[ویکی فقه] جوانی صالح (قرآن). حضرت صالح ع به عنوان مبلّغ دین الهی فردی جوان، خوش نام و خوش سابقه در میان قومش بود.
صالح علیه السلام، جوانی خوش نام و مورد امید قومش:•«قالوا یـصــلح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا اتنهـنا ان نعبد ما یعبد ءاباؤنا واننا لفی شک مما تدعونا الیه مریب:گفتند: ای صالح، تو پیش از این در میان ما مایه امید بودی (که دین ما را بپذیری یا سرپرست ما باشی)! آیا ما را از پرستش آنچه پدران ما می پرستیدند باز می داری؟! و حقّا که ما از آنچه ما را بدان می خوانی (خدای بدون شریک) در شکّی تردیدزا و ابهام آوریم.». کلمه" رجاء" وقتی در مورد انسانی استعمال می شود و مثلا به کسی گفته می شود:" ما به تو امیدها داشتیم" منظور ذات آن کس نیست بلکه منظور افعال و آثار وجودی او است، و وقتی عبارت فوق به کسی گفته می شود که جز آثار خیر و نافع از او انتظار نداشته باشند پس" مرجو" بودن صالح در بین مردمش به این معنا است که او تا بوده دارای رشد عقلی و کمال نفسانی و شخصیت خانوادگی بوده که همه امید داشته اند روزی از خیر او بهره مند شده و او منافعی برای آنها داشته باشد، و از جمله " کُنْتَ فِینا" بر می آید که آن جناب مورد امید عموم مردم بوده است.پس اینکه گفتند:" یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا" معنایش این است که قوم ثمود از تو امید داشتند که از افراد صالح این قوم باشی و با خدمات خود به مجتمع ثمود سود رسانی و این امت را به راه ترقی و تعالی وادار سازی چون این قوم از تو نشانه های رشد و کمال مشاهده کرده بود ولی امروز به خاطر کج سلیقگی ای که کردی و به خاطر بدعتی که با دعوت خود نهادی از تو مایوس شد. آنها برای نفوذ در صالح و یا لا اقل خنثی کردن نفوذ سخنانش در توده مردم از یک عامل روانی استفاده کردند، و به تعبیر عامیانه خواستند هندوانه زیر بغلش بگذارند، و" گفتند: ای صالح تو پیش از این مایه امید ما بودی" در مشکلات به تو پناه می بردیم و از تو مشورت می کردیم، و به عقل و هوش و درایت تو ایمان داشتیم، و در خیرخواهی و دل سوزی تو هرگز تردید به خود راه نمی دادیم (قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا).اما متاسفانه امید ما را بر باد دادی، و با مخالفت با آئین بت پرستی و خدایان ما که راه و رسم نیاکان ما است و از افتخارات قوم ما محسوب می شود نشان دادی که نه احترامی برای بزرگان قائلی، نه به عقل و هوش ما ایمان داری، و نه مدافع سنت های ما هستی." راستی تو می خواهی ما را از پرستش آنچه پدران ما می پرستیدند نهی کنی"؟(أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یعْبُدُ آباؤُنا)." حقیقت این است ما نسبت به آئینی که تو به آن دعوت می کنی، یعنی آئین یکتاپرستی، در شک و تردیدیم، نه تنها شک داریم، نسبت به آن بدبین نیز هستیم" (وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیهِ مُرِیبٍ ).در اینجا می بینیم قوم گمراه برای توجیه غلط کاری و افکار و اعمال نادرست خود به زیر چتر نیاکان و هاله قداستی که معمولا آنها را پوشانیده است پناه می برند، همان منطق کهنه ای که از قدیم میان همه اقوام منحرف برای توجیه خرافات وجود داشته و هم اکنون در عصر اتم و فضا نیز به قوت خود باقی است.اما این پیامبر بزرگ الهی بدون آنکه از هدایت آنها مایوس گردد، و یا اینکه سخنان پر تزویرشان در روح بزرگ او کمترین اثری بگذارد، با متانت خاص خودش چنین پاسخ" گفت: ای قوم من! ببینید اگر من دلیل روشنی از طرف پروردگارم داشته باشم، و رحمت او به سراغ من آمده باشد و قلب مرا روشن و فکر مرا بیدار کرده باشد، و به حقایقی آشنا شوم که پیش از آن آشنا نبوده ام" آیا باز هم می توانم سکوت اختیار کنم و رسالت الهی را ابلاغ نکنم و با انحرافات و زشتی ها نجنگم؟! (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً ...) در این حال" اگر من مخالفت فرمان خدا کنم چه کسی می تواند در برابر مجازاتش مرا یاری کند (فَمَنْ ینْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیتُهُ ).ولی بدانید این گونه سخنان شما و استدلال به روش نیاکان و مانند آن برای من جز ایمان بیشتر به زیانکار بودن شما اثری نخواهد داشت" (فَما تَزِیدُونَنِی غَیرَ تَخْسِیرٍ).بعد برای نشان دادن معجزه و نشانه ای بر حقانیت دعوتش از طریق کارهایی که از قدرت انسان بیرون است و تنها به قدرت پروردگار متکی است وارد شد و به آنها گفت:" ای قوم من! این ناقه پروردگار برای شما، آیت و نشانه ای است" (وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیةً)." آن را رها کنید که در زمین خدا از مراتع و علف های بیابان بخورد" (فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ )" و هرگز آزاری به آن نرسانید که اگر چنین کنید بزودی عذاب الهی شما را فرا خواهد گرفت" (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ ). در حدیثی از امام باقر علیه السلام، صالح علیه السّلام در جوانی و در سن ۱۶ سالگی به رسالت و پیامبری نایل شد.
صالح علیه السلام، جوانی خوش نام و مورد امید قومش:•«قالوا یـصــلح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا اتنهـنا ان نعبد ما یعبد ءاباؤنا واننا لفی شک مما تدعونا الیه مریب:گفتند: ای صالح، تو پیش از این در میان ما مایه امید بودی (که دین ما را بپذیری یا سرپرست ما باشی)! آیا ما را از پرستش آنچه پدران ما می پرستیدند باز می داری؟! و حقّا که ما از آنچه ما را بدان می خوانی (خدای بدون شریک) در شکّی تردیدزا و ابهام آوریم.». کلمه" رجاء" وقتی در مورد انسانی استعمال می شود و مثلا به کسی گفته می شود:" ما به تو امیدها داشتیم" منظور ذات آن کس نیست بلکه منظور افعال و آثار وجودی او است، و وقتی عبارت فوق به کسی گفته می شود که جز آثار خیر و نافع از او انتظار نداشته باشند پس" مرجو" بودن صالح در بین مردمش به این معنا است که او تا بوده دارای رشد عقلی و کمال نفسانی و شخصیت خانوادگی بوده که همه امید داشته اند روزی از خیر او بهره مند شده و او منافعی برای آنها داشته باشد، و از جمله " کُنْتَ فِینا" بر می آید که آن جناب مورد امید عموم مردم بوده است.پس اینکه گفتند:" یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا" معنایش این است که قوم ثمود از تو امید داشتند که از افراد صالح این قوم باشی و با خدمات خود به مجتمع ثمود سود رسانی و این امت را به راه ترقی و تعالی وادار سازی چون این قوم از تو نشانه های رشد و کمال مشاهده کرده بود ولی امروز به خاطر کج سلیقگی ای که کردی و به خاطر بدعتی که با دعوت خود نهادی از تو مایوس شد. آنها برای نفوذ در صالح و یا لا اقل خنثی کردن نفوذ سخنانش در توده مردم از یک عامل روانی استفاده کردند، و به تعبیر عامیانه خواستند هندوانه زیر بغلش بگذارند، و" گفتند: ای صالح تو پیش از این مایه امید ما بودی" در مشکلات به تو پناه می بردیم و از تو مشورت می کردیم، و به عقل و هوش و درایت تو ایمان داشتیم، و در خیرخواهی و دل سوزی تو هرگز تردید به خود راه نمی دادیم (قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا).اما متاسفانه امید ما را بر باد دادی، و با مخالفت با آئین بت پرستی و خدایان ما که راه و رسم نیاکان ما است و از افتخارات قوم ما محسوب می شود نشان دادی که نه احترامی برای بزرگان قائلی، نه به عقل و هوش ما ایمان داری، و نه مدافع سنت های ما هستی." راستی تو می خواهی ما را از پرستش آنچه پدران ما می پرستیدند نهی کنی"؟(أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یعْبُدُ آباؤُنا)." حقیقت این است ما نسبت به آئینی که تو به آن دعوت می کنی، یعنی آئین یکتاپرستی، در شک و تردیدیم، نه تنها شک داریم، نسبت به آن بدبین نیز هستیم" (وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیهِ مُرِیبٍ ).در اینجا می بینیم قوم گمراه برای توجیه غلط کاری و افکار و اعمال نادرست خود به زیر چتر نیاکان و هاله قداستی که معمولا آنها را پوشانیده است پناه می برند، همان منطق کهنه ای که از قدیم میان همه اقوام منحرف برای توجیه خرافات وجود داشته و هم اکنون در عصر اتم و فضا نیز به قوت خود باقی است.اما این پیامبر بزرگ الهی بدون آنکه از هدایت آنها مایوس گردد، و یا اینکه سخنان پر تزویرشان در روح بزرگ او کمترین اثری بگذارد، با متانت خاص خودش چنین پاسخ" گفت: ای قوم من! ببینید اگر من دلیل روشنی از طرف پروردگارم داشته باشم، و رحمت او به سراغ من آمده باشد و قلب مرا روشن و فکر مرا بیدار کرده باشد، و به حقایقی آشنا شوم که پیش از آن آشنا نبوده ام" آیا باز هم می توانم سکوت اختیار کنم و رسالت الهی را ابلاغ نکنم و با انحرافات و زشتی ها نجنگم؟! (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً ...) در این حال" اگر من مخالفت فرمان خدا کنم چه کسی می تواند در برابر مجازاتش مرا یاری کند (فَمَنْ ینْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیتُهُ ).ولی بدانید این گونه سخنان شما و استدلال به روش نیاکان و مانند آن برای من جز ایمان بیشتر به زیانکار بودن شما اثری نخواهد داشت" (فَما تَزِیدُونَنِی غَیرَ تَخْسِیرٍ).بعد برای نشان دادن معجزه و نشانه ای بر حقانیت دعوتش از طریق کارهایی که از قدرت انسان بیرون است و تنها به قدرت پروردگار متکی است وارد شد و به آنها گفت:" ای قوم من! این ناقه پروردگار برای شما، آیت و نشانه ای است" (وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیةً)." آن را رها کنید که در زمین خدا از مراتع و علف های بیابان بخورد" (فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ )" و هرگز آزاری به آن نرسانید که اگر چنین کنید بزودی عذاب الهی شما را فرا خواهد گرفت" (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ ). در حدیثی از امام باقر علیه السلام، صالح علیه السّلام در جوانی و در سن ۱۶ سالگی به رسالت و پیامبری نایل شد.
wikifeqh: جوانی_صالح_(قرآن)