[ویکی فقه] حدیث الإفک (کتاب). نام کامل کتاب«حدیث الافک و یلیه من مناقب النساء الصحابیات» تالیف الحافظ عبدالغنی بن عبدالواحد المقدسی (متوفی ۶۰۰ ق) به زبان عربی در موضوع حدیث معروف افک درباره یکی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم است.
چنانکه از اسم کتاب معلوم می شود این رساله مختصر به حدیث معروف افک درباره عایشه می پردازد و مولف سعی کرده همه جوانب این حدیث را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. همچنین در این انتهای کتاب رساله ای درباره مناقب صفیه عمه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و ام عماره یکی از زنان صدر اسلام آمده است. کتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حدیث افک و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفیه و ام عماره ذکر شده است. هر کدام از بخش های کتاب مشتمل بر مقدمه ای از محقق است که در مقدمه اول علاوه بر توضیحاتی درباره نسخه کتاب و صفحاتی از نسخه، شرح حال مولف نیز آمده است.
چنانکه از اسم کتاب معلوم می شود این رساله مختصر به حدیث معروف افک درباره عایشه می پردازد و مولف سعی کرده همه جوانب این حدیث را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. همچنین در این انتهای کتاب رساله ای درباره مناقب صفیه عمه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و ام عماره یکی از زنان صدر اسلام آمده است. کتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حدیث افک و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفیه و ام عماره ذکر شده است. هر کدام از بخش های کتاب مشتمل بر مقدمه ای از محقق است که در مقدمه اول علاوه بر توضیحاتی درباره نسخه کتاب و صفحاتی از نسخه، شرح حال مولف نیز آمده است.
[ویکی نور] حدیث الافک و یلیه من مناقب النساء الصحابیات تألیف الحافظ عبدالغنی بن عبدالواحد المقدسی (متوفی 600ق) به زبان عربی در موضوع حدیث معروف افک درباره یکی از زنان پیامبر(ص) است. چنانکه از اسم کتاب معلوم می شود این رساله مختصر به حدیث معروف افک درباره عایشه می پردازد و مؤلف سعی کرده همه جوانب این حدیث را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. همچنین در این انتهای کتاب رساله ای درباره مناقب صفیه عمه پیامبر(ص) و ام عماره یکی از زنان صدر اسلام آمده است.
کتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حدیث افک و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفیه و ام عماره ذکر شده است. هر کدام از بخش های کتاب مشتمل بر مقدمه ای از محقق است که در مقدمه اول علاوه بر توضیحاتی درباره نسخه کتاب و صفحاتی از نسخه، شرح حال مؤلف نیز آمده است.
محقق در مقدمه ای به شرح مختصری درباره مؤلف و نسخه خطی کتاب پرداخته است. در ابتدای متن کتاب به نقل حدیث افک با سندی طولانی از عایشه بسنده شده است. این حدیث از این قرار است که هرگاه رسولخدا(ص) می خواست به سفر برود، میان زنان خود قرعه می زد و هر کدام قرعه به نامش اصابت می کرد او را همراه می برد. در غزوه «بنی مصطلق» نیز میان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عایشه اصابت کرد و وی را با خود همراه برد
در مراجعت از غزوه «بنی مصطلق» هنگامی که رسول خدا(ص) نزدیک مدینه رسید، در منزلی فرود آمد، و پاسی از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحیل داده شد و مردم به راه افتادند.
عایشه گوید: برای حاجتی بیرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندی از دانه های قیمتی بود، و بی آنکه توجه کنم، گردنبندم گسیخته بود و چون به اردوگاه رسیدم به فکر آن افتادم و آن را نیافتم، و مردم هم آغاز به رفتن کرده بودند. پس درپی گردنبند به همانجا که رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را یافتم. در این میان مردانی که شترم را نگهداری می کردند آمده بودند و به گمان اینکه در کجاوه نشسته ام آن را بالای شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامی به اردوگاه بازگشتم که مردم همه رفته بودند و احدی باقی نمانده بود، پس خود را به چادر خود پیچیدم و در همانجا دراز کشیدم و یقین داشتم که وقتی مرا ندیدند در جستجوی من برخواهند گشت. در همان حالی که دراز کشیده بودم صفوان بن معطل سلمی که برای کاری از همراهی با لشکر باز مانده بود، بر من گذر کرد. چون مرا دید، بالای سر من ایستاد و(چون پیش از نزول آیه حجاب مرا دیده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا الیه راجعون، همسر رسول خداست که تنها مانده است. سپس گفت: خدای تو را رحمت کند، چرا عقب مانده ای؟ اما من به وی پاسخ ندادم. سپس شتری را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ایستاد. سوار شدم و آن گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوی اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا که نه ما به مردم رسیدیم و نه آنها از نبودنم در کجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا که اردو در منزل دیگر پیاده شدند و ما هم به همان وضعی که داشتیم رسیدیم. دروغگویان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوی اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بی خبر بودم. سپس به مدینه رسیدم و چیزی نگذشت که سخت بیمار شدم، و با آنکه رسولخدا از بهتانی که نسبت به من گفته بودند به من چیزی نمی گفتند، اما می فهمیدم که رسولخدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته که هرگاه بیمار می شدم، بسیار تفقد و دلجویی می کرد...
کتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حدیث افک و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفیه و ام عماره ذکر شده است. هر کدام از بخش های کتاب مشتمل بر مقدمه ای از محقق است که در مقدمه اول علاوه بر توضیحاتی درباره نسخه کتاب و صفحاتی از نسخه، شرح حال مؤلف نیز آمده است.
محقق در مقدمه ای به شرح مختصری درباره مؤلف و نسخه خطی کتاب پرداخته است. در ابتدای متن کتاب به نقل حدیث افک با سندی طولانی از عایشه بسنده شده است. این حدیث از این قرار است که هرگاه رسولخدا(ص) می خواست به سفر برود، میان زنان خود قرعه می زد و هر کدام قرعه به نامش اصابت می کرد او را همراه می برد. در غزوه «بنی مصطلق» نیز میان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عایشه اصابت کرد و وی را با خود همراه برد
در مراجعت از غزوه «بنی مصطلق» هنگامی که رسول خدا(ص) نزدیک مدینه رسید، در منزلی فرود آمد، و پاسی از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحیل داده شد و مردم به راه افتادند.
عایشه گوید: برای حاجتی بیرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندی از دانه های قیمتی بود، و بی آنکه توجه کنم، گردنبندم گسیخته بود و چون به اردوگاه رسیدم به فکر آن افتادم و آن را نیافتم، و مردم هم آغاز به رفتن کرده بودند. پس درپی گردنبند به همانجا که رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را یافتم. در این میان مردانی که شترم را نگهداری می کردند آمده بودند و به گمان اینکه در کجاوه نشسته ام آن را بالای شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامی به اردوگاه بازگشتم که مردم همه رفته بودند و احدی باقی نمانده بود، پس خود را به چادر خود پیچیدم و در همانجا دراز کشیدم و یقین داشتم که وقتی مرا ندیدند در جستجوی من برخواهند گشت. در همان حالی که دراز کشیده بودم صفوان بن معطل سلمی که برای کاری از همراهی با لشکر باز مانده بود، بر من گذر کرد. چون مرا دید، بالای سر من ایستاد و(چون پیش از نزول آیه حجاب مرا دیده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا الیه راجعون، همسر رسول خداست که تنها مانده است. سپس گفت: خدای تو را رحمت کند، چرا عقب مانده ای؟ اما من به وی پاسخ ندادم. سپس شتری را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ایستاد. سوار شدم و آن گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوی اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا که نه ما به مردم رسیدیم و نه آنها از نبودنم در کجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا که اردو در منزل دیگر پیاده شدند و ما هم به همان وضعی که داشتیم رسیدیم. دروغگویان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوی اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بی خبر بودم. سپس به مدینه رسیدم و چیزی نگذشت که سخت بیمار شدم، و با آنکه رسولخدا از بهتانی که نسبت به من گفته بودند به من چیزی نمی گفتند، اما می فهمیدم که رسولخدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته که هرگاه بیمار می شدم، بسیار تفقد و دلجویی می کرد...
wikinoor: حدیث_الإفک
[ویکی فقه] حدیث الافک (کتاب). نام کامل کتاب«حدیث الافک و یلیه من مناقب النساء الصحابیات» تالیف الحافظ عبدالغنی بن عبدالواحد المقدسی (متوفی ۶۰۰ ق) به زبان عربی در موضوع حدیث معروف افک درباره یکی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم است.
چنانکه از اسم کتاب معلوم می شود این رساله مختصر به حدیث معروف افک درباره عایشه می پردازد و مولف سعی کرده همه جوانب این حدیث را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. همچنین در این انتهای کتاب رساله ای درباره مناقب صفیه عمه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و ام عماره یکی از زنان صدر اسلام آمده است. کتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حدیث افک و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفیه و ام عماره ذکر شده است. هر کدام از بخش های کتاب مشتمل بر مقدمه ای از محقق است که در مقدمه اول علاوه بر توضیحاتی درباره نسخه کتاب و صفحاتی از نسخه، شرح حال مولف نیز آمده است.
گزارش محتوا
محقق در مقدمه ای به شرح مختصری درباره مولف و نسخه خطی کتاب پرداخته است. در ابتدای متن کتاب به نقل حدیث افک با سندی طولانی از عایشه بسنده شده است. این حدیث از این قرار است که هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم می خواست به سفر برود، میان زنان خود قرعه می زد و هر کدام قرعه به نامش اصابت می کرد او را همراه می برد. در غزوه « بنی مصطلق » نیز میان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عایشه اصابت کرد و وی را با خود همراه برد. در مراجعت از غزوه «بنی مصطلق» هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم نزدیک مدینه رسید، در منزلی فرود آمد، و پاسی از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحیل داده شد و مردم به راه افتادند. عایشه گوید: برای حاجتی بیرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندی از دانه های قیمتی بود، و بی آنکه توجه کنم، گردنبندم گسیخته بود و چون به اردوگاه رسیدم به فکر آن افتادم و آن را نیافتم، و مردم هم آغاز به رفتن کرده بودند. پس درپی گردنبند به همانجا که رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را یافتم. در این میان مردانی که شترم را نگهداری می کردند آمده بودند و به گمان اینکه در کجاوه نشسته ام آن را بالای شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامی به اردوگاه بازگشتم که مردم همه رفته بودند و احدی باقی نمانده بود، پس خود را به چادر خود پیچیدم و در همانجا دراز کشیدم و یقین داشتم که وقتی مرا ندیدند در جستجوی من برخواهند گشت. در همان حالی که دراز کشیده بودم صفوان بن معطل سلمی که برای کاری از همراهی با لشکر باز مانده بود، بر من گذر کرد. چون مرا دید، بالای سر من ایستاد و (چون پیش از نزول آیه حجاب مرا دیده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا الیه راجعون، همسر رسول خداست که تنها مانده است. سپس گفت: خدای تو را رحمت کند، چرا عقب مانده ای؟ اما من به وی پاسخ ندادم. سپس شتری را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ایستاد. سوار شدم و آن گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوی اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا که نه ما به مردم رسیدیم و نه آنها از نبودنم در کجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا که اردو در منزل دیگر پیاده شدند و ما هم به همان وضعی که داشتیم رسیدیم. دروغگویان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوی اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بی خبر بودم. سپس به مدینه رسیدم و چیزی نگذشت که سخت بیمار شدم، و با آنکه رسولخدا از بهتانی که نسبت به من گفته بودند به من چیزی نمی گفتند، اما می فهمیدم که رسول خدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته که هرگاه بیمار می شدم، بسیار تفقد و دلجویی می کرد... تا اینکه آیه نازل شد و عایشه از این تهمت مبرا شد. ایشان از ده طریق این حدیث و ماجرا را نقل کرده است و آن را به عایشه نسبت داده اند. در بخش دوم کتاب، حدیث اول به بیان مناقب عمه رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلّم صفیه و مادر زبیر اختصاص دارد. ایشان در جنگ احد و خندق از جمله زنانی بودند که همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم بودند. در بخش دوم این قسمت درباره ام عماره نسیبة بنت کعب و نقش او در جنگ احد یازده حدیث نقل شده است.
وضعیت کتاب
در پاورقی کتاب توضیح لغات و ارجاعات مفیدی به قلم محقق کتاب ابراهیم صالح ذکر شده است. در بخش فهارس کتاب نیز فهرست آیات قرآن ، احادیث ، اشعار، اماکن ، اعلام و اسانید و فهرست مصادر ذکر شده است. کتاب در دمشق به وسیله دارالبشائر به چاپ رسیده است. تنها نسخه خطی کتاب در دار الکتب الظاهریة به خط مولف در دمشق موجود می باشد.
چنانکه از اسم کتاب معلوم می شود این رساله مختصر به حدیث معروف افک درباره عایشه می پردازد و مولف سعی کرده همه جوانب این حدیث را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. همچنین در این انتهای کتاب رساله ای درباره مناقب صفیه عمه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و ام عماره یکی از زنان صدر اسلام آمده است. کتاب در دو بخش ارائه شده است: در بخش اول رساله حدیث افک و در بخش دوم رساله مربوط به مناقب صفیه و ام عماره ذکر شده است. هر کدام از بخش های کتاب مشتمل بر مقدمه ای از محقق است که در مقدمه اول علاوه بر توضیحاتی درباره نسخه کتاب و صفحاتی از نسخه، شرح حال مولف نیز آمده است.
گزارش محتوا
محقق در مقدمه ای به شرح مختصری درباره مولف و نسخه خطی کتاب پرداخته است. در ابتدای متن کتاب به نقل حدیث افک با سندی طولانی از عایشه بسنده شده است. این حدیث از این قرار است که هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم می خواست به سفر برود، میان زنان خود قرعه می زد و هر کدام قرعه به نامش اصابت می کرد او را همراه می برد. در غزوه « بنی مصطلق » نیز میان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام عایشه اصابت کرد و وی را با خود همراه برد. در مراجعت از غزوه «بنی مصطلق» هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم نزدیک مدینه رسید، در منزلی فرود آمد، و پاسی از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحیل داده شد و مردم به راه افتادند. عایشه گوید: برای حاجتی بیرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندی از دانه های قیمتی بود، و بی آنکه توجه کنم، گردنبندم گسیخته بود و چون به اردوگاه رسیدم به فکر آن افتادم و آن را نیافتم، و مردم هم آغاز به رفتن کرده بودند. پس درپی گردنبند به همانجا که رفته بودم، بازگشتم و پس از جستجو آن را یافتم. در این میان مردانی که شترم را نگهداری می کردند آمده بودند و به گمان اینکه در کجاوه نشسته ام آن را بالای شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامی به اردوگاه بازگشتم که مردم همه رفته بودند و احدی باقی نمانده بود، پس خود را به چادر خود پیچیدم و در همانجا دراز کشیدم و یقین داشتم که وقتی مرا ندیدند در جستجوی من برخواهند گشت. در همان حالی که دراز کشیده بودم صفوان بن معطل سلمی که برای کاری از همراهی با لشکر باز مانده بود، بر من گذر کرد. چون مرا دید، بالای سر من ایستاد و (چون پیش از نزول آیه حجاب مرا دیده بود) مرا شناخت و گفت: انا لله وانا الیه راجعون، همسر رسول خداست که تنها مانده است. سپس گفت: خدای تو را رحمت کند، چرا عقب مانده ای؟ اما من به وی پاسخ ندادم. سپس شتری را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ایستاد. سوار شدم و آن گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوی اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا که نه ما به مردم رسیدیم و نه آنها از نبودنم در کجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا که اردو در منزل دیگر پیاده شدند و ما هم به همان وضعی که داشتیم رسیدیم. دروغگویان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوی اسلام متشنج شد؛ اما من به خدا قسم بی خبر بودم. سپس به مدینه رسیدم و چیزی نگذشت که سخت بیمار شدم، و با آنکه رسولخدا از بهتانی که نسبت به من گفته بودند به من چیزی نمی گفتند، اما می فهمیدم که رسول خدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته که هرگاه بیمار می شدم، بسیار تفقد و دلجویی می کرد... تا اینکه آیه نازل شد و عایشه از این تهمت مبرا شد. ایشان از ده طریق این حدیث و ماجرا را نقل کرده است و آن را به عایشه نسبت داده اند. در بخش دوم کتاب، حدیث اول به بیان مناقب عمه رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلّم صفیه و مادر زبیر اختصاص دارد. ایشان در جنگ احد و خندق از جمله زنانی بودند که همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم بودند. در بخش دوم این قسمت درباره ام عماره نسیبة بنت کعب و نقش او در جنگ احد یازده حدیث نقل شده است.
وضعیت کتاب
در پاورقی کتاب توضیح لغات و ارجاعات مفیدی به قلم محقق کتاب ابراهیم صالح ذکر شده است. در بخش فهارس کتاب نیز فهرست آیات قرآن ، احادیث ، اشعار، اماکن ، اعلام و اسانید و فهرست مصادر ذکر شده است. کتاب در دمشق به وسیله دارالبشائر به چاپ رسیده است. تنها نسخه خطی کتاب در دار الکتب الظاهریة به خط مولف در دمشق موجود می باشد.
wikifeqh: حدیث_الإفک _(کتاب)