش می آورد که اشاره وی به پو ـ سه مالایا باشد نه ایران، و آنچه این گمان را تیز می کند گفته لی شی ـ چن خود است که این گیاه اینک در آنام، سوماترا و تمامی سرزمینهای بیگانه می روید. 3گذاردن نام nan - si بر فرآورده ای مالایایی را می توان بر این پایه درست شمرد که درجنوب باختری چین، در باختر ایراوادی، شهری نان ـ سی ( Nan - si ) نام بود که در سفرنامه کیا تان ( Kia Tan ) و در Man šu از دوره تانگ آمده است. 4 جای درست این مکان دانسته نیست. شاید این جا یا جائی همنام با آن نام خود را به این محصول داده باشد؛ اما اینک این نگر از اندازه گمانی فراتر نرود. در Tien hai yü hen či5 آمده است که nan - si در سرزمین بومی پا ـ پو تا ـ تین ( Pa - po ta - tien ) در یون ـ نان تولید می شود که پیشتر نام داشت.
در Yu yan tsa tsu6 شرح زیر آمده است: ’’درخت مولد ماده خوشبو nan - si از سرزمین پو ـ سه خیزد . 1 در پو ـ سه آن را درخت p‛i - sie ( ’’درخت دور کننده بدشگونی‘‘ ) می نامند. 2 بلندای درخت به ده متر می رسد و پوستی به رنگ زرد ـ سیاه دارد. برگها مستطیل اند، 3 و در سرتاسر زمستان سبز می مانند. در دومین ماه سال شکوفه هائی زرد آرد. وسط گلها کم و بیش به سبز ( یا آبی ) می زند. گل میوه نشود؛ با خراشیدن پوست درخت ژدی شهد مانند پدید آید که آن را ماده خوشبو nan - si می نامند. در ماه ششم یا هفتم، وقتی این ماده سخت می شود، می توان آن را بخور کرد، بخوری که به جهان ارواح اندر شده همه ارواح خبیث را می تاراند. " گرچه گیاهشناس نیستم نمی توانم بپذیرم که این وصفِ Styrax benjoin باشد. این جنس تنها از درختچه هائی تشکیل می شود که هیچ گاه بلندای آنها به ده متر نمی رسد و گلهای آن سفید است نه زرد. از این گذشته، باورم نیست که در اینجا با گیاهی ایرانی سروکار داشته باشیم، بلکه از دید من مراد از آن پو ـ سه ای که در Yu yan tsa tsu یاد شده باید مثل موارد دیگر، پو ـ سه مالایایی باشد. 4
یک مورد شناسایی nan - si هست که نخستین بار پلیو5 بدان توجه داد: در فرهنگ چینی ـ سنسکریت Fan yi min yi tsi6 این نام برابر guggula در سنسکریت آمده است: نامِ ژد ـ انگمی که از Boswellia serrata به دست آید و محصول Balsamodendron mukul یا Commiphora roxburghii ، همان bdellion یونانیان، است. 7 شاید پای انواع دیگر Balsamodendron نیز در میان باشد؛ و نیاید فراموش کرد که Balsamodendron و Boswellia دو گونه از یک تیره، تیره Burseraceae ]بورسراسه[ یا Amyrideae ]نرگسیان[، اند. حق با پلیو است که گمان می برد بدین ترتیب درک نامِ nan - si hian آسانتر است، زیرا گویا با نام باستانی ایرانِ دوران اشکانی در زبان چینی ارتباط دارد. در واقع در سنـــــــــگلاخهای بلوچستان دو گـــــــونه ی مـــــــــــولد بخور هســــــت : pubescens Balsamodendron و B. mukul، 1 که مردان اسکندر آنها را در صحراهای گدروسیا دیدند، و بازرگانان فنیقی که وی را همراهی می کردند، بسی از آن را گرد آوردند.
بدین ترتیب، هر چند این امکان هست که نام nan - si hian در اصل برای رساندن ’’ماده خوشبو پارتی‘‘ به کار می رفته، نباید این حقیقت را نادیده گرفت که در اسناد تاریخی باستانی درباره سرزمین پارت ( آن ـ سی ) و ایران ( پو ـ سه ) نامی از آن به میان نیامده است ــ وضعیتی استثنایی که باید تأمل انگیز باشد. از این ماده تنها به عنوان محصول کوچا ( Kuča ) در ترکستان و قلمرو تسائو ( Ts‛ao ) ( جغتا ) در شمالِ تسون ـ لین ( Ts‛un - lin ) یاد شده است. 2
فزون بر توضیح جغرافیایی، چینی ها کوشیده اند ریشه ای واژه به واژه ی برای این نام پیدا کنند. به گفته لی شی ـ چن، این ماده خوشبو’’ دفع بلا کند و تمامی ارواح پلید را آرام ؛ از همینرو چنین نام گرفته است. البته کسانی هم بر این باورند که nan - si نام سرزمینی است. " البته این تفسیر واژه به واژه ای بی گمان تحمیلی و خیالبافانه است. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مه . . .