جوهر ثابت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوهر در زبان فارسی به معنای گوهر و سنگی است که بتوان چیزی از آن استخراج کرد که مورد استفاده باشد. معادل این واژه در زبان فرانسه و انگلیسی، Substance است.
فیلسوفان این لفظ را به چند معنی به کار برده اند: اولی؛ جوهر در مقابل عرض که عبارتست از موجود قائم به ذات ، چه حادث و چه قدیم. دومی؛ ذاتی پذیرای صفات پی در پی متضاد با خودش باشد. معنای دیگر، ماهیتی است که وقتی در موجودات خارجی یافت شود، در موضوع نباشد. این واژه به معنای موجود بی نیاز از محلی که در آن فرود آید نیز استعمال شده است. ابن سینا می گوید: جوهر چیزی است که وقتی یافت شد در موضوع نباشد؛ یعنی در محلی نباشد که آن محل بتواند بدون نیاز به این جوهر ، وجود و قوام داشته باشد. اشیا و موجودات خارجی را هر گاه بررسی نماییم در می یابیم که بعضی موجود مستقل بوده و بعضی دیگر مستقل نبوده و قائم بغیرند؛ بعضی وجود استقلالی دارند و بعضی تبعی. به طور کلی وجود بعضی وجودات، انتزاعی است؛ مانند مفهومات و اضافات و بعضی در محل اند و بعضی بی نیاز از محل. موجوداتی که مستقل بوده و در تقرر وجودی نیاز به محل نداشته باشند جوهرند و حق وجود عینی آن ها این است که در موضوعی از موضوعات نباشند و موجوداتی که تبعی بوده و حق وجود عینی آن ها این است که در موضوعی از موضوعات و محلی از محل ها باشند عرض هستند.
تغییر جوهر از نگاه فلاسفه
تا زمان ملاصدرا ، به این علت که فلاسفه به تغییر در جوهر اعتقادی نداشته اند، بحثی تحت عنوان جوهر سیال و ثابت مطرح ننموده اند و آنان جواهر را ثابت و بدون تغیییر می پنداشتند و اصولا تحول و تغییر در جوهر را غیر ممکن می دانستند. هرچند بوعلی سینا در کتاب شرح اشارات خود از برخی حکما نقل نموده است که جوهر را به ثابت و سیال تقسیم نموده است، به این بحث اشاره ای گذرا نموده است، ولی اکثر آنان مخالف این نظر بوده اند. استدلال آنان این بود که هر حرکت و تغییری نیاز به موضوعی دارد تا در ظرف آن صورت بگیرد. از سوی دیگر حرکت در اشیاء با این پشتوانه بوده که موضوع آن حرکت که جوهر شیء است، ثبات دارد، حال اگر تغییر و حرکت در جوهر اشیاء روی دهد، این امر مستلزم این است که حرکتی باشد ولی موضوع ثابتی در زمان وقوع ان وجود نداشته باشد و این همان تحقق حرکت بدون متحرک است که محال است.
نظریه حرکت جوهری
با ارائه نظریه حرکت جوهری و اثبات امکان تغییر در جواهر اشیاء و اینکه اصولا تغییر در جوهر اشیاء امری مسلم و غیر قابل انکار است، این بحث جای خود را در کتابهای فلسفی باز نمود که جوهر نیز ثابت و متغیر دارد. هرچند این بحث به این عنوان، در هیچ کتاب فلسفی مطرح نشده است. بر اساس اصول حرکت جوهری تمامی اشیاء در جهان پیرامون ما که به چشم می آید، دارای حرکت هستند و تغییر می یابند و تغییر ظاهری آنها که در احوال و عوارض آنها روی می دهد، بدون تغییر و تحول در ذات و جوهرشان امکان پذیر نیست. اما می دانیم که برخی از موجودات هستند که به فعلیت کامل رسیده اند و هیچ گونه تغییر در آنها راهی ندارد؛ زیرا تغییر ناشی از این است که شیء می خواهد به کمال برسد و از حالت سکون که برای شیء نقص به شمار می رود خارج شود. حال اگر هیچ استعداد و حالت انتظاری در شیئی وجود نداشته باشد پس در آن شیء به هیچ وجه تغییری روی نخواهد داد. این اشیاء مجرد هستند و ماده ندارند. این اشیاء، وجودشان سیال و تدریجی نیست و فاقد قوه و ماده می باشند. ذات باری تعالی که از هرگونه ماده و قوه و استعدادی مبرا می باشد مصداق کامل جوهر ثابت است. ملائکه نیز از همین قبیل هستند؛ زیرا آنان از نظر وجودی هیچ استعدادی که به فعلیت نرسیده باشد را ندارند و فعلیت محض هستند و تغییر در آنها راهی ندارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس