جواهر عقلانی و مثالی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوهر عقلانى مجرد تام بوده و علاوه بر اینکه ذاتا داراى ابعاد مکانى و زمانى نیست تعلقى هم به موجود مادى و جسمانى نداشته و نسبت عقل بر چنین موجودى ربطى به عقل بمعناى قوه درک کننده مفاهیم کلى ندارد. اشراقیین عالم دیگری را به عنوان عالم مثالی آورده اند که واسطه بین عالم جسمانی و عالم عقلی است.
فلاسفه پیشین برای اثبات جواهر عقلانی راه های پر پیچ و خمی را پیموده اند مثلا همگی ایشان برای اثبات عقل اول که بسیط ترین و کاملترین موجودات امکانی است به قاعده الواحد وحدت معلول در صورت وحدت علت بی واسطه تمسک کرده اند و از سوی دیگر عقل فعال را بعنوان فاعل قریب برای عالم عناصر مادون فلک قمر و نیز بعنوان افاضه کننده مفاهیم عقلی به انسان و خزانه معقولات وی معرفی نموده برای اثبات آن وجوه مختلفی را ذکر کرده اند و نیز برای اثبات عقول طولیه دهگانه از فرضیه افلاک نه گانه مدد گرفته نه عقل را بعنوان فاعل قریب برای افلاک و نیز بعنوان غایت برای حرکات ارادی نفوس آنها تصور کرده اند که با عقل فعال مجموعا عقول عشره را تشکیل می دهند همچنین فلاسفه برای اثبات عالم عقلی و مخصوصا اشراقیین برای اثبات عقول عرضیه مثل افلاطونیه به قاعده امکان اشرف تمسک کرده دلائلی برای اعتبار آن آورده اند و در اینجا مجال نقل و نقد بیانات و استدلالات ایشان نیست. اما با توجه به اصالت وجود و مراتب تشکیکی وجود و حقیقت رابطه علیت که در فلسفه صدرالمتالهین به اثبات رسیده راه ساده تر و در عین حال متقن تری برای اثبات عالم عقلی بدست آمده است که می توان آن را تبیین جدیدی برای قاعده امکان اشرف تلقی کرد از اینروی نخست به توضیحی پیرامون قاعده مزبور می پردازیم آنگاه نتیجه ای را که از آن برای مسئله مورد بحث می توان گرفت بیان می کنیم.
قاعده امکان اشرف
مفاد این قاعده آن است که اگر دو موجود امکانی را در نظر بگیریم که یکی اشرف از دیگری باشد باید موجود اشرف در مرتبه ای مقدم بر غیر اشرف تحقق یابد و علیتی نسبت به غیر اشرف داشته باشد پس در صورتی که وجود اشرف برای ما ثابت نباشد از وجود غیر اشرف می توانیم وجود آن را کشف کنیم و کیفیت استفاده از این قاعده برای مسئله مورد بحث به این صورت است که جوهر عقلانی اشرف از دیگر جواهر است و باید طبق این قاعده در مرتبه ای مقدم بر آنها تحقق یابد به طوری که واسطه در وجود آنها باشد پس وجود سایر جواهر کاشف از وجود آن در مرتبه ای مقدم بر آنهاست.
← برهان قاعده امکان اشرف
چنانکه قبلا اشاره شد اشراقیین عالم دیگری را بنام اشباح مجرده یا صور معلقه اثبات کرده اند که واسطه ای بین عالم عقلی و عالم جسمانی است و بدین مناسبت در لسان متاخرین به عالم برزخ نامیده شده چنانکه آن را عالم مثال نیز می نامند.احتمالا اشراقیین این مطلب را از بیانات عرفاء الهام گرفته باشند و یا خودشان از راه مکاشفات به آن پی برده باشند و در نصوص دینی مطالبی بخصوص درباره عالم برزخ و سؤال نکیر و منکر و مانند آنها وارد شده که بوسیله آن قابل توجیه است. لازم به تذکر است که شیخ اشراق اصطلاح برزخ را درباره این عالم بکار نمی برد و آن را بر عالم مادی اطلاق می کند نیز باید توجه داشت که اطلاق مثال بر این عالم بمعنای دیگری غیر از مثل افلاطونی است زیرا آنها مجرد تام و از قبیل جواهر عقلانی هستند در صورتی که جوهر مثالی نوعی دیگر از موجودات بشمار می رود که نه مانند جوهر عقلانی بکلی فاقد صفات و حدود جسمانی است و نه مانند جوهر جسمانی قسمت پذیر و مکان دار است بلکه از قبیل صورت های خیالی است که در ذهن انسان مرتسم می گردد و برای اینکه مثلا نصف آنها را تصور کنیم باید دو صورت کوچکتر را در ذهن خودمان بوجود بیاوریم نه اینکه صورت بزرگتر به دو نیمه تقسیم شود.همچنین باید دانست که تعبیر اشباح و مانند آن درباره این عالم بدین معنی نیست که موجودات این عالم صورت های کمرنگی از موجودات جسمانی هستند و از نظر مرتبه وجودی ضعیف تر از آنها می باشند بلکه این تعبیر نشان دهنده وجود صورت های ثابت و تغییرناپذیری در آن عالم است که نه تنها ضعیف تر از موجودات مادی نیستند بلکه قویتر از آنها بشمار می آیند. شیخ اشراق صورت هایی که در آینه دیده می شود را از قبیل اشباح مجرده پنداشته و نیز صورت هایی که در خواب دیده می شود و همچنین جنیان را مربوط به این عالم دانسته بلکه ادراک حسی را نیز مشاهده صورت های مثالی موجود در این عالم تلقی کرده است ولی صدرالمتالهین ادراکات حسی را مربوط به مرتبه مثال نفس دانسته چنانکه در جای خودش توضیح داده خواهد شد و اما صورت هایی که در آینه دیده می شود در اثر انکسار نور بوجود می آید و ربطی به عالم مثال ندارد.همچنین طبق ظواهر کتاب و سنت جن موجود جسمانی لطیفی است که بتعبیر قرآن کریم از آتش آفریده شده و دارای خصایص جسمانی می باشد و حتی در تکلیف و ثواب و عقاب با انسان شریک است هر چند در اثر لطافت مورد احساس افراد عادی قرار نمی گیرد.به هر حال وجود اشباح مجرد از ماده قابل انکار نیست و در روایات شریفه تعبیراتی مانند اشباح و اظلال وارد شده که قابل انطباق بر آنهاست و کمتر کسی است که قدمی در راه سیر و سلوک برداشته باشد و چیزی از این قبیل موجودات را مشاهده نکرده باشد اما اثبات آنها از راه برهان عقلی چندان آسان نیست.
← اثبات جوهر مثالی با قاعده امکان اشرف
...

پیشنهاد کاربران

بپرس