فرهنگ اسم ها
معنی: خداوند، نگهبان جهان، پادشاه، ( به مجاز ) بزرگ و قدرتمند، جهان دارنده، مدبرِ امور جهان، ( اَعلام ) شاه تیموری هند [، قمری] که به فرمان پسرعمش فرخ سیَر کشته شد
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
چو آن نامه ٔقیصر آمد به بن
جهاندار بشنید چندان سخن.
فردوسی.
بدان سرکشان گفت بیدار بیدهمه در پناه جهاندار بید.
فردوسی.
|| مدبر امور جهان. پادشاهی که مملکت را نیکو اداره کند. جهانگیر. ( فرهنگ فارسی معین ). || نام خدای تعالی : همیشه جهاندار یار تو باد
سر اختر اندرکنار تو باد.
فردوسی.
تویی تو که جز تو جهاندار نیست خرد را بر این کار پیکار نیست.
فردوسی.
وز کید جهان حافظ تو باد جهاندار.منوچهری.
این یافتن ملک بشمشیر نباشدباید که خداوند جهاندار بود یار.
منوچهری.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دارندۀ جهان، نگهبان جهان.
۳. [مجاز] قدرتمند.
۴. پادشاه عادل و عاقل که مملکت خود را خوب اداره کند.
پیشنهاد کاربران
دار ا بچم اداره کردن است کاوس هنگام رفتن مازندران به زال گوید
سپاه و دل و گنجم افزونترست
جهان زیر شمشیر تیز اندرست
تو با رستم ایدر جهاندار باش
نگهبان ایران و بیدار باش
سپاه و دل و گنجم افزونترست
جهان زیر شمشیر تیز اندرست
تو با رستم ایدر جهاندار باش
نگهبان ایران و بیدار باش