جویبار

/juybAr/

مترادف جویبار: جدول، جوی، رود، نهر

معنی انگلیسی:
arroyo, brook, stream, plac abocunding in streems, [rare.] brook

لغت نامه دهخدا

جویبار. ( اِ مرکب ) کنار جوی آب. ( برهان ) :
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن.
حافظ.
|| جایی که در آن جوی آب بسیار باشد. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). آنجا که ممر جویهای بزرگ باشد یا کثرت جویهای خرد. ( شرفنامه منیری ). || جوی بزرگی که از جویهای کوچک بهم رسیده باشد. ( برهان ) :
خروشان بر شهریار آمدند
همه دیده ها جویبار آمدند.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

جوی آب، کنارجوی آب، جوی بزرگی ازچندجوی کوچک
( اسم ) ۱- جایی که در آن جوی آب بسیار باشد. ۲- جوی بزرگی که از جویهای کوچک تشکی شده باشد.

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - کنار جوی . ۲ - جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل شده باشد.

فرهنگ عمید

۱. جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل می شود.
۲. [قدیمی، مجاز] کنار جوی آب.
۳. [قدیمی] جایی که در آن جوی بسیار باشد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جویبار، شهرستان و شهری در استان مازندران .
در شمال استان مازندران واقع و مشتمل است بر دو بخش به نامهای مرکزی و گیل خوران ، و دو شهر جویبار و کوهی خیل . شهرستان جویبار در قسمت جلگه ای استان قرار دارد و رود تالار زمینهای غربی آن را آبیاری می کند. رود فصلی سیاهرود (به طول حدود پنجاه کیلومتر)، پس از آبیاری زمینهای شهرستان ، به دریاچه مازندران می ریزد. در شهرستان جویبار نُه آب بندان (جمع مساحت ۸۴۷ هکتار) وجود دارد که پرندگان مهاجر آبزی و کنارآبزی (اردک سرسبز، چنگر، حواصیل ، پرستو دریایی و خروس کولی ) به آنجا کوچ می کنند.
← جویبار در سالهای ۱۳۲۳- ۱۳۲۹
مرکز شهرستان جویبار، تقریباً در قسمت مرکزی شهرستان واقع است . این شهر نُه متر پایین تر از سطح آبهای آزاد است . فاصله مستقیم شهر از دریاچه مازندران حدود پانزده کیلومتر است . سیاهرود از مشرق آن می گذرد. کارخانه پنبه پاک کنی (احداث در ۱۳۱۴ ش در محله باغلو) در آن فعالیت دارد و پنبه از محصولات اصلی این منطقه به شمار می رود. راه اصلی ، شهر جویبار را به شهرهای کوهی خیل در شمال (به طول حدود پنج کیلومتر)، کیاکلا در جنوب غربی (به طول حدود دوازده کیلومتر) و بابلسر در شمال غربی (به طول حدود سی کیلومتر) متصل می کند. آبادی جویبار در ۱۳۴۰ ش شهر شد. در سرشماری ۱۳۷۵ ش ، جمعیت شهر جویبار ۹۰۹، ۲۳ تن بوده است .
پیشینه
نام جویبار در منابع به صورتهای جوبر، جوبار، جوی بار و باغلو آمده است . ظاهراً به سبب وجود منابع غنی آبهای زیرزمینی به جویبار معروف شده است. از پیشینه شهر جویبار قبل از دوره صفویه (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) اطلاع چندانی در دسترس نیست . وحید قزوینی ، اعتمادالسلطنه ، مکنزی ، میرزا ابراهیم و ملگونوف اشاراتی به منطقه و قریه های آن دارند. در زمان محمدعلی شاه قاجار (حک: ۱۳۲۴ـ۱۳۲۷) رابینو در ذکر روستاهای فرح آباد (جزو ساری )، از آبادی جویبار و از کوچ اجباری قبیله کرد مُدانلو (در دوره نادرشاه ) به جویبار نیز یاد کرده است در اوایل دوره پهلوی (۱۳۰۴ـ۱۳۵۷ ش )، مسعود کیهان از بلوک گیل خوران به مرکزیت جویبار در مشرق بلوک کیاکلا یاد کرده است . رزم آرا نیز باغلو را مشهور به جویبار دانسته و نوشته که قصبه ای با ۱۰۰، ۳ تن جمعیت ، دارای محصولات پنبه و غلات و کنجد ، و کارخانه پنبه پاک کنی دولتی و جمعه بازار عمومی در یک کیلومتری جنوب آنجاست .از زیارتگاههای مهم آن امامزاده مهدی میرهادی و امامزاده صادق رضا است .

دانشنامه عمومی

جوی بزرگی که معمولاً از به هم پیوستن جوی های کوچک تشکیل می شود، جویبار یا نهر نام دارد. واژه جویبار همچنین می تواند به کناره های یک جوی اشاره داشته باشد.
جویبارها در چرخه آب و تغذیه آب های زیرزمینی حائز اهمیت هستند و مجرایی برای مهاجرت و نقل مکان ماهی ها و دیگر حیات وحش ایجاد می کنند. با توجه به مسئله انقراض هولوسین، جویبارها همچنین نقشی حیاتی در ارتباط دادن زیستگاه های چندپاره شده و نیز محافظت کردن از تنوع زیستی بازی می کنند.
علم مطالعه جوی ها و آب راه ها در حالت کلی به عنوان علم هیدرولوژی سطحی شناخته می شود و عنصر اصلی دانش جغرافیای محیطی است. [ ۱]
عکس جویبار

جویبار (مازندران). جویبار ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) یکی از شهرهای استان مازندران و مرکز شهرستان جویبار است. جمعیت شهر جویبار در سال ۱۳۹۵، برابر با ۷۷٬۵۷۶ نفر بوده است. بر مبنای آخرین داده های جغرافیایی بیشترین درازای شهر جویبار ۵ کیلومتر می باشد. [ ۴] [ ۵] مردم جویبار از قومیت طبری هستند[ ۶] و به زبان مازندرانی[ ۳] صحبت می کنند.
نام این شهر در گذشته به صورت جوبر و جوبار ثبت شده و مرکز دهستان گیل خوران در بخش مرکزی شهرستان قائم شهر بود. از جویبار قهرمانان بزرگی در رشته کشتی به افتخارات بین المللی رسیده اند. رودخانه سیاهرود از میان این شهر عبور کرده و به دریای خزر می ریزد. [ ۷]
واژه جویبار متشکل از دو واژه جوی ( رود کوچک ) و بار ( ساحل ) می باشد و در منابع تاریخی به صورت جوبر، جوبار، جوی بار و باغلو آمده است، جویبار به علت فراوانی آب های جاری و زیر زمینی به این نام خوانده می شود. [ ۸] منطقه جویبار در گذشته گیل خواران نامیده می شد. نام گیل خواران مرکب از واژه های گیل، خوار، ان است. گیل در زبان بومی به معنی آلوچه کوهی و ازگیل وحشی جنگلی است. علت لفظ گیل خواران به منطقه جویبار وجود درختان بیشمار درختان ازگیل می باشد. در سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار به وجود بی شمار درختان ازگیل در این منطقه اشاره شده است. [ ۹] دهخدا در لغت نامه خود پس از اشاره به محدوده جغرافیائی گیل خواران ( محدوده جغرافیائی گذشته جویبار ) شرحی کوتاه در مورد آن و مردمانی که به این واژه مشهورند مجازاً واژه گیل را به مردمانی جنگاور و کار زای و افراد شجاع و دلیر در ادبیات فارسی بیان نموده و در معنی شجاع و دلیر جنگاور مستعمل شده است و واژه خوار که در زبان مازندرانی استفاده می شود، که ریشه در زبان طبری کهن طبرستان یا مازندرانی با محدوده جغرافیائی و تاریخی اش دارد و به معنی خوب می باشد. [ ۱۰]
از میان دیدنی های آن می توان به دو زیارتگاه به نام های امامزاده مهدی میر هادی و امامزاده صادق رضا ( که گفته می شود از نوادگان جعفر صادق هستند ) ، سواحل چپکرود، پل تاریخی آزان، خشت پل و تکیه کردکلا اشاره کرد. [ ۱۱] جمعه بازار جویبار قدیمی ترین بازار سنتی استان مازندران است. [ ۱۲]
استان مازندران پیش از اسلام تپورستان ( به پهلوی: ) نامیده می شد که برگرفته از نام قوم تپوری ( به یونانی: Τάπυροι ) می باشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد. [ ۱۳] [ ۱۴] [ ۱۵] به اعتقاد مورخان آماردها نخستین سکنه باستانی مازندران بودند و آماردها از آمل تا تنکابن و تپورها از آمل تا گرگان سکونت داشتند. [ ۱۶] در عصر هخامنشی در کرانه جنوبی دریای مازندران اقوام، تپوری، آمارد، آناریاکه و کادوسی سکونت داشتند. [ ۱۷] مورخان آماردها را به مردمان داهه و سکایی و پارسی پیوند داده اند. هرودوت از قبیله مارد ( mardes ) در کنار دائی ها ( daens ) ، دروپیک ها ( dropiques ) ، و ساگارتی ها ( sagarties ) به عنوان پارس های کوچنشین و صحراگرد یاد کرده است. [ ۱۸] پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کرده است. [ ۱۹] استرابون ( ۶۳ ق. م ) قوم آمارد را در کنار اقوام تپوری، کادوسی و کرتی به عنوان اقوام کوهستان نشین شمال کشور یاد می کند. استرابو می نویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی ( Cadusii ) و آماردی ( Amardi ) و تپوری ( Tapyri ) و کرتی ( Cyrtii ) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است. [ ۲۰] به گفته واسیلی بارتلد تپوری ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م. آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تپوری ها اهدا شد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر در آن زمان از تپوری ها نام می برد. [ ۲۱] به گفته یحیی ذکا در «کاروند کسروی» آورده است: آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند. [ ۲۲] به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران می زیستند و تپوری ها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگه ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوری ها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد. [ ۲۳] شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند. [ ۲۴]
عکس جویبار (مازندران)عکس جویبار (مازندران)عکس جویبار (مازندران)عکس جویبار (مازندران)عکس جویبار (مازندران)عکس جویبار (مازندران)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

rush (اسم)
تعجیل، حمله، جویبار، یورش، جوی، خیز، بوریا، فشار، یک پر کاه، ازدحام مردم، نی بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، حرکت شدید

acequia (اسم)
نهر ابیاری، جویبار

rivulet (اسم)
جویبار، جوی کوچک، نهر کوچک

rill (اسم)
جویبار، جوی کوچک، منبع، شیارهای ساحلی دریا

coulee (اسم)
جویبار، جوی خشک

fluor (اسم)
جویبار، جریان، مواد فلورین دار

streamlet (اسم)
جویبار، نهر کوچک

فارسی به عربی

اندفاع , خیشوم

پیشنهاد کاربران

نام شهری در استان مازندران که به پایتخت کشتی ایران معروف است.
جوی بزرگی که معمولاً از به هم پیوستن جوی های کوچک تشکیل می شود، جویبار یا نهر نام دارد. واژه جویبار همچنین می تواند به کناره های یک جوی اشاره داشته باشد.
جویبار = جوی بار ( باریک و نازک ) = > به جایی گفته شده که جوی ها باریک دارد و نه رودخانه
و بار = bar لاتین به چم جاییت که پیشخوان دارد ( پیشخوان نازک ) و در بارکد هم به چم کدهای میله ای با همان نازک است به بریخت هاشور در کنار هم پین شدند.
جویاب
پایتخت کشتی ایران

بپرس