ثقافت قرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثقافت قرآنی. قرآن کریم خطوط اصلی دین را معلّل می کند و پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) را مأمور بیان آن نموده و آن حضرت نیز در پرتو استدلال های گوناگون، معارف اصلی اسلام را مستدل می نمودند، چه این که گاهی از معجزه مدد گرفته، سبب ایمان دیگران را فراهم می کردند و امامان معصوم (علیهم السلام) نیز از این دو سبک استفاده می نمودند تا وسیله ی علم یا ایمان سؤال کننده گان و مُتَحیّرین را فراهم نمایند.
دین اسلام مجموعه ی ادّعا و دعوت است یعنی ادّعای نبوت نبی اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) و دعوت به پذیرش اصول و فروع آن، گر چه برخی از احکام فرعی جنبه ی تعبدی دارد و از دسترس حس و عقل متعارف بیرونست و مصالح آن بعد از گذشت زمان و آزمون دراز مدت روشن می شد، لذا خداوند فرمود: «وَ یُعَلِّمکُم ما لمْ تکُونُوا تَعْلَمُونَ» یعنی پیامبرگرامی (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) چیزی بشما یاد می دهد که نه تنها شما آن را نمی دانید بلکه نمی توانید از نزد خود فرا گیرید.
دین برهان
لیکن خطوط کلی آن قابل اقامه ی برهان است یعنی اصول دین کاملاً برهان پذیر می باشد و عقل در ادراک مبناهای اصلی آن مستقل و تواناست، گر چه شواهد شرعی، کمک مناسب و معاونِ مساعد وی خواهد بود، و همچنین مباحث جامع اخلاق و حقوق و فقه اسلامی که جنبه ی فطری و انسان شناسی و جامعه شناسی و مانند آن دارد، به نوبه ی خود نه در حدّ اصول اولی صلاحیت استدلال را دارد.اگر مکتبی زیربنای خود را با دلیل برهان اثبات کرد از تهاجم نقد ناقدان خیال پرداز، محفوظ می ماند ولی اگر همه ی امور یادشده، بر اساس سنت دیرینه ی تقلید مقلّدان لاحق، از مقلد سابق پذیرفته و صرف سَبْق زمانی سند حجیّت و قطعیت آن شد، و باور درون، بجای برهان عقلی نشست و گوش شنوا از مُبَلغ بیرون جایِ صلاحیت استدلال را گرفت، و بصر، مسئولیت بصیرت را عهده دار شد و شعار شنیدن و دیدن ما را بس است، مایه ی جدایی دل و حبس قلب شد، هماره مورد تعرّض ناقدان نکته سنج قرار می گیرد، و چون قدرت دفاع فراهم نشد، یا به خطر برگشت از دین مبتلا شد، یا به تحجّر تکفیر و حربه ی دور کردن و طعن و لعن، تشبث می شود که نه آن افراط رواست، و نه این تفریط مجاز می باشد، زیرا هر دو از راه مساوی علم و عقل به دورند.
← تفکر جدائی دین از سیاست
لازم است قبلاً هم علم به معنای شناخت و هم علم به معنای مجموع مسائل و احکام بطور جامع بیان شود، علم چیست؟ آن گاه به اقسام آن از قبیل حسّی و عقلی و قلبی توجه نمود، علم چه قدر است؟ تا مرز علوم از هم جدا شده و کیفیت پیوند و مقدار ارتباط آنها با هم و اندازه ی جدائی آنها از هم واضح گردد، تا توقّع پیوند در جای جدائی و انتظار جدایی در مورد ارتباط، که هم آن توقع نابجا و هم این انتظار بی مورد است، نرود.معارف دینی گرچه شامل مسائل حِسّی و تجربی شد، و بخشی از آن قابل احساس و تداول در علم حسّی می باشد لیکن قسمت مهمّ آن از دسترس علم حسّی فراتر قرار گرفته و در قلمرو علم عقلی واقع است گرچه ریشه ی همه ی آنها که وحی و الهام است گذشته از آنکه از قدرت علم حِسّی می گذرد از منطقه ی علم عقلی نیز فراتر بوده و فقط در محدوده ی علم قلبی که همان مشاهده ی حقائق است واقع می باشد. چه اینکه پشتوانه ی علم حسّی همانا مقدّمات کلی و غیر تجربی است که با برهان عقلی محض، قابل علّت آوردن است و اگر توفیق رسیدن به علم قلبی و مشاهده ی معارف، بهره ی عارفی شد، در صورتی که نه تواند یافته های دل را در قالب برهان عقلی در آورده و در معرض افکار دیگران قرار دهد یا با استفاده از اعجاز، آن را مورد قبول دل های سائرین واقع سازد، تنها گلیم خویش را بدر می برد ز آب ، و هیچ تمیزی ازاینجهت بین عارف صاحبدل و بین عابد صاحب گوش شنوا و زاهد صاحب نظر نه بصر، نیست البته آرامش درونی صاحبدل، بیش از دیگرانست لیکن هرگز توان آن را ندارد که جهد کند تا غرق شده ای را نجات دهد.
دین و علم
...

پیشنهاد کاربران

بپرس