چگونه جهد شیر بی چنگ تیز
اگرچند باشد دلش پرستیز.
فردوسی.
کس به زیر دم خر خاری نهدخر نداند دفع آن برمی جهد.
مولوی.
|| دفق. || وزیدن باد : بس باد جهدسرد ز کُه لاجرم اکنون
چون پیر که یاد آید از روز جوانیش.
ناصرخسرو.
جاحظ گوید اگر سیزده روزدر مصر باد جنوب جهد... ( تاریخ بیهق ). || جهیدن بر ماده ؛ جماع کردن. تأتاءة؛ خواندن تکه را برای جهیدن بر ماده. ( منتهی الارب ).