جنگ ارزی که به عنوان کاهش ارزش رقابتی نیز شناخته می شود، شرایطی در امور بین الملل است که در آن کشورها با ایجاد سقوطی در نرخ ارز خود نسبت به سایر ارزها به دنبال به دست آوردن مزیت تجاری نسبت به سایر کشورها هستند. با کاهش نرخ ارز یک کشور، صادرات در سایر کشورها رقابتی تر می شود و واردات به آن کشور گران تر می شود. هر دو اثر به نفع صنعت داخلی و در نتیجه اشتغال است که افزایش تقاضا را هم از طرف بازارهای داخلی و خارجی تجربه می کنند. با این حال، افزایش قیمت کالاهای وارداتی ( و همچنین هزینه سفرهای خارجی ) بسیار ناخوشایند است زیرا به قدرت خرید شهروندان آسیب می رساند. هنگامی که همه کشورها یک استراتژی مشابه را اتخاذ کنند، می تواند به یک کاهش کلی تجارت بین الملل منجر شود و به همه کشورها آسیب برساند.
از نظر تاریخی، کاهش ارزش رقابتی بسیار نادر بوده است زیرا کشورها معمولاً ترجیح می دهند ارزش ارز خود را بالا نگه دارند. کشورها معمولاً به نیروهای بازار اجازه داده اند که کار کنند، یا در سیستم هایی با نرخ مبادله ای مدیریت شده شرکت داشته اند. یک استثناء هنگامی اتفاق افتاد که جنگ ارزی در دهه ۱۹۳۰ آغاز شد، هنگامی که کشورها استاندارد طلا را در دوره رکود بزرگ کنار گذاشتند و در تلاش برای تحریک اقتصاد خود از کاهش ارزش ارز استفاده کردند. از آنجا که این امر به طور مؤثر بیکاری را به خارج از کشور می برد، شرکای تجاری به سرعت با کاهش ارزش های خود تلافی کردند. این دوره برای همه افراد درگیر یک وضعیت نامطلوب بوده است، زیرا تغییرات غیرقابل پیش بینی در نرخ ارز باعث کاهش کل تجارت بین المللی می شود.
به گفته گیدو مانتگا، وزیر دارایی پیشین برزیل، جنگ جهانی ارز در سال ۲۰۱۰ آغاز شد. این دیدگاه توسط بسیاری دیگر از مقامات دولتی و روزنامه نگاران مالی از سراسر جهان تکرار شد. سایر سیاست گذاران ارشد و روزنامه نگاران اظهار داشتند که عبارت «جنگ ارزی» دامنه خصومت را بیش از حد بزرگ نشان داده است. با چند استثناء، مانند مانتگا، حتی مفسرانی که موافقت کردند جنگ ارزی در سال ۲۰۱۰ صورت گرفته است، به طور کلی به این نتیجه رسیده اند که تا اواسط سال ۲۰۱۱ از بین رفته است.
کشورهایی که از سال ۲۰۱۰ به کاهش ارزش رقابتی احتمالی مشغول هستند، از ترکیبی از ابزارهای سیاست، از جمله مداخله مستقیم دولت، تحمیل کنترل سرمایه و تسهیل کمی، به طور غیر مستقیم، استفاده کرده اند. در حالی که بسیاری از کشورها فشار رو به رشد نامطلوبی را بر نرخ ارز خود تجربه کردند و در بحث و گفتگوهای مداوم شرکت کردند، اما قابل توجه ترین بعد قسمت ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱، درگیری لفظی بین ایالات متحده و چین در مورد ارزش یوان بود. در ژانویه ۲۰۱۳، اقدامات اعلام شده توسط ژاپن که انتظار می رفت ارزش پول خود را بی ارزش جلوه دهند، نگرانی از وقوع احتمالی جنگ ارزی دوم قرن بیست و یکم را برانگیخت که این بار منبع اصلی تنش، نه چین در برابر آمریکا بلکه ژاپن در مقابل منطقه یورو بود. در اواخر ماه فوریه، از شدت نگرانی های وقوع جنگ جدید پس از انتشار اعلامیه های G7 و G20، مبنی بر جلوگیری از کاهش ارزش رقابتی، کاسته شد. پس از آنکه بانک مرکزی اروپا در ژانویه ۲۰۱۵ برنامه تازه ای از تسهیل کمی را آغاز کرد، بار دیگر بحث در مورد جنگ ارزی تشدید شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاز نظر تاریخی، کاهش ارزش رقابتی بسیار نادر بوده است زیرا کشورها معمولاً ترجیح می دهند ارزش ارز خود را بالا نگه دارند. کشورها معمولاً به نیروهای بازار اجازه داده اند که کار کنند، یا در سیستم هایی با نرخ مبادله ای مدیریت شده شرکت داشته اند. یک استثناء هنگامی اتفاق افتاد که جنگ ارزی در دهه ۱۹۳۰ آغاز شد، هنگامی که کشورها استاندارد طلا را در دوره رکود بزرگ کنار گذاشتند و در تلاش برای تحریک اقتصاد خود از کاهش ارزش ارز استفاده کردند. از آنجا که این امر به طور مؤثر بیکاری را به خارج از کشور می برد، شرکای تجاری به سرعت با کاهش ارزش های خود تلافی کردند. این دوره برای همه افراد درگیر یک وضعیت نامطلوب بوده است، زیرا تغییرات غیرقابل پیش بینی در نرخ ارز باعث کاهش کل تجارت بین المللی می شود.
به گفته گیدو مانتگا، وزیر دارایی پیشین برزیل، جنگ جهانی ارز در سال ۲۰۱۰ آغاز شد. این دیدگاه توسط بسیاری دیگر از مقامات دولتی و روزنامه نگاران مالی از سراسر جهان تکرار شد. سایر سیاست گذاران ارشد و روزنامه نگاران اظهار داشتند که عبارت «جنگ ارزی» دامنه خصومت را بیش از حد بزرگ نشان داده است. با چند استثناء، مانند مانتگا، حتی مفسرانی که موافقت کردند جنگ ارزی در سال ۲۰۱۰ صورت گرفته است، به طور کلی به این نتیجه رسیده اند که تا اواسط سال ۲۰۱۱ از بین رفته است.
کشورهایی که از سال ۲۰۱۰ به کاهش ارزش رقابتی احتمالی مشغول هستند، از ترکیبی از ابزارهای سیاست، از جمله مداخله مستقیم دولت، تحمیل کنترل سرمایه و تسهیل کمی، به طور غیر مستقیم، استفاده کرده اند. در حالی که بسیاری از کشورها فشار رو به رشد نامطلوبی را بر نرخ ارز خود تجربه کردند و در بحث و گفتگوهای مداوم شرکت کردند، اما قابل توجه ترین بعد قسمت ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱، درگیری لفظی بین ایالات متحده و چین در مورد ارزش یوان بود. در ژانویه ۲۰۱۳، اقدامات اعلام شده توسط ژاپن که انتظار می رفت ارزش پول خود را بی ارزش جلوه دهند، نگرانی از وقوع احتمالی جنگ ارزی دوم قرن بیست و یکم را برانگیخت که این بار منبع اصلی تنش، نه چین در برابر آمریکا بلکه ژاپن در مقابل منطقه یورو بود. در اواخر ماه فوریه، از شدت نگرانی های وقوع جنگ جدید پس از انتشار اعلامیه های G7 و G20، مبنی بر جلوگیری از کاهش ارزش رقابتی، کاسته شد. پس از آنکه بانک مرکزی اروپا در ژانویه ۲۰۱۵ برنامه تازه ای از تسهیل کمی را آغاز کرد، بار دیگر بحث در مورد جنگ ارزی تشدید شد.
wiki: جنگ ارزی