حاج شیخ حسین تقوى اشتهاردى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] محقق وارسته و استاد معظم، حضرت آیت الله حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی؛ در شرح حال خود مطالبی نوشته که خلاصه آن چنین است: «در اشتهارد، به سال 1304 ش، در یک خانواده روحانی، چشم به این جهان گشود. پدر و مادرش از داشتن نخستین پسر خشنود شدند و نام این نوزاد فرخنده را حسین گذاشتند. حسین در کنار پدر و مادر مهربان خود پرورش یافت و در پنج یا شش سالگی نزد پدر، تحصیل را آغاز کرد. طبق رسم آن زمان، نخست به یادگرفتن تلاوت آیات قرآن پرداخت. بر اثر استعداد سرشار، بزودی تلاوت همه آیات قرآن را فراگرفت. پس از آن، به تحصیل درس فارسی، که کتاب «معراج السعادة»، تألیف مرحوم آیت الله ملا احمد نراقی؛ بود، پرداخت. قدری ریاضی نیز در محضر پدر آموخت. در این هنگام خواندن و نوشتن را به طور کامل فراگرفته بود.
در دوازده سالگی به خواندن «جامع المقدمات» که اولین کتاب درسی حوزه است، مشغول شد. چون هنوز مدرسه علمیه اشتهارد در آن وقت مخروبه بود، این کتاب را نیز همراه بعضی از دوستان در مسجد نزد پدرش می آموخت. تا این که سال 1315 شمسی فرارسید. مرحوم حاج شیخ یحیی تقوی، مدرسه علمیه مخروبه را در آن سال تعمیر کرد و حوزه کوچکی در آن جا تشکیل داد. شیخ حسین تقوی، در آن جا همراه بعضی از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانین» را نزد پدر فراگرفت و در کنار درس، برای تأمین زندگی به کار و کسب نیز اشتغال داشت».
پدر بزرگوار ایشان، حضرت آیت الله حاج شیخ یحیی تقوی (1267-1338 هـ.ش) از علمای برجسته، مخلص و خدمتگذار شهر اشتهارد (واقع در 52 کیلومتری جنوب غربی شهرستان کرج) بود. این عالم ربانی، در صفات و ارزش های اخلاقی، عرفانی و شاگردپروری، در سطح بالایی قرار داشت. در این جا بهتر است ویژگی های اخلاقی ایشان را از زبان فرزند صالحش، مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین تقوی؛ مرور کنیم: مرحوم والد، آیت الله حاج شیخ یحیی تقوی؛ از مصادیق آیه شریفه «والذاکرین الله کثیراً؛(1) آنان که بسیار یاد خدا را یاد می کنند»، بود.
همواره حتی هنگام غذاخوردن و نیمه های شب، هنگامی که بیدار می شد، لب هایش به ذکر خدا حرکت می کرد. ایشان از وجوه شرعی استفاده نمی کرد به علت منبر خوب و نفس گرم، همواره پای منبرش پر از جمعیت می شد. بسیار ساده زندگی می کرد. به تعلقات دنیا دل نبسته بود. در اشتهارد به سال 1315 شمسی، در عصر اوج دیکتاتوری رضاخان، به تأسیس حوزه علمیه پرداخت. در حدود بیست طلبه، دروس مقدمات و سطح حوزه را در محضرش می خواندند. بسیاری از فضلای اشتهارد که هم اکنون در حوزه علمیه قم هستند، از شاگردان او می باشند. در بیان احکام الهی، جلسات بسیار تشکیل می داد. تحول وسیع و چشمگیر برای جذب مردم به اسلام و فراگیری احکام اسلام به وجود آورده بود.
بر اثر معرفت و پرهیزکاری، دارای کرامت شده بود. روزی برایم نقل می کرد: «در باغ یک درخت آلوچه داشتیم که هیچ میوه نمی داد. لذا روزی دایی مادرم تصمیم گرفت آن درخت را از ریشه قطع کند؛ اما من او را از این کار بازداشتم و گفتم: من ضامن می شوم که از این به بعد، میوه بدهد. سال بعد، آن درخت به قدری آلوچه داد که نزدیک بود شاخه هایش از سنگینی به زمین برسد».(2)
روزی در مورد مخارج لوله کشی آب آشامیدنی از مزرعه میرزا محمود (حدود شش کیلومتری اشتهارد) به اشتهارد، نیاز شدید به مبلغ سه هزار تومان (به پول آن زمان) پیدا کردم که باید در همان روز به طلبکار بپردازم. دستم خالی بود. کنار مرقد پدرم آمده، عرض کردم: پدر! تو در پیشگاه خدا آبرو داری، درمانده شده ام، از خدا بخواه این نیازم برطرف شود. چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم شخص خیراندیشی نزد من آمد و با کمال احترام همان مقدار پول را به من داد و گفت: در مورد آبرسانی به مصرف برسانید.
و نیز آورده اند که در بستر رحلت، با این که نمی توانست برخیزد، ناگاه برخاست تا به طرف در اطاق برود. به کمک حاضران نزدیک در آمد و با حالی عرفانی و ملکوتی، گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله؛ اجازه بدهید آقایان وارد شوند» سپس به جای خود بازگشت و پس از چند دقیقه به لقاءالله پیوست. در لحظات آخر عمر، ذکر شهادتین بر زبانش جاری بود؛ در همین حال به حاضران می فرمود: «خداوند در شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله، عبودیت را بر رسالت مقدم داشته است؛ «عبده و رسوله»؛ یعنی در پرتو بندگی خدا و پیمودن مراحل بندگی می توان به درجات عالی رسید».(3) به هر حال شخصیت فکری، اخلاقی و اجتماعی آیت الله تقوی در سایه چنین پدری شکل گرفت و به رشد و تعالی رسید.

پیشنهاد کاربران

بپرس