[ویکی نور] «ابن سلام جمحی»، ابو عبد الله، محمد بن سلاّم بن عبید الله بن سالم جُمَحی بصری (139 - 231 یا 232ق)، نحوی، لغوی، راوی شعر و ادب بوده است. نیای بزرگش، سالم، مولای قدامة بن مظعون، از بزرگان بنی جُمَح - تیره ای از قبیله قریش - بود و به همین جهت خاندان وی در بصره به «جُمَحی» شهرت داشتند.
ابن سلام، در زمان خلافت منصور عباسی، زاده شد و در زندگانی طولانی خویش، با 7 خلیفه دیگر معاصر بود. در زمان همین خلفا، خاصه هارون الرشید و مأمون بود که علم و ادب از یک سو و زندگی مادی و اجتماعی از سوی دیگر، به اوج شکوفایی رسیدند. بصره، زادگاه ابن سلام، نیز نه تنها بهره ای وافر از این شکوفایی گرفته بود، بلکه خود یکی از معتبرترین مراکز علم و ادب و شاید هم بزرگ ترین آنها شده بود. بازرگانی پررونق، آمیزش نژادهای گوناگون، ظهور دانشمندان بزرگ، نزدیکی شهر به مراکز فرهنگ ایرانی، چون جندیشاپور و ده ها عامل اساسی دیگر، از بصره محیطی ساخته بودند که می توانست مردانی چون ابن سلام و سیبویه و جاحظ پرورش دهد.
ابن سلام، علاوه بر این، در خانواده ای علم دوست نشو و نما یافت. پدرش با یونس بن حبیب مجالست داشت و در حلقه درس وی حاضر می شد. تنوع اخباری که ابن سلام از پدرش روایت می کند، حکایت از آن دارد که سلام در توجیه و ارشاد پسر کوشا بوده و راه های تحصیل علم را برای وی هموار می گردانیده است.
ابن سلام، سال های کودکی و نوجوانی را در کسب دانش سپری کرد و در جلسات درس عالمان بصره دانش اندوخت. احتمالاً نحو را نزد حماد بن سَلَمه فراگرفت و بر همین سیاق، در هر رشته از علوم و فنون رایج آن زمان نزد استادان بزرگ بصره شاگردی کرد، اما با توجه به روابط صمیمانه ای که با یونس بن حبیب داشته، شاید وی بیش از دیگران در تکوین دانش لغوی و نحوی و ادبی و تاریخی ابن سلام مؤثر بوده است و از این حیث، ابن سلام در ردیف دیگر شاگردان یونس چون سیبویه، کسائی و فراء که خود استادان بزرگی بوده اند، قرار می گیرد.
مشاهیر دیگری که وی مستقیماً از آنان روایت کرده و احتمالاً در خدمتشان دانشی اندوخته، عبارتند از: ابوعبیده مَعْمَر بن مثنی که در ادب و شعر و اخبار و انساب، مأخذ ابن سلام بوده و حدود 10 روایت مستقیم از او در طبقات آمده است؛ ابوالغرّاف سُلَمی، شاعر معروف سندی که عمده ترین مأخذ ابن سلام در روایات مربوط به فرزدق و جریر و اخطل و دیگر شعرای دوران اموی بوده و ده ها روایت مستقیم از او در طبقات آمده است؛ شعیب بن صخر، جدّ ابوخلیفه و ابویحیی ضبّی نیز، با توجه به شمار اخباری که ابن سلام از آن دو روایت کرده است، در زمره منابع اصلی او قرار می گیرند.
ابن سلام، از میان معاصران خود، بیش از همه، با سیبویه نشست و برخاست داشته و در حلقه درس او حاضر می شده. وی سیبویه و «الکتاب» او را با عباراتی زیبا ستوده است. عبد الرحمان، برادر ابن سلام، محدّث بود و 13 حدیث در صحیح مسلم به روایت اوست و در بین اهل حدیث، «صدوق» شناخته شده بود. برخی گفته اند که او از برادرش موثق تر بوده است. محمد بن سلاّم، گه گاه به مذاق قدریه سخن می گفت؛ ازاین رو، کتابت حدیث را از او منع کرده بودند. ذهبی، در عین آنکه وی را به عنوان مورخ (اخباری) موثق ستوده، نامش را در ردیف ضعفای محدثان آورده است. ابن سلام، در تاریخ و انساب نیز دست داشت. تذکره نویسان و مورخان بزرگ، چون بلاذری، طبری، مسعودی، ابن خلکان و ابن شاکر کتبی، از او بسیار نقل کرده اند.
ابن سلام، در زمان خلافت منصور عباسی، زاده شد و در زندگانی طولانی خویش، با 7 خلیفه دیگر معاصر بود. در زمان همین خلفا، خاصه هارون الرشید و مأمون بود که علم و ادب از یک سو و زندگی مادی و اجتماعی از سوی دیگر، به اوج شکوفایی رسیدند. بصره، زادگاه ابن سلام، نیز نه تنها بهره ای وافر از این شکوفایی گرفته بود، بلکه خود یکی از معتبرترین مراکز علم و ادب و شاید هم بزرگ ترین آنها شده بود. بازرگانی پررونق، آمیزش نژادهای گوناگون، ظهور دانشمندان بزرگ، نزدیکی شهر به مراکز فرهنگ ایرانی، چون جندیشاپور و ده ها عامل اساسی دیگر، از بصره محیطی ساخته بودند که می توانست مردانی چون ابن سلام و سیبویه و جاحظ پرورش دهد.
ابن سلام، علاوه بر این، در خانواده ای علم دوست نشو و نما یافت. پدرش با یونس بن حبیب مجالست داشت و در حلقه درس وی حاضر می شد. تنوع اخباری که ابن سلام از پدرش روایت می کند، حکایت از آن دارد که سلام در توجیه و ارشاد پسر کوشا بوده و راه های تحصیل علم را برای وی هموار می گردانیده است.
ابن سلام، سال های کودکی و نوجوانی را در کسب دانش سپری کرد و در جلسات درس عالمان بصره دانش اندوخت. احتمالاً نحو را نزد حماد بن سَلَمه فراگرفت و بر همین سیاق، در هر رشته از علوم و فنون رایج آن زمان نزد استادان بزرگ بصره شاگردی کرد، اما با توجه به روابط صمیمانه ای که با یونس بن حبیب داشته، شاید وی بیش از دیگران در تکوین دانش لغوی و نحوی و ادبی و تاریخی ابن سلام مؤثر بوده است و از این حیث، ابن سلام در ردیف دیگر شاگردان یونس چون سیبویه، کسائی و فراء که خود استادان بزرگی بوده اند، قرار می گیرد.
مشاهیر دیگری که وی مستقیماً از آنان روایت کرده و احتمالاً در خدمتشان دانشی اندوخته، عبارتند از: ابوعبیده مَعْمَر بن مثنی که در ادب و شعر و اخبار و انساب، مأخذ ابن سلام بوده و حدود 10 روایت مستقیم از او در طبقات آمده است؛ ابوالغرّاف سُلَمی، شاعر معروف سندی که عمده ترین مأخذ ابن سلام در روایات مربوط به فرزدق و جریر و اخطل و دیگر شعرای دوران اموی بوده و ده ها روایت مستقیم از او در طبقات آمده است؛ شعیب بن صخر، جدّ ابوخلیفه و ابویحیی ضبّی نیز، با توجه به شمار اخباری که ابن سلام از آن دو روایت کرده است، در زمره منابع اصلی او قرار می گیرند.
ابن سلام، از میان معاصران خود، بیش از همه، با سیبویه نشست و برخاست داشته و در حلقه درس او حاضر می شده. وی سیبویه و «الکتاب» او را با عباراتی زیبا ستوده است. عبد الرحمان، برادر ابن سلام، محدّث بود و 13 حدیث در صحیح مسلم به روایت اوست و در بین اهل حدیث، «صدوق» شناخته شده بود. برخی گفته اند که او از برادرش موثق تر بوده است. محمد بن سلاّم، گه گاه به مذاق قدریه سخن می گفت؛ ازاین رو، کتابت حدیث را از او منع کرده بودند. ذهبی، در عین آنکه وی را به عنوان مورخ (اخباری) موثق ستوده، نامش را در ردیف ضعفای محدثان آورده است. ابن سلام، در تاریخ و انساب نیز دست داشت. تذکره نویسان و مورخان بزرگ، چون بلاذری، طبری، مسعودی، ابن خلکان و ابن شاکر کتبی، از او بسیار نقل کرده اند.
wikinoor: جمحی،_محمد_بن_سلام