جیش اسامه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جیش اسامه، نام آخرین سپاه فراهم شده به دستور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای دفاع در برابر حملات امپراطوری روم بوده است.
چون پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، در آخر ذی الحجه از حجة الوداع به مدینه بازگشت، در ماه محرم سپاهی به سوی شام فرستاد، رایتی بست و به بنده آزاد کرده خود، اسامة بن زید بن حارثه سپرد و در حالی که برخی از بزرگان مهاجر و انصار در آن بودند، وی را امیر کرد و امر نمود که سپاه را به سرزمین بلقاء و داروم تا اردن از فلسطین و مشارف شام، همان جا که پدرش و جعفربن ابی طالب به شهادت رسیده بودند، ببرد.
اطاعت از فرمانده منصوب
جوانی اسامه و حضور بزرگان مهاجر و انصار مسئله ای بود که در این سپاه جریاناتی را موجب گردید. مورخین می گویند ابوبکر و عمر نیز از لشکریان بودند و مردمی به سخن آمدند و گفتند: (اسامه) جوان و هفده ساله است، پیامبر جوانی تازه سال را بر بزرگان مهاجرین و انصار ریاست و امارت داده است. پس چون زمزمه ها بالا گرفت رسول خدا با حال بیماری که داشت به مسجد آمد بر فراز منبر فرمود:«به من خبر رسیده که قومی در باب فرماندهی اسامه سخنانی گفته اند و بر او طعن زده اند اگر هم اکنون بر اسامه طعن می زنید پیش از این بر پدرش نیز طعن زدید با این که هر دو به راستی برای فرماندهی شایستگی داشتند. لشکر اسامة را روانه کنید. لشکر اسامة را روانه کنید، لشکر اسامة را روانه کنید.» سه بار تکرار کرد» آن گاه از منبر فرود آمد. پس مردم با شتاب روی به بار و بنه خویش نهادند به سپاه پیوستند و اسامة سپاه خود را در یک فرسنگی مدینه جایگزین کرد.
دعای پیامبر
اما چون خبر رسید که بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سخت تر شده است، اسامه از لشگرگاه خود به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد، سر فرود آورد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را بوسید. آن حضرت سخنی نمی گفت، ولی دست های خود را به آسمان برافراشت و بر شانه اسامه نهاد. اسامه گوید: دانستم که مرا دعا می فرماید.
بازگشت لشکر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس