جلحاء
لغت نامه دهخدا
جلحاء. [ ج ِ ] ( ع ص ) جِلْحاءة. زمینی که هیچ نرویاند. ( ناظم الاطباء ).
جلحاء. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است به بغداد. || موضعی است به بصره. ( منتهی الارب ). || جایی است در شش میلی غُوَیْر معروف به زبیدیه. ( از معجم البلدان ) ( از مراصدالاطلاع ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جَلحاء به فتح جیم و سکون لام یا جَمّاء به معنای حیوان بی شاخ می باشد.
حیوان بی شاخ را می گویند.
کاربرد جلحاء در فقه
عنوان یاد شده در باب حج به کار رفته است.
احکام جلحاء
در قربانی حج، گاو یا گوسفند ی که مادرزاد بدون شاخ است، کفایت می کند؛ هرچند- بنابر تصریح برخی- مکروه است. بعضی احتیاط واجب را در ترک آن دانسته اند.
حیوان بی شاخ را می گویند.
کاربرد جلحاء در فقه
عنوان یاد شده در باب حج به کار رفته است.
احکام جلحاء
در قربانی حج، گاو یا گوسفند ی که مادرزاد بدون شاخ است، کفایت می کند؛ هرچند- بنابر تصریح برخی- مکروه است. بعضی احتیاط واجب را در ترک آن دانسته اند.
wikifeqh: جماء
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید