ثنی
لغت نامه دهخدا
ثنی. [ ث َ ] ( ع اِ ) دو تاه. ج ، اَثناء.
ثنی. [ ث َ ن ْی ْ ] ( ع مص ) بازداشتن از حاجت. || واگردانیدن. || دوم شدن دیگری را. || دو تا کردن. ورمالیدن. || دوتا شدن. || کاری که دوباره کرده شود. || دوبار شیار کردن زمین را. || سه ساله شدن چهارپای. || عقال بستن شتر را.
ثنی. [ ث ِن ْی ْ ] ( ع اِ ) یک تاه از تاهها. ج ، اَثناء. || کار دوباره : لاثنی فی الصدقة. || گشت کوه و وادی. || نوردِ نامه. || دوم. || روز دوشنبه. || بچه دوم. || ناقه وزنی که بار دویم بزاید. || مهتر دوم از مهتری. || پاسی و پاره ای از شب : مضی ثنی من اللیل. || ساعت. وقت. || ثنی الحیة؛ گشت و پیچ و خم مار یا آنچه از او معوج شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] شتر پنج ساله، بز و گاو یک ساله را ثنی می گویند و از این عنوان در باب زکات و حج سخن رفته است.
تعریف ثنیّ یا ثنیّه به معنای یادشده مشهور میان فقها است. مشهور اهل لغت و برخی از فقها به تبعیت از آنان، ثنیّ را در گاو و بز به حیوان دو ساله تعریف کردهاند.
احکام ثنی
بزی که جهت زکات پرداخت میشود بنابر مشهور نباید کمتر از ثنیّ باشد و نیز در حج، کشتن شتر، گاو یا بز کمتر از ثنیّ کفایت از قربانی نمیکند.
تعریف ثنیّ یا ثنیّه به معنای یادشده مشهور میان فقها است. مشهور اهل لغت و برخی از فقها به تبعیت از آنان، ثنیّ را در گاو و بز به حیوان دو ساله تعریف کردهاند.
احکام ثنی
بزی که جهت زکات پرداخت میشود بنابر مشهور نباید کمتر از ثنیّ باشد و نیز در حج، کشتن شتر، گاو یا بز کمتر از ثنیّ کفایت از قربانی نمیکند.
wikifeqh: ثنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید