جایگاه ادیان در عرفان اوشو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اوشو درباره ادیان و مکاتب مذهبی قائل به از یاد بردن تاریخ است. در عرفان اوشو تاریخ و مطالعه آن به شدت مذموم است.
اوشو درباره ادیان و مکاتب مذهبی قائل به از یاد بردن تاریخ است. فراموش کردن تاریخ دین به منظور یکه تاز شدن در حوزه دین و عرفان است. در عرفان اوشو تاریخ و مطالعه آن به شدت مذموم است. وی در برخی موارد کلام پیامبران الهی و استادان بزرگ عرفانی را برای تایید گفتار خود به کار می برد و بعضاً از آنان تمجید به عمل می آورد و در دیگر سخن آموزه های آنان را انکار و بیهوده می داند و خود را سرلوحه آگاهی مذهبی و توانایی دینی به شمار می آورد و با دیگر آموزه های ادیان بزرگ که حامیان فراوان دارند، سرجنگ می آورد و می گوید «از استاد دروغین برحذر باشید آنها بسیارند. استاد دروغین به شما این دنیا را وعده می دهد. حتی اگر قرار باشد برای جهان دیگر قولی بدهد باز هم به معیار این دنیایی است او به شما زنی زیبا در بهشت – فردوس را وعده می دهد. او به شما قول جویبارهای شراب در بهشت را می دهد. اما این چیزها همیشه در حد وعده باقی می ماند. او به شما قلعه های طلایی کاخ های تزیین شده با الماس طلا، نقره و زن و شراب در بهشت وعده دهد – اما حقیقت این است که این چیزها به این دنیا تعلق دارند. او صرفاً در حال تحریک شماست. او فقط قصد دارد شما را گول بزند». اوشو در دیگر سخن معتقد است تاریخ خود را تکرار می کند. زیرا تاریخ به جماعت ناآگاه تعلق دارد. هستی هرگز خود را تکرار نمی کند. هستی بسیار پویا و بسیار متکبر است. من سرآغاز آگاهی مذهبی کاملاً نوینی هستم. لطفاً مرا با گذشته پیوند نزنید. گذشته حتی ارزش به خاطر سپاری ندارد. چه نعمت بزرگی برای بشریت خواهد بود. اگر سراسر تاریخ گذشته را کناری نهیم. همه ی گذشته را به گنجینه هزاره ها بسپاریم و به انسان، آغازی جدید بخشیم – آغازی غیرتحمیلی – و دوباره او را آدم و حوا کنیم تا بتواند از صفر شروع کند، انسانی نو، تمدنی نو، فرهنگی نو وی در مسیر کشیدن خط ابطال برروی تمام استادان الهی و عرفانی و کنار راندن پیامبران و استادان بزرگ در این حوزه می گوید: «وقتی یک استاد زنده است. طریقش نیز زنده است. او مزه ای دارد تند و تیز. یک استاد را در حالی که زنده است بچشید. ابلهان مرده پرستند. انسان خردمند، دوستدار زندگی است» تمام دانش پژوهان چه در حوزه الهیات و ماورالطبیعه و غیره از تعالیم استادان گذشته خود استفاده می کنند، آیا اینان همه ابلهند و مرده پرست. اگر یک استاد کلامی زیبا و شیرین داشت، ابلهی است که کلامش را پیروی کنیم و اگر این چنین باشد این سخن در درجه نخست به پیروان اوشو بر می گردد که شاگردان او بودند و هم اکنون به شدت خواهان تعالیم و آموزه های عرفانی وی هستند.
نفی فلسفه و منطق
هدف از نفی فلسفه و منطق در جهت حرکت به سوی عرفان ضد تعقل است. اشو می گوید: «قوانین منطقی زنده نیستند. حیات یک جریان سیال و زنده است. کسانی که قوانین منطق را ارزش می نهند و سعی دارند تا زندگی کنند آن را به گونه ای تمام می کنند که در دستانشان چیزهای مرده دارند. اما کسانی که خود را از چهارچوبه منطق دور می کنند و به درون زندگی می پرند. قادر به درک راز حیات هستند به این دلیل است که سوترا می گوید: تمام اصول منطق را بشکنید... شما باید بخاطر آورید که فلاسفه کسانی هستند که سعی دریافتن حقیقت زندگی به مدد عقل دارند. تاکنون نتوانسته اند هیچ چیز کشف کنند هزاران کتاب نوشته اند. اما کتاب های آنها فقط بازی با کلمات است. آنها برای تفسیر کلمات نگاشته شده اند. و شبکه ای از کلمات را زیرکانه و وسیع گسترده اند. که مشکل می توان راه خروجی از آن پیدا نمود اما آنان هیچ چیز نمی دانند؛ اصلاً هیچ چیز. کسانی که حقیقت زندگی را می دانند حکما و عرفا هستند. اینان کسانی هستند که به جای تمرین زبانی ترفند هستی، درون آن غوطه می خورند»
نقادی لجام گسیخته
اوشو با تمام نظام های فلسفی مخالف است بحث بر سر این نیست که فلان سیستم فلسفی مناسب و دیگری نادرست است، بلکه از منظر وی هرآنچه رنگ و بوی فلسفی گرفت غلط است و باید از آن دور شد. به عبارت دیگر او با جولان عقل در هر نظام عرفانی مخالف است. او معتقد است همه نظام های فلسفی بی فایده اند. هگل، کانت، مارکس حرف ندارند. نقطه ضعف این نظام های فلسفی آن است که همه آنها مرده اند. من صاحب هیچ نظام فلسفی ای نیستم. نظام فلسفی نمی تواند زنده بماند. من یک رونده ام. یک جریان مثل رود. من حتی نمی دانم که دیروز چه گفته ام. به این موضوع هم اصلاً فکر نمی کنم. من فقط پاسخگوی این لحظه ام. من پاسخگوی حرف های دیروز نیستم. برو از دیروزی بپرس. قطعاً پیدایش نخواهی کرد. فردا نیز مرا نخواهی یافت. نه دیروزی وجود دارد و نه فردایی تنها همین لحظه است که واقعیت دارد.
عقل در مقابل عرفان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس