جاماسب
/jAmAsb/
فرهنگ اسم ها
معنی: دارای اسب درخشان، jāmāspa )، به معنای دارای اسب درخشان، ( اَعلام ) نام برادر قباد شاهنشاه ساسانی و فرزند فیروز ( پیروز )، [جاماسب در ادبیات ایران و عرب به لقب فرزانه و حکیم خوانده شد و پیش گویی هایی به او نسبت داده اند که ذکر آنها در رساله ی پهلوی «یادگار زریران»، «گشتاسب نامه ی دقیقی» و «جاماسب نامه» آمده است، ( نقل از حاشیه ی برهان به اهتمام دکتر معین ص ) ]، جاماسپ، از شخصیتهای شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم پهلوی، اسم اوستایی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
ستاره شناسی گرانمایه بود
ابا او بدانش گران پایه بود.
فردوسی.
یکی از حکمای ایرانی که در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند عمل اکسیر تام را دریافته بود. از اوست : کتاب جاماسب فی الصنعة. ( الفهرست ابن الندیم ). جاماسب نامه ازمصنفات اوست. ( شرفنامه منیری ). نامه ای از او دیده شده که بپارسی قدیم است و نام آن فرهنگ ملوک و اسرارعجم است و عنوان آن بنام گشتاسب شاه است و نظرات کواکب را به رمز بیان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زایچه حکم نموده. گویند پنج هزار سال از روزگار آینده را باز نموده از سلاطین و انبیاءخبر داده ، در آنجا حضرت موسی سرخ شبان باهودار و حضرت مسیح را پیغمبر خرنشین که او را بنام مادر بازخوانند و از حضرت رسول عربی ( ص ) به مهرآزما تعبیر کرده و بعضی سخنان وی موافق روزگار گذشته است و برخی مخالف ، واﷲ اعلم بالصواب. ( آنندراج ). او را جاماس نیز خوانده اند. ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ). جاماسپ. ( آنندراج ). جاماسف. ( شرفنامه منیری ). رجوع به جاماس و جاماسپ و جاماسف شود : بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا
واژه ی جاماسب از ریشه ی واژه ی جاماسپ فارسی هست.
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹





واژه ی جاماسب از ریشه ی واژه ی جاماسپ فارسی هست.
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹





جاما به معنی جومه یا تن پوش است و جامسپا به معنی اولین کسی که تن پوش، جامه، پیراهن و یا شاید زره را اختراع کرده است
جاماسب نام جانشین زرتشت پیامبر که با سومین دختر ش به نام پرو چیستا ازدواج کرد
اسب جام آور، اسب برنده، اسبی که در میدان رقابت جام قهرمانی را از آن خود می کند.
جاماسب : بخش اول واژه ی جاماسب با واژه های ژام ، ژامک =برابر با جامک که از دو بخش : جام ( =بلور ) / اک ( =پسوند ) تشکیل شده در فرهنگ ها به معنی آینه دانسته شده است . ولی معنای عالی و نفیس نیز می تواند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
داشته باشد زیرا در لغت نامه سغدی برای لغت ژام žām معانی :نفیس ، دلپسند و بدیع نیز آورده شده است . بنابر این جاماسب می تواند معنی دارنده اسب نفیس و دلپسند و عالی و گران قیمت هم داشته باشد .
دارنده اسب درخشان ( جاماسپ )
جاماسب ، یاماسب ، نام وزیر گستاسب که با پور چیست دختر زرتشت ازدواج کرد.
دارنده اسب درخشان، نام وزیری دانا در زمان اشو زرتشت که با کوچکترین دختر این پیامبر ایران زمین به نام پوروچستا یا پورچست ازدواج می کند .