تینه
لغت نامه دهخدا
تینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) آب دهن را گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آب دهن و تف. || تار عنکبوت. ( ناظم الاطباء ).
تینه. [ ن ِ ] ( اِخ ) اسروشنه. و آن نام شهری است به ماوراءالنهر.( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به اسروشنه شود.
تینه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دلارستاق است که در بخش لاریجان شهرستان آمل واقع است و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
فرهنگ عمید
۲. (زیست شناسی ) = تنیده
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید