حسد از نگاه اخلاق اسلامی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حسد بدترین رذایل اخلاقی، و حاسد، شریرترین مردمان است. و از این جهت آیات و اخبار بی نهایت در مذمّت این صفت وارد شده است.
حسد عبارت است از آرزوی زوال نعمتی از برادر مسلم خود، از نعمت هائی که صلاح او باشد. و اگر تمنّای زوال نعمت از او نکند، بلکه مثل آن را از برای خود خواهد، آن را «غبطه» و «منافسه» خوانند. و اگر زوال چیزی را از کسی خواهد، که صلاح او نباشد آن را غیرت گویند.
نصیحت
ضدّ حسد، نصیحت است. و آن عبارت است از: خواستن نعمتی برای برادر مسلم که صلاح او باشد، و چون هر کسی نمی تواند بفهمد که این نعمت صلاح است یا فساد، و بسا چیزهائی که در نظر ظاهر، کسی آن را صلاح پندارد و در حقیقت فساد بر صاحب خود باشد، پس شرط نصیحت و دوستی آن را صلاح پندارد و در حقیقت فساد بر صاحب خود باشد.پس شرط نصیحت و دوستی آن است که در اموری که صلاح و فساد آن مشتبه است، خواستن و نخواستن آن از برای برادر دینی مشروط به صلاح و فساد باشد، یعنی چنان خواهد که: اگر در واقع صلاح اوست باقی باشد. و اگر باعث فساد است، زایل شود. معیار در نصیحت، آن است که: آنچه را از برای خود خواهی از برای برادر خود نیز بخواهی. و آنچه را که از برای خود مکروه داشته باشی، از برای او نیز مکروه داشته باشی.
حسد بدترین رذایل
معیار در حسد، آن است که: آنچه را از برای خود نخواهی از برای او خواهی. و آنچه را از برای خود خواهی، از برای او هم نخواهی. مخفی نماند که: حسد، اشدّ امراض نفسانیّه، و دشوارترین همه، و بدترین رذایل، و خبیث ترین آنهاست.عقبه زین صعب تر در راه نیست ای خنک آن کس حسد همراه نیست.صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار، و به عقاب عقبی مبتلا می سازد، زیرا که: حسود در دنیا لحظه ای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست. چون که او هر نعمتی که از کسی دید متالّم می شود. و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بی نهایت است، و هرگز منقطع نمی شود، پس حسود بیچاره، پیوسته محزون و غمناک است. و اصلا به محسود ضرری نمی رسد، بلکه ثواب و حسنات او زیاد می شود. و درجات او بلند می گردد. و به جهت غیبتی که حسود از او می کند و سخنی که نباید، در حق او می گوید، گناه محسود را بر دوش خود می گیرد. و اعمال نیک خود را به نامه اعمال او نقل می نماید. و با وجود همه این ها اگر حسود به دقّت تامل کند، می فهمد که: او در مقام عناد و ضدّیت با رب الارباب است، زیرا که: هر که را نعمتی و کمالی است از «رشحات» فیض واجب الوجود، و مقتضای حکمت شامله، و مصلحت کامله او است.پس مشیّت و اراده او چنین اقتضا فرموده است که: آن نعمت از برای آن بنده حاصل باشد. ولی این حسود مسکین، زوال آن را می خواهد. و این نیست مگر نقیض مقدّرات الهی را خواستن. و اراده خلاف مراد خدا را کردن، بلکه حسود، طالب نقص بر خداوند سبحانه است. یا خدا را العیاذبالله جاهل می داند، زیرا که: اگر آن محسود را لایق آن نعمت می داند و با وجود این، زوال آن را از خدا می طلبد، این نقص بر خداست، که کسی را که سزاوار نعمتی باشد منع نماید. و اگر او را لایق نمی داند، پس خود را به مصالح و مفاسد داناتر از خدا می داند. و این هر دو کفر است.چون شکی نیست که: آنچه خدا می کند محض خیر و مصلحت، و خالی از جمیع شرور و مفاسد است. پس حاسد در حقیقه دشمن خیر، و طالب شرّ و فساد است. پس او شرور و مفسد است. و از این ها معلوم می شود سرّ آنچه ذکر شد، که: حسد، بدترین رذایل، و حاسد، شریرترین مردمان است و چه خباثت از این بالاتر که: کسی از راحت بنده ای از بندگان خدا متالّم باشد، که هیچ ضرری به او نداشته باشد. و از این جهت آیات و اخبار بی نهایت در مذمّت این صفت وارد شده است.چنانکه خدای تعالی در مذّمت قومی می فرماید: «امْ یَحْسُدون النَّاسَ عَلی ما آتیهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ یا این که نسبت به مردم بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می ورزند؟» از حضرت پیغمبر (صلی اللّه علیه وآله وسلم) مروی است که: «حسد، می خورد اعمال حسنه را، همچنان که آتش هیزم را می خورد.» و از آن حضرت منقول است که: «پروردگار عالم به موسی بن عمران (علیه السّلام) وحی فرمود که: حسد مبر به مردم بر آنچه از فضل من به ایشان رسیده است. و چشم های خود را بر آن مینداز و دل خود را همراه او مکن. به درستی که: کسی که حسد دارد خشمناک بر نعمت های من است. و برابری می کند قسمت هائی را که من میان بندگان خود تقسیم کرده ام. و هر که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست.»و نیز از آن بزرگوار منقول است که: «ترسناک ترین چیزی که از آن بر امت خود می ترسم این است. که: مال ایشان زیاد شود، پس بر یکدیگر حسد بورزند و یکدیگر را به قتل رسانند.» و نیز فرمود: «به درستی که از برای نعمت های خدا، دشمنانی هست. عرض شد: کیان اند؟ فرمود: کسانی که مردم را بر آنچه از فضل خدا به ایشان رسیده حسد می برند.» و در بعضی از احادیث قدسیّه وارد شده است که: «خدا فرمود که: حاسد، دشمن نعمت من، و خشمناک از برای قضای من است. و راضی به قسمتی که در میان بندگانم کرده ام نیست.»و از حضرت ابی عبدالله (علیه السّلام) مروی است که: «آفت دین، حسد و عجب و فخر است.» و نیز از آن جناب مروی است که: «حاسد ضرر به نفس خود می رساند پیش از آنکه ضرری به محسود برسد، مانند ابلیس، که به واسطه حسد، از برای خود لعنت را حاصل کرد و از برای آدم برگزیدگی و هدایت و بلندی و ارتفاع به محل حقایق عهد و اصطفا را. پس محسود باش و حاسد مباش. به درستی که ترازوی حاسد، به واسطه ترازوی محسود همیشه سبک است، یعنی اعمال نیک حاسد به ترازوی اعمال محسود گذارده می شود. و روزی هر کسی قسمت شده است. پس چه نفعی می رساند حسد به حاسد؟ و چه ضرر می رساند به محسود؟ و اصل حسد، از کوری دل، و انکار فضل خداست. و این، دو بال اند از برای کفر. و فرزند آدم به واسطه حسد در حسرت ابدی افتاد و به هلاکتی رسید که هرگز نجاتی از برای او نیست.»و از کلام بعضی از حکماست که: «حسد، جراحتی است که بهبود از برای آن نیست.» و یکی از بزرگان دین گفته است که: «حاسد را از مجالس و مجامع عاید نمی شود مگر مذمت و ذلت. و از ملائکه به او نمی رسد مگر بغض و لعنت. و از خلق نفعی نمی برد مگر غم و محنت. و در وقت مردن نمی بیند مگر هول و شدّت. و در قیامت چیزی به او نمی رسد مگر عذاب و فضیحت.»
صفات حسود
...

پیشنهاد کاربران

بپرس