جسار
لغت نامه دهخدا
جسار.[ ج َس ْ سا ] ( اِخ ) احمدبن عیسی بن هارون بغدادی مکنی به ابوجعفر بدین لقب مشهور است. وی از عبدالاعلی بن حماد نرسی روایت کرد و ابوالحسن احمدبن جعفربن محمد خلال که اسم او را محمد و لقب وی را رشاش نیز گفته اند از او روایت داشته است و اصل کلمه منسوب به جسر دجله است. ( از لباب الانساب ). و رجوع به ماده قبل شود.
جسار. [ ] ( اِخ ) در صورالاقالیم گوید: شهری کوچک است در باغستان ( از دیار بکر و ربیعه ) و کوهستان ایشان زرع میکنند. ( از نزهة القلوب ج 3 ص 103 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید