جبر بول

دانشنامه آزاد فارسی

جبرِ بول (Boolean algebra)
عملگری است که در عملیات رایانه ای نقشی اساسی ایفا می کند و در اواسط قرن نوزدهم توسط ریاضیدان انگلیسی جورج بول۱ معرفی گردید و به جای آن که به تعیین مقدار عبارت های عددی بپردازد، به درست۲ یا غلط ۳بودن موضوعات و قضایای منطقی اشاره می کند. در جبر بولی، متغیرها می توانند فقط یکی از دو عبارت درست یا غلط را بپذیرند و ارتباط میان این متغیرها با عملگرهای منطقی۴ نظیر AND، OR و NOT تعیین می شود. جبر بولی را می توان در مدارهای الکتریکی۵ مورد استفاده در محاسبات دیجیتالی۶ نیز اعمال نمود.
George Booletruefalselogical operatorelectronic circuitdigital calculation

پیشنهاد کاربران

AND ; OR ; NOT با تلفظ و معنی از چپ به راست : ( اَند : وَ ) ؛ ( اُر : یا ) ؛ ( نات : نه ) . دو کلمه اول از سمت چپ به راست به ترتیب در جبر بول، نقش عمل ضرب و جمع را در دروس حساب و جبر معمولی را به عهده میگیرند. عملیات دیگر از قبیل تفریق ؛ تقسیم ؛ جذر و توان از این دو عمل اصلی استنتاج؛ استخراج ؛ مشتق و یا نتیجه گیری می شوند. مثل استخراج کره از ماست در روند دوغ شدن ماست با اُپراتور یا عملگر مشک. البته این عملگر دارای استعداد خود حرکتی نیست و برای حرکت های نوسانی جلو - عقب خویش به یک اُپراتور یا عملگر بیرونی یا درونی نیاز دارد. بهر حال جورج بول بطور آگاهانه یا ناخودآگاه و یا خواسته و یا نا خواسته در پیش پای منطق دانان؛ ریاضی دانان و فلاسفه عصر خویش و اعصار آینده یک سلسله جبال عظیم منطق ریاضیاتی احداث نموده است که چنین اندیشمندانی پس از او بخواهند در میدان های اشاره شده به فکر ابداع و نو آوری بیافتند، باید اول از این مانع عظیم صعب العبور بگذرند و پس از آن ادعای ابداع و نوآوری نمایند. و اگر نتوانستند از آن عبور کنند در سایه آن به استراحت به پردازند و روئیا های خوش و لذت بخش ببینند. لذا بول را میتوان خاتم افکار در زمینه علم منطق ریاضی دانست. میتوان ادعا نمود که بول بطور خارالقعاده و شگفت انگیزی ، محتوای بخش اول علم منطق هگل یعنی منطق عینی او را به سه نماد یا علامت تقلیل داده است. 0 ; 1 ; نفی . هگل در علم منطق از نیستی و هستی محض آغاز میکند و با استفاده از فعل یا مصدر شدن با اقتباس از باور دینی : امر بشو ، سعی میکند که پیدایش واقعیت عینی و اجزای کثیر آنرا از حرکت دوجانبه هستی و نیستی در هم شرح دهد. بول به هستی لقب سمبلیک 1 و به نیستی لقب 0 می دهد و شدن آنها را نفی می نامد. واژه های نفی و نفی نفی از خود هگل می باشند. بعنوان مثال اگر هستی یک بار نفی شود به نیستی تبدیل می شود و اگر دوبار نفی شود دوباره به خود بر میگردد و هستی می شود. درست به همین ترتیب ، اگر 1 یک بار نفی شود به 0 تبدیل میشود و اگر یک بار دیگر از طریق نفی 0 نفی گردد به حالت اولیه خود یعنی 1 بر میگردد. مشکل هگل این بود که با پیروی از آبا و اجداد فلسفی نتوانست هستی یا نیستی بیکران و نامتناهی و بی نهایت و بی ساحل و بی مرز و محیط را به هستی ها یا نیستی های محدود و متناهی و برابر و همسان تقسیم نماید که هرکدام دارای یک مرز و محیط ساکن و ثابت و مسدود و نفوذ ناپذیر باشند. تا این هستی یا نیستی های محدود و متناهی در روند نفی و نفی نفی یا قلطیدن از شانه راست به شانه چپ یا از یک حالت کلی به حالت کلی دیگر در طی یک فاصله زمانی طولانی اما معین فرصت انجام تحول کامل داشته باشند که در حالت بیکرانی مطلقا غیر ممکن است. بهر حال تئوری مجموعه ها را که از جبر بول نتیجه گیری شده اند، میتواند به مجموعه جهان های موازی گسترش پیدا کند. هرکدام از جهان ها را می توان یک مجموعه مطلقا بسته در نظر گرفت که هر عنصر یا هر ثابت یا متغیر و یا هر اُپراتور یا عملگر در آن برای کلیه جهان ها صادق باشد. و خود کل هستی بیکران مجموعه باز می باشد که مجموعه جهان های بسته زیر مجموعه آن اند و باز بودن آن به این معنا که در همه جهات به سمت بیرون همیشه در اطراف زیر مجموعه وسیع ، جهان های مسدود دیگر و نو ظهور لایه به لایه ایجاد می شوند و محتوای آنها اقتباس مطلقا یک به یک جهان های قدیمی خواهند بود. اگر در یکی از جهان ها یک متغیر وجود نداشته باشد، همان متغیر بطور کاملا همسان و همزمان در مجموعه جهان ها وجود نخواهد داشت. نباید مرتکب این اشتباه شد که مجموعه های جهانی پر و خالی پنداشته شوند، به این معنا که در عده ای از آنها فقط 1 و در عده ای دیگر فقط 0 وجود داشته باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

حدود هزار سال سال آینده شاید فارسی زبانان از خود به پرسند که نام " ویانه " و نام خانوادگی " آئونیان " ریشه در چه زبانی دارند و به چه معنا می باشند. امید که بخت و اقبال نیک عاید آنان گردد و نگاهی به این سایت بیندازند و با ریشه این نام و نشان آشنا گردند. سه کلمه انگلیسی AND , OR , NOT به زبان فارسی و بصورت پیوسته به هم " ویانه " میشود و حروف اول این سه کلمه به زبان فارسی که بهم پیوند بخورند به " آئون " یا " اَئون " تبدیل می شوند و پسوند " نیان " بطور دلبخواه به اولی افزوده شده است.
در پایان دو بیت شعر از مولانا :
تا نگردی او ندانی اش تمام / خواه آن انوار باشد خواه ظُلام
دو بیت شعر از این حقیر :
ای باد شبا به وز نسیم رایحه گلستان غیبی را /
در محلات برزن ها کوچه ها و ایوانهای گلی ما

بپرس