[ویکی فقه] جلال بن مؤمن اسیر شهرستانی اصفهانی، شاعر ادیب، از مشاهیر سخن وران عصر صفویه در اصفهان می باشد.
میرزا جلال اصفهانی متخلّص به «اسیر» فرزند میرزا مؤمن شهرستانی، شاعر ادیب، از مشاهیر سخن و ران عصر صفویه است. وی داماد شاه عباس اوّل بوده و در شعر و ادب در عصر خویش شهرت فراوان داشت. گویند وی شاگرد فصیحی است. مؤلف ریاض الشعراء معتقد بوده است که شعر او از لحاظ لحن نامطبوع و از لحاظ مضمون عامیانه است گرچه از نبوغ محروم نیست. در منزل او اغلب شعرا حضور می یافته و شعرخوانی می کرده اند و مبتدیان نزد او فنون شعر و ادب را می آموختند. .
دیوان اشعار
دیوان اشعار او بالغ بر بیست هزار بیت بوده است. کلیات اشعار او در سال ۱۲۹۷ق در هند و در سال های اخیر در تهران چاپ شده است. این ابیات از اوست: چند گویم با کسی راز دل دیوانه خود را ••••• که خوابم می برد گر سر کنم افسانه خود راغبار خاطرم خوش گریه آلود است می خواهم ••••• به سیل اضطراب دل دهم ویرانه خود رانمی دانم کجا پیدا کنم چندان دل و دعوی ••••• بیارایم اگر از بهر او کاشانه خود رااسیر امشب نمی دانم چه گفتم یا چه ها کردم ••••• دل دیوانه خود را، دل دیوانه خود را
نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص۱۳۸.
۱. ↑ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص۱۳۸.۲. ↑ گوپاموی، محمدقدرت الله، تذکره نتایج الافکار، ص۴۹-۴۷.۳. ↑ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل اسیر، ص۲۶۰۵.۴. ↑ حسینی سنبهلی، میرحسین دوست، تذکره حسینی، ص۴۱.۵. ↑ آزادبلگرامی، میرغلامعلی بن نوح، سرو آزاد، ص۵۳.۶. ↑ آذر، لطفعلی بیگ بن آقاخان بیگدلی، آتشکده آذر، بخش سوم، ص۹۲۳.۷. ↑ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۹، ص۷۴.
...
میرزا جلال اصفهانی متخلّص به «اسیر» فرزند میرزا مؤمن شهرستانی، شاعر ادیب، از مشاهیر سخن و ران عصر صفویه است. وی داماد شاه عباس اوّل بوده و در شعر و ادب در عصر خویش شهرت فراوان داشت. گویند وی شاگرد فصیحی است. مؤلف ریاض الشعراء معتقد بوده است که شعر او از لحاظ لحن نامطبوع و از لحاظ مضمون عامیانه است گرچه از نبوغ محروم نیست. در منزل او اغلب شعرا حضور می یافته و شعرخوانی می کرده اند و مبتدیان نزد او فنون شعر و ادب را می آموختند. .
دیوان اشعار
دیوان اشعار او بالغ بر بیست هزار بیت بوده است. کلیات اشعار او در سال ۱۲۹۷ق در هند و در سال های اخیر در تهران چاپ شده است. این ابیات از اوست: چند گویم با کسی راز دل دیوانه خود را ••••• که خوابم می برد گر سر کنم افسانه خود راغبار خاطرم خوش گریه آلود است می خواهم ••••• به سیل اضطراب دل دهم ویرانه خود رانمی دانم کجا پیدا کنم چندان دل و دعوی ••••• بیارایم اگر از بهر او کاشانه خود رااسیر امشب نمی دانم چه گفتم یا چه ها کردم ••••• دل دیوانه خود را، دل دیوانه خود را
نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص۱۳۸.
۱. ↑ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص۱۳۸.۲. ↑ گوپاموی، محمدقدرت الله، تذکره نتایج الافکار، ص۴۹-۴۷.۳. ↑ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل اسیر، ص۲۶۰۵.۴. ↑ حسینی سنبهلی، میرحسین دوست، تذکره حسینی، ص۴۱.۵. ↑ آزادبلگرامی، میرغلامعلی بن نوح، سرو آزاد، ص۵۳.۶. ↑ آذر، لطفعلی بیگ بن آقاخان بیگدلی، آتشکده آذر، بخش سوم، ص۹۲۳.۷. ↑ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۹، ص۷۴.
...
wikifeqh: اسیر_اصفهانی