فرهنگ اسم ها
معنی: ویژگی آن که جهان را می بیند، ( در قدیم ) ( به مجاز ) چشم و دیده، ( در قدیم ) ) آنچه جهان را در آن می توان دید، ) جهان نما
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
آنکه روشن بد جهان بینش بدو
میل در چشم جهان بینش کشید.
حافظ ( از حاشیه برهان چ معین ).
|| چشم باطنی. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از فرزند.( برهان ) : همان تا لب رود جیحون براند
جهان بین خود را بکشتی نشاند.
فردوسی.
|| مردم جهانگرد. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ). گردش کننده در اقطار عالم. سیاح. جهانگرد. || ( اصطلاح تصوف ) روحی که در باطن آدمی نهفته است. ( فرهنگ فارسی معین ).فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) [قدیمی، مجاز] چشم.
پیشنهاد کاربران
جهان بین:جهان بین در بیت زیر کنایه ی ایما از چشم است و در پی آن ، استعاره ی آشکار از فرزند دلبند
( ( پس آنگه سه روشن جهان بین خویش
سپارم بدیشان بر آیین خویش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )
( ( پس آنگه سه روشن جهان بین خویش
سپارم بدیشان بر آیین خویش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )