حاج اشرفی مازندرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] حاج ملا محمد فرزند ملا محمد مهدی بارفروش مازندرانی معروف به حاج اشرفی یکی از مفاخر بزرگ مکتب ما در اوایل قرن چهاردهم هجری است. معظم له عالمی ربانی، مجتهدی سبحانی و عارفی صمدانی، صاحب کرامات و مقامات بود، و از ارادتمندان واقعی به خاندان آل اطهار، که از کثرت عشق و علاقه و محبت به این خاندان و به جهت صفای باطنش مورد توجه ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین قرار گرفت.
حاج اشرفی از شاگردان سعید العلما و شیخ انصاری بود و سالها در مازندران اقامت داشت و سرانجام هم در سال 1315 در بابل وفات نمود. حاج اشرفی مجتهدی عامل و زاهدی بارع و مجتهدی خاشع و دانشمندی با معرفت و کمال بود و در فقه و اصول و حدیث و تفسیر مهارت یافت.
اسرار الشهاده و شعائر الاسلام از تألیفات اوست و علمائی متعدد شاگردان او و فضلا و شیعیانی از مقلدین او بودند. حاج اشرفی هم پهلوان علم و شریعت بود و هم عارفی در مسیر عشق و کمال که در علم و عمل و عرفان و معرفت گوی سبقت را از سایرین ربود.
نوشته اند چون خواص اصحاب و شاگردان او خواستند از مازندران به قصد مشهد علی بن موسی علیه السلام به زیارت روند، به این استاد گوید قصد زیارت سرور دو جهان دارم اگر مرا امری است بفرمائید. او با چشمی گریان و دلی سوزان گوید: سلام مرا به آقا برسان و این رقعه به ضریح مبارک رسان. و با چنین جملاتی که آقا مدتها است ما را فراموش نموده و فقیر را به عشق فراق سوزانده! باشد که گوشه چشمی به ما کند! این عالم صالح در مشهد مدتی پیام این عالم ربانی را فراموش نمود، ناگهان به مواقعی خلوت به هنگام سلام عودت، به یاد پیغام و نامه افتاد که این بیت را در جواب شنید:
آینه شود جمال پری طلعتان طلب جاروب کــــــن خانه و پـــس میهمــــان طلــــب
مرد صالح بیت مذکور را به خاطر سپرد و خرسند بود که پاسخی برای استاد بازگو گردیده. جالب آنکه همینکه این عالم به دیار خویش رسید پیش از آنکه سخنی در این مورد گوید، شیخ اشرف با دلی شکسته و اشکی ریزان خطاب به این عالم همان بیت را زمزمه می کند که آری می بایست: آئینه شو و جمال... رو شرح حالش برخوان و از من فقیر سلامی به او رسان، که نه فقط جناب حاج اشرفی، بلکه راه رسیدن به مراتب کمال همه را باز است. اگر تمایلات گوناگون بخوابد و شیاطین و نفس اماره بگذارد و تشعشعاتی به صفای درون بتابد، مسلما فطرتی پاک و گوهری شریف و ذری خالص به باید بود که چون به کنار ضریح ائمه رسد به گوشه خزد و با قلبی مملو از عشق و بصیرت فقط معشوق را ببیند! او بدین نازد و این بدو گرید، که طرق معرفت و رسیدن به کمال همه را باز و اشرفیها رفتند، و با آنکه خلوص و صفای باطن داشت سرور دو جهان شفافیت بیشتر انتظار دارد.
اما اغلب ما کجا هستیم و به چه امور می اندیشیم. هدف از زندگی را نیافتیم. روح ملکوتی و علوی را بدینجا پر و بالی ندادیم، که فردا میلیونها سال نوری در پیش و دیدن کهکشانها و عرش برین روحی مصفا را در خویش، که راهی بس طولانی تا قاب قوسین او ادنی در پیش است و برخی خالصانه به جنات عدن و فردوس برین به کنار هم رسیدند، و فقیران را به دیار خاکین به افکاری پست رهانیدند. و از دور نظاره گر زمینیان گردیدند و فریاد زدند که «کل نفس بما کسبت رهینه».

پیشنهاد کاربران

بپرس