جندل
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه فریدون پادشاه پیشدادی
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
- دومةالجندل ؛ موضعی است. ( منتهی الارب ).
جندل. [ ج ُ ن َ دِ ] ( ع ص ) جای سنگناک. ( منتهی الارب ). زمین سنگلاخ. ( مهذب الاسماء ).
جندل. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) نام یکی از نزدیکان فریدون بوده و فریدون او را به خواستگاری دختر پادشاه یمن فرستاده بود. ( برهان ). نام یکی از نزدیکان فرخ [ فریدون فرخ ] بود. ( آنندراج ). فریدون او را بفرمود تا گرد جهان بگردد و از نژاد شهان سه دختر درخور فرزندان وی بگزیند، جندل پژوهش کنان بیمن رسید و دختران شاه یمن رابپسندید. رجوع به انجمن آرای ناصری شود :
فریدون از آن نامداران خویش
یکی را گرانمایه تر خواند پیش
کجا نام او جندل راهبر
بهر کار دلسوز بر شاه بر.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
نام یکی از نزدیکان فریدون بوده و فریدون او را به خواستگاری دختر پادشاه یمن فرستاده بود .
دانشنامه عمومی
جندل (عین الدفلی). جندل ( به عربی: جندل ) یک شهرداری های الجزایر در الجزایر است که در ناحیه جندل واقع شده است. [ ۱] جندل ۳۰٬۱۷۰ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: جندل (عین الدفلی)
پیشنهاد کاربران
در بختیاری این کلمه تغییر کرده به شندل، shandal
در استان های جنوبی و بیشتر در سیستان و هرمزگان شندل اسم مرد و اسم مکان است.
در استان های جنوبی و بیشتر در سیستان و هرمزگان شندل اسم مرد و اسم مکان است.
جندل:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جندل" می نویسد : ( ( جندل ریختی از چندل می تواند بود که نام درختی است با چوبی سرخ فام و گرانبها . همین واژه است که در ریخت تازیکانه" صندل، در واژه ی صندلی کاربرد یافته است . " سندل " نیز در معنی گونه ای کفش سرپایی تسمه ای که چاروق خوانده می شده است در پارسی و زبانهای اروپایی به کار برده می شود . چنان می نماید که روزگاری صندلی و سندلی را از چوب آن درخت می ساخته اند . "چندل" در ریخت چندن نیز به کار رفته است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( کجا نام او جندل پرهنر
به هر کار دلسوز بر شاه بر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 329. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جندل" می نویسد : ( ( جندل ریختی از چندل می تواند بود که نام درختی است با چوبی سرخ فام و گرانبها . همین واژه است که در ریخت تازیکانه" صندل، در واژه ی صندلی کاربرد یافته است . " سندل " نیز در معنی گونه ای کفش سرپایی تسمه ای که چاروق خوانده می شده است در پارسی و زبانهای اروپایی به کار برده می شود . چنان می نماید که روزگاری صندلی و سندلی را از چوب آن درخت می ساخته اند . "چندل" در ریخت چندن نیز به کار رفته است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( کجا نام او جندل پرهنر
به هر کار دلسوز بر شاه بر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 329. )