جامعه مدنی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جامعة مدنی مجموعه ای از نهادها، انجمنها و تشکلهای اجتماعیِ مستقل از دولت و قدرت سیاسی است که در صورت بندی قدرت سیاسی نقش تعیین کننده ای دارند.
جامعة مدنی یکی از بحث انگیزترین و پیچیده ترین مفاهیم فلسه سیاسی است. این مفهوم در زبان فارسی برابر civil society انگلیسی و societإ civile فرانسوی است. واژة civil مشتق از واژة لاتینی civis است که در دورة باستان به معنای جامعة شهروندان به کار می رفت. اکنون دو تعریف از جامعة مدنی وجود دارد. نخست اینکه، جامعة مدنی تنها به تشکیل پاره ای از نهادها و گروه های مردمی، برای تأمین اهدافی چون رسیدگی به امور نیازمندان و انجام امور مذهبی، اطلاق می شود و بنابراین، جامعة مدنی از قرنها پیش در بسیاری از جوامع بشری، از جمله جوامع مسلمان ، مصداق داشته است. مساجد و هیئتهای عزاداری مذهبی و فعالیتها و جنبشهای اجتماعی نیز نمونه های روشنی از وجود گروهها و نهادهای مردمی و مستقل اند که از دیرباز در جوامع مسلمان فعال بوده اند. دوم اینکه، جامعة مدنی مفهومی برخاسته از تجربة جوامع غربی در عرصه های سیاسی و اجتماعی و در مسیری تاریخی قلمداد می شود که فلاسفة غربی، در دوره های گوناگون (باستان، میانه و مدرن) در بارة آن نظریه پردازی کرده اند. امروزه همین تعریف در ادبیات سیاسی رواج یافته و مبنای مباحث سیاسی است.
← فلسفة سیاسی کلاسیک
(۱) داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی: انگلیسی ـ فارسی، تهران ۱۳۷۶ ش.(۲) بابک احمدی، مارکس و سیاست مدرن، تهران ۱۳۷۹ ش.(۳) رابرت استرن، «گئورگ ویلهلم فریدریش هگل»، در فلسفه اروپایی در عصر نو، ویراستة جنی تایشمن و گراهام وایت، ترجمة محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۹ ش.(۴) کریستوفر براینت، «ملت مدنی، جامعة مدنی، و مذهب مدنی»، در جامعة مدنی: نظریه، تاریخ، و مقایسه، ناظر مجموعه و ویراستار جان ا هال، ترجمة افشین خاکباز، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲ ش.(۵) ویلیام تئودور بلوم، نظریه های نظام سیاسی، ترجمة احمد تدین، تهران ۱۳۷۳ ش.(۶) کمال پولادی، از دولت اقتدار تا دولت عقل در فلسفة سیاسی مدرن، تهران ۱۳۸۰ ش.(۷) رامین جهانبگلو، مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، تهران ۱۳۷۴ ش.(۸) ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی (متن و در زمینة متن)، ترجمة مرتضی کلانتریان، تهران ۱۳۷۹ ش.(۹) حمید عضدانلو، گفتمان و جامعه، تهران ۱۳۸۰ ش.(۱۰) فخرالدین عظیمی، «دموکراسی، جامعة مدنی و تمدن مدرن»، در جامعة مدنی و ایران امروز، تهران: نقش و نگار، ۱۳۷۷ ش.(۱۱) فرهنگ اندیشه ی انتقادی از روشنگری تا پسامدرنیته، ویراستة مایکل پین و دیگران، ترجمة پیام یزدانجو، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۲ ش، ذیل «جامعه ی مدنی» (از بری ویلکینز).(۱۲) الکس کالینیکوس، درآمدی تاریخی بر نظریه ی اجتماعی، ترجمة اکبر معصوم بیگی، تهران ۱۳۸۳ ش.(۱۳) لوچوکولتی، روسو و نقد جامعة مدنی، ترجمة حسن شمس آوری، تهران ۱۳۷۸ ش.(۱۴) سالوادور گینر، «جامعة مدنی و آیندة آن»، در جامعة مدنی: نظریه، تاریخ، و مقایسه، همان.(۱۵) لین لنکستر، هگل، آگوست کنت، جان استوارت میل، در خداوندان اندیشة سیاسی، ترجمة علی رامین، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲ ش.(۱۶) احمد واعظی، جامعة مدنی، جامعه دینی، (تهران) ۱۳۷۸ ش.(۱۷) اندرو وینسنت، نظریه های دولت، ترجمة حسین بشیریه، تهران ۱۳۷۶ ش.(۱۸) تامس هابز، لویاتان، ترجمة حسین بشیریه، تهران ۱۳۸۰ ش.(۱۹) گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، عناصر فلسفة حق، یا، خلاصه ای از حقوق طبیعی و علم سیاست، ترجمة مهبد ایرانی طلب، تهران ۱۳۷۸ ش.(۲۰) Jدrgen Habermas, Contributions to a discourse theory of law and democracy , tr William Rehg, Cambridge, Mass ۱۹۹۶.(۲۱) Karl Marx, A contribution to the critique of political economy , translated from the German by S W Ryazanskaya, Moscow ۱۹۷۷.(۲۲) Routledge encyclopedia of philosophy , ed Edward Craig, London: Routledge, ۱۹۹۸, sv "Civil society" (by Jean L Cohen).

دانشنامه آزاد فارسی

جامعۀ مدنی (civil society)
اصطلاحی ناظر بر مجموعۀ سازمان ها و مؤسسات و نهادهای اجتماعی داوطلبانه و غیر دولتی که شهروندان براساس منافع و مصالح و ارزش های مشترک به وجود می آورند. این نهادها شالودۀ جامعه ای فعال را تشکیل می دهند. نقطۀ مقابلش ساختارهای دولتی است، صرف نظر از نظام سیاسی دولت. جامعۀ مدنی در عصر جدید و دوران تجدد، از ارکان اصلی جامعه های مدرن به شمار می رود.
خاستگاه اصطلاح. کاربرد امروزی آن را اغلب تا آدام فرگوسن۱ ریشه یابی می کنند. او ایجاد «دولت بازرگانی» را راهی برای تغییر نظام فاسد ارباب و رعیتی و تقویت آزادی های فردی می دانست. در حالی که فرگوسن تفاوتی بین دولت و جامعه قائل نبود، هگل۲، فیلسوف آلمانی در کتاب اصول فلسفۀ حق۳ آن ها را سوای یکدیگر دانست. در این اثر، جامعۀ مدنی یک مرحله از ارتباط دیالکتیکی۴ بین اضداد متصور هگل، جامعۀ بزرگ دولت و جامعۀ کوچک خانواده، است (یا به عبارت ساده تر حد فاصل بین خانواده و دولت است). اصطلاح جامعۀ مدنی در معنای عام، به چپ و راست سیاسی تقسیم شد؛ همچنان که پیروان هگل چنین شدند. در جناح چپ، مفهوم جامعۀ مدنی بن مایۀ جامعۀ بورژواییِ کارل مارکس۵ گردید، و در راست، توصیفی برای همۀ جنبه های غیر دولتی جامعه.
تعریف اصطلاح. تعاریف بسیاری از جامعۀ مدنی مطرح کرده اند. مدرسۀ اقتصاد لندن۶ تعریف مبنایی از آن به دست داده که کاملاً گویاست: «جامعۀ مدنی به حوزۀ عمل جمعیِ غیر اجباری در حول علایق و نیات و ارزش های مشترک اطلاق می شود. از جنبۀ نظری، قالب های نهادینۀ آن از دولت و خانواده و بازار متمایزند؛ اما در عمل، مرزهای بین دولت، جامعۀ مدنی، خانواده، و بازار اغلب درهم و کمرنگ و قابل عبورند. جامعۀ مدنی معمولاً انواع فضاها، عامل ها، و قالب های نهادینه را با درجات گوناگونی از رسمیت، استقلال، و قدرت دربر می گیرد. جامعۀ مدنی غالباً دارای سازمان هایی مثل مؤسسات خیریه، سازمان های توسعۀ غیر دولتی، انجمن های محلی، سازمان های زنان، سازمان های مذهبی، مجامع حرفه ای، اتحادیه های صنفی، گروه های خودیاری، جنبش های اجتماعی، کانون های تخصصی، ائتلاف ها و گروه های حمایتی است».
جامعۀ مدنی و دموکراسی. نخستین اشاره ها دربارۀ نسبت جامعۀ مدنی با دموکراسی۷ را می توان در آثار آزاداندیشانۀ نویسندگانی از قبیل توکویل۸ یافت. ولی کسانی که آن را به حد درخور توجهی بسط دادند نظریه پردازانی در قرن ۲۰ مانند گابریل آلموند۹ و سیدنی وربا۱۰ بودند که برای جامعۀ مدنی در نظام دموکراتیک نقشی حیاتی قائل شدند. اینان مدعی بودند که وجه سیاسی بسیای از سازمان های جامعۀ مدنی، سطح آگاهی را بالا می برد. شهروندِ آگاه تر، گزیده تر رأی می دهد و در سیاست بیشتر مشارکت می ورزد و درنتیجه دولت را پاسخگوتر می کند. بعد از آن ها رابرت پاتنم۱۱ مدعی شد که حتی سازمان های غیرسیاسی در جامعۀ مدنی برای دموکراسی حیاتی اند، زیرا از برکت وجود آن ها سرمایۀ اجتماعی، اعتماد، و ارزش های مشترک پدید می آید. این عناصر به حوزۀ سیاسی منتقل می شوند و جامعه را استحکام می بخشند و راهِ فهمِ همبستگی جامعه و منافع درونی آن را هموار می سازند.
جامعۀ مدنی و جهانی سازی. اصطلاح جامعۀ مدنی را امروزه منتقدان و فعالان سیاسی اغلب در مورد منابع مقاومت در برابر جهانی سازی۱۲ و حوزۀ زندگی اجتماعی که نیازمند صیانت در مقابل آن است به کار می برند. علت این امر آن است که شعاع عمل جهانی سازی را فراتر از مرزها می بینند. ولی چون جامعۀ مدنی با هر تعریفی ممکن است صنوف و نهادهای طرفدار جهانی سازی را هم شامل شود، این کاربرد اصطلاح، مورد اختلاف است. در طرف مقابل، عده ای دیگر جهانی سازی را پدیده ای اجتماعی می دانند که ارزش های آزادمنشانۀ کلاسیک را احیا می کند و مآلاً کفۀ جامعۀ مدنی را سنگین تر از کفۀ نهادهای سیاسی دولتی می کند.Adam FergusonHegelElements of the Philosophy of RightdialecticalKarl MarxLondon School of EconomicsdemocracyTocquevilleGabriel AlmondSidney VerbaRobert Putnamglobalization (globalisation)

پیشنهاد کاربران

جامعه مدنی به مجموع سازمان ها و نهادهای مدنی و اجتماعی داوطلبانه ای اشاره دارد که بنیان جامعه ای پویا را پی می ریزند و از نظر داوطلبانه بودن، در تضاد با ساختار تحمیلی حکومت ( جدای از نوع حکومت ) و موسسه های بازرگانی و بازار هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

محتویات [نمایش]
خاستگاه [ویرایش]
استفاده امروزی از این اصطلاح به آدام فرگوسن برمی گردد. فرگوسن کسی است که توسعه «دولت تجاری» را به عنوان روشی برای تغییر فساد نظام فئودالی و تقویت آزادی فردی بیان کرده است. در حالی که فرگوسن خط فاصلی بین دولت و جامعه مشخص نکرده است، هگل، فیلسوف آلمانی، این وجه تمایز را در «مبانی فلسفه حقوق» توضیح داده است. در این اثر، جامعه مدنی ( «burgerliche Gesellschaft» در آلمانی ) مرحله ای در روابط دیالکتیکی بین متضادهای ملاحظه شده توسط هگل، کلان - جامعه ( دولت ) و خرده - جامعه ( خانواده ) می باشد.
اگر بخواهیم جامع تر سخن بگوییم باید بگوییم که این تعریف ( مثل طرفداران خود هگل ) به راست و چپ سیاسی تقسیم می شود. برای چپ این تعریف به عنوان پایه ای برای جامعه بورژوایی مارکس تبدیل شد و برای راست با توسعه سختی اقتصادی مارکسیسم به فرهنگ، جامعه، سیاست به عنوان تعریفی برای تمام جنبه های غیر دولتی جامعه معنا شد.
تعریف [ویرایش]
تعریف های بی شماری از «جامعه مدنی» وجود دارند. تعریف مدرسه اقتصاد لندن که مرکزی برای پژوهش در مورد جامعه مدنی است، گویاست:
«جامعه مدنی به بستری از کردارهای مشترک غیر تحمیلی، حول منافع، اهداف و ارزش های مشترک گفته می شود. قالب های نهادینه آن با دولت، خانواده و بازار متفاوت هستند. هرچندکه در عمل مرز میان دولت، جامعه مدنی، خانواده و بازار پیچیده، نامشخص و محل مناقشه است.
جامعه مدنی عموما تنوعی از فضاها، عاملان و قالب های نهادینه در خود دارد که در درجه های مختلفی از تشریفات، استقلال داخلی و قدرت قرار دارند. جامعه های مدنی اغلب به وسیله نهادهایی مثل موسسه های خیریهٔ ثبت شده، سازمان های غیردولتی توسعه، انجمن های گروه ها، سازمان های زنان، سازمان های عقیده محور، انجمن های متخصصان، اتحادیه های کارگری، گروه های خودیاری، حرکت های اجتماعی، انجمن های صنفی و ائتلاف ها پر می شوند. »
بهترین بررسی کوتاه این موضوع «جامعه مدنی» اثر مایکل ادواردز از انتشارات «پولیتی پرس» است.
جامعه مدنی و دموکراسی [ویرایش]
آبش خور اولیهٔ ادبیات راجع به پیوند جامعه مدنی و دموکراسی، نوشته های ابتدایی لیبرال هایی چون الکسی دو توکویل بوده است. هرچندکه به روش های مهمی توسط نظریه پردازان قرن بیست مثل «گابریل آلموند» و «سیدنی وربا» پیشرفت کرده است. آنان نقش جامعه مدنی را در نظم دموکراتیک حیاتی دانسته اند. آن ها در این رابطه بحث کرده اند که عنصرهای سیاسی بسیاری از نهادهای جامعه مدنی، هوشیاری بیشتر و شهروندی آگاه تر پدید می آورند. کسانی که به گزینه های بهتری در انتخابات رای می دهند، در سیاست مشارکت می کنند و در نتیجه حاکمیت را پاسخ گوتر نگاه می دارند.
اخیرا رابرت پوتنام حتی درباره حیاتی بودن نهادهای غیر سیاسی جامعه مدنی برای دموکراسی بحث کرده است. این از این روست که سرمایه اجتماعی ( ارزش های مشترک و مورد اطمینان ) در این سازمان ها ساخته می شود. این سرمایه اجتماعی به جو سیاسی منتقل شده و از طریق تسهیل درک به هم پیوستگی جامعه و منافع آن، به همبسته نگه داشتن جامعه کمک می کند.
با این وجود کسانی دیگر در رابطه با چگونگی جامعه مدنی دموکراتیک سؤالاتی داشته اند. بعضی خاطر نشان کرده اند که اکنون زعمای جامعه مدنی بدون آن که کسی آن ها را انتخاب یا انتصاب کرده باشد، قدرت سیاسی قابل توجهی به دست آورده اند.
جامعه مدنی و جهانی شدن [ویرایش]
در حال حاضر معمولاً عبارت جامعه مدنی توسط منتقدین و فعالان به عنوان منشا مقاومت و حوزه زندگی اجتماعی که نیاز به محافظت در برابر جهانی شدن دارد، مورد رجوع قرار می گیرد. این موضوع به علت آن است که دیده شده جامعه مدنی فراتر از مرزها و میان قلمروهای مختلف عمل کرده است.
هرچند از آن جا که بنا بر تعاریف بسیاری، جامعه مدنی می تواند شامل همان نهادها و بنگاه های اقتصادی که حامی جهانی شدن هستند هم باشد، چنین کاربردی برای این عبارت بحث انگیز است.
از سوی دیگر کسانی جهانی شدن را پدیده ای اجتماعی می دانند که ارزش های کلاسیک لیبرال را به ارمغان می آورد. این ارزش ها به ناگزیر به پررنگ شدن نقش جامعه مدنی می انجامند و هزینهٔ آن، نهادهای حکومتی مشتق شده است.
مثال هایی از نهادهای جامعه مدنی [ویرایش]
سازمان های غیر دولتی ( اِن جی او )
سازمان های داوطلبانه خصوصی ( پی. او. وی )
سازمان های خلقی
سازمان های اجتماع محور
سازمان های میانجی برای بخش داوطلب و غیرانتفاعی
بنیادهای اجتماعی
برنامه های توسعه رهبری اجتماع
باشگاه های شهری
اتحادیه های تجاری
گروه های جنسیتی، مذهبی، فرهنگی
خیریه ها
باشگاه های ورزشی و اجتماعی
تعاونی ها
گروه های زیست محیطی
انجمن های متخصصان
محیط های آموزشی وپژوهشی
نهادهای اقتصادی
نهادهای سیاسی
سازمان های مصرف کنندگان
رسانه ها
میلیشیای شهروندان
سازمان های مذهبی
گروه های شهری
سازمان های اجتماعی
باشگاه ها
این که تمام این نهادها عضوی از جامعه مدنی هستند، مورد بحث می باشد. از جمله «نیرا چاندهوک» که یک دانشمند هندی است، تنها نهادهای منتقد دولت را عضو جامعه مدنی می داند، درحالی که از نظر او بقیه، تنها حکومتی اند. دراین جا نکته کلیدی این است که هر نهادی یک «قدرت خنثی کننده» در برابر قدرت حکومت نیست.
بعضی پژوهشگران برجسته در مورد جامعه مدنی [ویرایش]
دانیل بل
رابرت . ان. بلا
دون ای ابرلی
مایکل ادواردز
جین بتکه الشتاین
آمیتای اتزیونی
فرانسیس فوکویاما
پیتر . . .

بپرس