کوته نظری بخلوتم گفت
غوغا مکن آخرت جنون نیست.
سعدی.
خط سبزی جنون بعالم زدیارب این سایه کدام پری است ؟
ناصر علی ( از آنندراج ).
باآنکه دل از دیدن آن شوخ جنون کردسودای وی افزود زمانی که ندیدش.
وحید ( از آنندراج ).
بازم جنون عشق بتی بر دماغ زدکآتش ز عکس چهره بگلهای باغ زد.
طالب آملی ( از آنندراج ).
- جنون ادواری . رجوع به جنون دوری شود.- جنون اطباقی ؛ که در هیچ فصلی از فصول زایل نگردد. رجوع به جنون مطبق شود.
- جنون دوری ؛ آنست که در بهار طغیان کند و در فصول دیگر تسکین پذیرد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
بیک پرگار ما را کی گذارد
جنون دوری دیوانه ما؟
اسماعیل ایما ( از آنندراج ).
مرا جفای تو دیوانه کرددر عالم جنون دوریم از دست تست چون پرگار.
اثر ( از آنندراج ).
چو گردباد سرِ گشتگی علم سازدجنون دوری من خاک این بیابان را.
صائب.
- جنون کردن ؛ مثل دیوانگان و مجنونان حرکت کردن. ( آنندراج ) : دماغ سیر ندارم حریف صحرا نیست
جنون بحوصله خانه میکند دل ما.
امیر ( از آنندراج ) ( از غوامض سخن ).
- جنون نبات ؛ رویش فراوان گیاه. ( دزی ج 1 ص 220 ).بیشتر بخوانید ...