جبریل

/jebril/

فرهنگ اسم ها

اسم: جبریل (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jebril) (فارسی: جبريل) (انگلیسی: jebril)
معنی: جبرئیل، نام یکی از چهار فرشته مقرب که حامل وحی الهی برای انبیاست، ( عبری ) ( = جبرائیل )، جبرائیل، مرد خد
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم عبری، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

جبریل. [ ج َ ] ( اِ ) لغتی است در جبرئیل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به جبرئیل شود.

جبریل. [ ج َ رَ ی ِ ] ( اِخ ) نام فرشته وحی. لغتی است در جبرئیل. ( منتهی الارب ). رجوع به این کلمه شود.

جبریل. [ ج َ ب َ رَ ] ( اِ ) لغتی است در جبرئیل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع بکلمه مزبور شود.

جبریل. [ ج ِ] ( اِخ ) لغتی است در جبرئیل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به جبرئیل شود : من کان عدواً للّه و ملائکته و رسله و جبریل و میکال... ( قرآن 98/2 ).
رنگ جبریل است تیغش را بلی
بر زبانش وحی از آن آمد برزم.
خاقانی.
سرافیل همرازش و هم نشست
براق اسب و جبریل فرمانبر است.
اوحدی.
بارگی از شهپر جبریل ساخت
بادزن از بال اسرافیل ساخت.
نظامی.
عقل چون جبریل گوید احمدا
گر یکی گامی زنم سوزد مرا.
مولوی.
چنان گرم در تیه قربت براند
که بر سدره جبریل ازاو بازماند.
( بوستان ).
پر جبریل را اینجا بسوزند
بدان تا کودکان آتش فروزند.
حافظ.

جبریل. [ ] ( اِخ ) ابن الاوانی الاربلی ملقب بشجاع. معاصر ابن خلکان است. وی مغنی و از مردم اربل بوده و در اواخر مائه ششم و اوایل مائه هفتم میزیسته است. ( تاریخ ابن خلکان ص 109 س 14 ).

جبریل. [ ج ِ ] ( اِخ ) ابن بختیشوع. همان جبرائیل بن بختیشوع است. رجوع به جبرائیل شود.

جبریل. [ ] ( اِخ ) ابن حسن بن عثمان بن محمودبن عثمان الکنجاوی. وی کتاب «مقدمه » ابی للیث را شرح کرده و آنرا «کتاب التقدمة فی شرح المقدمة» نامیده است. ( کشف الظنون ).

فرهنگ فارسی

یکی از چهار فرش ته مقرب اسلام که حامل وحی الهی بر انبیاست .
۱- ( اسم ) یکی از فرشتگان مقرب. ۲- ( اسم ) دل که بزعم صوفیان مهبط انوار الهی و محل وحی و الهام اوست .
ابن حسن بن عثمان بن محمود

فرهنگ عمید

=جبرئیل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جِبْرِیلَ: جبرئیل
تکرار در قرآن: ۳(بار)
فرشته وحی. این کلمه سه بار در قرآن مجید آمده: ، و در روایات جبرئیل خوانده شده است در دعاء سوّم صحیفه سجتدیه وارد است «وَ جِبْریلُ الْاَمینُ عَلی وَحْیِکَ الْمُطاعُ فی اَهلِ سَماواتِکَ الْمَکینُ لَدَیْکَ الْمُقَرَّبُ عِنْدَکَ» در نسخه صحیفه که توسّط مرحوم مجلسی اوّل مقابله و تصحیح شده و آقای آخوندی آن را چاپ کرده‏اند «و جبرئیل الامین» نقل شده است . سیّد مرحوم در ریاض السالکین درباره این کلمه پنج وجه نقل کرده و فرموده در صحیفه فقط دو وجه (جِبْریل و جَبْرَئیل) روایت شده است و در نهج البلاغه جبرائیل آمده با اضافه الف «فَصِفْ جِبْرائیلُ وَ میکائیل» خطبه 180. در مجمع البیان فرموده: جبرئیل و میکتئیل هر دو عجمی‏اند که معرّب شده‏اند گفته‏اند: جبر در لغت سریانی به معنی بنده و ایل به معنی خداست و میک به معنی بنده کوچک است و معنای جبرئیل: بنده خدا و معنی میکائیل: بنده کوچک خداست. در المنار گوید: اسم عجمی است مرکب از «جبر» که معنای آن در عربی یا سریانی: قوّه است و «ایل» که به معنایش اله است یعنی: قوّه خدا و در ضبط آن 13 لغت هیت . نگارنده گوید: این کلمه در تورات و انجیل نیز آمده است در کتاب دانیال باب هشتم عدد 16 از زبان دانیال گوید: آواز... شنیدم که ندا کرده می‏گفت ای جبرئیل ایم مرد را از معنی این این رؤیا مطلع ساز. و ایضاً در باب 9 عدد 21 ذکر شده است و همچنین در انجیل متّی باب اوّل عدد 19 و 26 آمده که جبرئیل آمده که جبرئیل به حضرت زکریّا مژده یحیی و به مردم مژده عیسی را داد و هاکس در قاموس متاب مقدّس این کلمه را: مرد خدا ترجمه نموده است. . آیه در بیان حال یهود است که جبرئیل رادشمن میدانستند و می‏گفتند: چون آورنده وحی جبرئیل است لذا حاضر به فبول اسلام نیستم درباره علّت عداوتشان نقل شده که گفته‏اند: او (جبرئیل) جنگ و سختی و غیره میاورد واللّه اعلم. در بعضی از آیات به جای جبریل: روح القدس یا روح الامین آمده است مثل و مثل . درباره مکانت و علوّ مقام این فرشته محترم آمده . آیه صریح است در اینکه فرشته وحی پیک محترمی است و در نزد خدا مکانت دارد و در میان ملائک مطاع و پیش خدا امین است و نیز صریح است در اینکه حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» او را بالعیان دیده است. و آن چه از صحیفه در این باره نقل شد از آیات فوق اتّخاذ گردیده است . آنچه در قرآن درباره مأموریّت این ملک بطور صریح آمده همان آوردن وحی است و اگر اعمال دیگری داشته باشد تصریح نشده است و در سوره تحریم :4 که جبریل حامی حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم شمرده شده «فَاِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنینَ...» ظاهراً حمایت به واسطه وحی آوردن و مطلع ساختن آن حضرت از حیله زنانش است. بقیه مطلب شاید انشاءاللّه در «ملک» روشن گردد.

پیشنهاد کاربران

لطفا تا انتها بخوانید و پیوند واژه ها را با هم بسنجید
کَپَک = آنچه توسط برخی چیزها پوشیده میشود
کپشن = کاپشن = caption = پوشاننده = موضوع = دربرگیرنده ( دقت بفرمایید چتر بودن و مستور بودن آن اشاره شده است یعنی هم میپوشاند و هم پنهان میکند همچون واژه پوشیدن که هم محافظت میکند و هم مخفی ) ؛ همچنین به هر چیز U مانندی کاپ یا کَپ میگویند که به دلیل شکل U مانند به پاشنه پا در زبان مازندرانی کاپ گفته شد / در زبان لاتین به دلیل شکل U مانند برخی استکان ها بدان کاپ گفتند. آیا کاپر یعنی پوشاننده / مخفی گر و منکر ؟؟
...
[مشاهده متن کامل]

کَف = حبابهای یا هر چیزی که باعث پوشیدن یا پنهان کردن چیزی شود
کَپَر = پوشش هایی ( تلویحا خانه های چادر مانند ) که باعث پوشاندن و مخفی شدن میشود
کاپ =cup یا جام که چیزی را در درون خود میگنجاند = مخفی میکند.
گور که بعدها بدان قبر گفتند یعنی تنه یا جسمی که میپوشاند / دقت بفرمایید تن از تنیدن آمده یعنی در هم پیچ خورده یعنی مخفی و مستور = ملاک پنهان کننده روح بوده.
با تبدیل واو به ب در گور ؛ گبر را خواهیم داشت که به پنهان کنندگی و مستور سازی میرسیم که بیشک گبر بعدها به قبر تبدیل شد
نکته اینکه همانطور که دوستمان گفتند گور واژه ای بسیار کهن است و از آن ریشه های زیر ساخته شده و هر کدام چمار و معنای خود را یافته مانند
گور / کور / خور
گبر / قبر
گپر / گفر / کفر / کف میتواند از نگاه دگردیسی آوایی به ریخت امروزی درامده باشند پس میتوان گفت کَفَر و کَف یعنی پوشاننده و مخفی کننده و نیز برای خور یعنی منبع یا دارنده
برای کور یا کُر ( core ) یعنی هسته یا چشمه ( از همینرو در زبان ایرانی به core هسته میگوییم ) یعنی چیزی که در وجود آن است = ساخته شده = دربرگیرنده
پس میبینیم که در هر ریختی یک چم و معنا پیدا کرده و میتوان گفت سه مئدل معنایی از این ریشه ها داریم
1 - محافظت و دربرگرفتن
2 - پوشاندن = حمایت و پنهان سازی
3 - منبع یا هسته یا دربرگیرنده = اشاره به هر چیزی ک چیزی را بپوشاند مانند جسم یا گور یا قبر یا کَپَر یا کَف و . . .
مثال های دیگر
کوروش = هسته روشنایی یا هسته روژ ( روژ همان روز یا روشن می باشد ) و کور یعنی خور و هسته یا منبع
خور = خوراک = منبع یا هسته غذایی / آخور = منبع غذای حیوانات / خورآسان = جایی که خورشید آسان گرفته = جایگاه آسایش و استراحت خورشید / خورشید = منبع و دارنده شید ( نور ) / خوردن = منبع سازی ( تغذیه سازی ) / هور یا آهورا = منبع یا دارنده و . . .
پس کُفر ریشه دیگری از کپر و . . . . میباشد یعنی پوشاننده و مخفی کننده راستی
کفش از کپش امده و انرا در کاپشن لاتین میبینیم . کپ یا کاپ همانیست که بعد ها به پاشنه پا ( به دلیل U شکل بودن ان ) و جام یا کاپ ( CUP ) گفته شد که باز هم از برای U شکل بودن ان است . همچنین در گپر که بعد ها کَپَر ( نوعی چادر کوچ نشینان ) آنرا داریم
در کَپَک =کفک = کَپ کوچک
کپ که بعد ها کف شد
در کپشن و کاپشن = caption که هم پوشاننده و پنهان کننده است انرا داریم
روشن اینکه کف میپوشانند و مخفی میکند همانطور که کفش ( کپش ) میپوشانند و مخفی میکند / از سویی پوشاندن در زبان امروزی هم دو چم برتن کردن و پنهان کردن دارد ؛ همگی اینها از هم آمدند.
چیزی که پیداست اینه بر وزن مادر؛ برادر ؛ خواهر، پدر؛پسر؛دختر و . . . . . گبر یا گپر از گپ ِر یا کپ ِر آمده ( صفت فاعلی ساز در دوران قدیم که بعد ها به گر امروزی تبدیل شد ) حال اگر از گپ آمده باشد میشود حرف و فاصله ( gap = سخن یا فاصله ( توضیح اینکه حرف در عربی یعنی فاصله و تحریف یعنی فاصله اندازی و دور ساختن از اصل هر چیزی ) ) و گپر میشود کسی که تحریف میکند یا فاصله می اندازد ( همانی که نوشتید کافر ) اگر از کپ آمده باشد که بعدها کف و کفر از ان ساخته شد میشود پوشاننده؛
مورد دیگر واژه جبر است که گویا با تبدیل گ به ج و پ به ب از گپر ساخته شده و به ظالم و جابر امروزی شناخته میشود و به گمان میرسد نامسلمانان را به این عناوین نسبت دادند؛ پس گویا ظالم، جابر، کافر و مخفی کنندگی از نامسلمانی را به آنان نسبت داده بودند.
گویا جبرئیل یعنی مامور خدا ؛ کسی که مجبور به انجام کارهای خداست

بپرس